یکی از مسایل مطرح در علوم و فقه سیاسی، محدوده جغرافیایی نظام سیاسی ولایی است؛ زیرا از نظر آموزه های وحیانی قرآن، هر کسی مسلمان شد تحت ولایت الهی قرار می گیرد که به طور طبیعی تحت ولایت نظام سیاسی نیز خواهد بود؛ بنابراین دایره نظام سیاسی همه جغرافیایی نه تنها انسانی بلکه جنیان را نیز در بر می گیرد که به آسمان نیز راه دارند و در آن جا آمد و شد می کنند(جن، آیات 1 تا 27)؛ زیرا ملاک دراین نوع از ولایت همان اسلام و ایمان است.
اما آیا می توان گفت که محدوده جغرافیایی برای نظام سیاسی در اعمال قدرت و حمایت و اجرای قوانین وجود دارد؟ یعنی چیزی شبیه تابعیت یا محدوده جغرافیایی سیاسی کشورها؟
به نظر می رسد که چنین امری در فقه سیاسی قرآن پذیرفته شده است، با این تفاوت که با نظام های سیاسی کنونی که برگرفته از نظام غربی است ، تفاوت ها و فرق هایی در ماهیت و روش و ارزش دارد که می بایست مورد توجه و اهتمام قرار گیرد.
خدا در آیاتی از قرآن به این مساله پرداخته است. به عنوان نمونه می فرماید: إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَالَّذِینَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَئِکَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَلَمْ یُهَاجِرُوا مَا لَکُمْ مِنْ وَلَایَتِهِمْ مِنْ شَیْءٍ حَتَّى یُهَاجِرُوا وَإِنِ اسْتَنْصَرُوکُمْ فِی الدِّینِ فَعَلَیْکُمُ النَّصْرُ إِلَّا عَلَى قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُمْ مِیثَاقٌ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ ؛ کسانى که ایمان آورده و هجرت کرده اند و در راه خدا با مال و جان خود جهاد نموده اند و کسانى که مهاجران را پناه داده اند و یارى کرده اند، آنان از ولایت متقابل برخوردارند؛ و کسانى که ایمان آورده اند ولى مهاجرت نکرده اند هیچ گونه ولایتی برای آنان نیست، مگر آنکه در راه خدا هجرت کنند؛ و اگر در کار دین از شما یارى جویند، یارى آنان بر شما واجب است، مگر این عملیات علیه گروهى باشد که میان شما و میان آنان پیمانى منعقد شده است و خدا به آنچه انجام مى دهید بیناست. (انفال ، آیه 72)
در این آیه خدا بیان می کند که ولایت سیاسی نظام ولایی در محدوده جغرافیایی است که حاکمیت اسلام در آن محیط جغرافیایی اعمال می شود، بنابراین، همان طوری که ولایت متقابل میان مومنان در این محیط است، هم چنین ولایت امام بر امت در این محیط جغرافیایی خواهد بود؛ و قوانین و مقررات از جمله دفاع و صیانت نیز در این محدوده خواهد بود؛ بنابراین، کسانی که در محیط جغرافیایی سیاسی نظام ولایی هستند از ولایت مطلق و متقابل سود و بهره می برند؛ اما کسانی که به این محیط جغرافیایی سیاسی نظام ولایی مهاجرت نکرده و در ولایت کفر و بیرون از محدوده جغرافیای سیاسی زندگی می کنند از چنین ولایت سود نمی برند.
البته تنها در شرایطی از برخی از حمایت های نظام سیاسی ولایی سود خواهد برد که مربوط به حفظ دین و دیانت آنان است؛ بنابراین قوانین کشورها در بارها آنان اجرایی خواهد شد و آنان نمی توانند در مواردی که مربوط به آن نظام طاغوت است، از نظام سیاسی ولایی یاری بجویند.
اما درباره یاری جویی نسبت به دین، آنان می تواند درخواست هایی را داشته و بر مومنان و نظام سیاسی ولایی است تا آنان را یاری رسانند.
ممکن است گفته شود که از نظر قرآن، دفاع از مظلوم و مستضعف در برابر ظالم و مستکبر لازم است(نساء، آیه 75) که سخنی درست است؛ اما این حمایت و دفاع از کسانی است که مصداق مظلوم و مستضعف باشند، بی آن که فرقی میان مسلمان و کافر باشد؛ پس دراین صورت نظام سیاسی ولایی از مسلمان نه به عنوان مسلمان بلکه به عنوان مظلوم و مستضعف یاری می کند، اما اگر شرایط به گونه ای است که می تواند هجرت کند و از ظلم و استضعفاف بیرون آید، چنین شخصی دارای این عناوین نیست تا حکم حمایت و دفاع برای او نیز باشد؛ زیرا توان هجرت دارد و می تواند به اختیار از آن خارج شود؛ و کسی که به اختیار گرفتار اضطراری چون ظلم و ضعف شده است، خود مقصر است و حمایتی نخواهد شد.
در باره مسلمانی که در جغرافیایی سیاسی طاغوت به سر می برد و توان مهاجرت دارد ولی نمی کند، اگر در دین نسبت به او ظلم شود، در آن مورد ، چتر حمایتی افراخته خواهد شد مگر آن که میان نظام سیاسی ولایی با آن کشور دیگر پیمان نامه ای باشد که باید آن پیمان نامه رعایت شود.