سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر کس ادعا کند که به انتهای دانش رسیده است، نهایت نادانی خود را آشکار ساخته است . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :620
بازدید دیروز :442
کل بازدید :2100329
تعداد کل یاداشته ها : 1987
103/9/7
8:8 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
خلیل منصوری[174]
http://www.samamos.com/?page_id=2

خبر مایه
پیوند دوستان
 
فصل انتظار اهالی بصیرت هزار دستان سرباز ولایت رایحه ی انتظار اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی .:: مرکز بهترین ها ::. نگارستان خیال جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی نگاهی نو به مشاوره پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ... حمایت مردمی دکتر احمدی نژاد آقاشیر کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب صراط مستقیم هم رنگــــ ِ خـــیـــآل جبهه مقاومت وبیداری اسلامی کالبد شکافی جون مرغ تا ذهن آدمیزاد ! تکنولوژی کامپیوتر وبلاگ منتظران سارا احمدی بوی سیب BOUYE SIB رمز موفقیت محقق دانشگاه سرزمین رویا وبلاگ تخصصی فیزیک پاک دیده آدمک ها ✘ Heart Blaugrana به نام وجود باوجودی ... سرباز حریم ولایت دهکده کوچک ما از قرآن بپرس کنیز مادر هرچه می خواهد دل تنگت بگو •.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.• پیامبر اعظم(ص) عطاری عطار آبدارچی ستاد پاسخگویی به مسایل دینی وبلاگ شخصی امین نورا چوبک نقد مَلَس پوست کلف دل نوشت 14 معصوم وقایع ESPERANCE55 قدرت شیطان دنیای امروز ما تا ریشه هست، جوانه باید زد... آواز یزدان خلوت تنهایی کتاب شناسی تخصصی اس ام اس عاشقانه طرحی نو برای اتحاد ایرانیان سراسر گیتی در گوشی با خدا **** نـو ر و ز***** اس ام اس سرکاری و خنده دار و طنز دنیا به روایت یوسف جاده خدا خام بدم ایلیا حرفای خودمونی من بازی بزرگان کویر مسجد و کلیسا - mosque&church دنیای ماشین ها بچه دانشجو ! پژواک سکوت گنجهای معنوی دنیای موبایل منطقه‏ ممنوعه طلبه علوم دینی مسافر رویایی انواع بازی و برنامه ی موبایل دانشجو خبر ورزشی جدید گیاهان دارویی بانوی بهشتی دو عالم سلام

سهراب سپهری پیشنهاد می کند که برای تغییر در نگرش و رویکردها می بایست ، نخست بینش ها را تغییر داد و برای تغییر دادن بینش ها نیز می بایست نخست ابزارها و منابع شناختی و بینشی را تغییر داد. به یک معنا، از آن جایی که کنش ها و واکنش ها و حتی منش و رفتار ما مبنتی بر نوع نگرش ما به مسایل و جهان است و نگرش ما نیز مبتنی بر بینش ما و بینش نیز مبتنی بر شناخت و شناخت مبتنی بر منابع و ابزارهای شناختی است ، ایشان پیشنهاد می دهند که به سرچشمه برویم و نوع تصرف در ابزارهای شناختی و منابع آن دهیم . به نظر وی ابزارهای حسی به عنوان مهم ترین و نخستین منابع تاثیرات شگرفی در انسان دارد و در یک فرایند پیچیده شخصیت و شاکله ما را می سازد. چشم و گوش به عنوان دو ابزار شناختی مهم بینایی و شنوایی ما را تامین می کنند . در نتیجه در شناخت و بینش و نگرش و رویکردها و کنش ها و واکنش های ما تاثیر می گذارند. بنابراین می توان دو کار را انجام داد : یا ابزارهای شناختی را تغییر داد و به ابزارهای شناختی شهودی و یا فراطبیعی چون وحی روی آورد که به نظر می رسد این کار دست کم برای بیشتری مردم امکان پذیر نباشد چون به طور طبیعی ابزارها و منابع شناختی دیگری به گونه ای مرتبط به ابزارهای حسی است و تا این دو فراهم نباشد انسان به طور طبیعی به ابزارها و منابع شناختی دیگر دسترسی نخواهد داشت. انسان در فرآیند طولانی و در بستری پیچیده رشد می کند و به گفته صدرالمتالهین انسان در حرکت جوهری به بالندگی می رسد و آفرینش دیگری در درون خود می آفریند و موجودی دیگری می شود. این همان تعبیر و انشاه خلقا آخر و لبس بعد لبس است. این آفرینش های درونی و حتی تغییر پیچیده چون چیزی همانند تغییر ماهیت ( زیرا به نظر می رسد که انسان تنها موجودی است که خود به شکلی جنس است و نه نوع ) در حرکت جوهری از شناخت حسی پدیدار می شود.

اما راه دوم آن است که در همین ابزارها و منابع نخستین شناختی گونه ای تغییر ایجاد کرد و یا به سخنی درست کارکرد درست آن را شناخت و به کار گرفت. این راه همه توده ای است و همگان می توانند از آن بهره گیرند و هم آسان تر ، کوتاه تر و بی هزینه تر است.

سهراب پیشنهاد می دهد که "چشم ها را بایست شست ؛ جوری دیگر باید دید. چترها را باید بست ؛ زیر باران باید رفت ." هم تغییر در بینش را با شستن چشم های غبار گرفته پیشنهاد می دهد که یکی مهم ترین ابزارها و منابع شناختی بشر است و هم پیشنهاد می دهد که چترها را بست و با مساله باران به نوعی دیگری برخورد کرد و با آن مواجه شد. البته این تغییر در کنش ها و واکنش های ما یعنی بستن چتر و رفتن به زیر باران و با مساله و یا پدیده باران به گونه ای دیگری رفتار کردن خود بازتاب طبیعی تغییر در بینش ماست. وقتی چشم را شست وشو بدهید کار دیگری که کرده اید این است که از آب استفاده کرده اید و قدر نعمت آب را می شناسید و با باران که همان آب پاک و مقطر آسمانی است و از پاکی خاصی برخوردار است به طور طبیعی رفتار دیگری در پیش می گیرد و دیگر آن را به صورت مشکل و مساله نمی بینید و با چتر در دست گرفتن نمی خواهید آن مشکل را حل کنید. با تغییر در بینش است که مشکل و مساله به یک پدیده طبیعی تبدیل می شود و به جای آن که با چتر به مقابله آن بروید و واکنش منفی نسبت به آن داشته باشید، چتر را می بندید و زیر باران می روید تا از آن برای شست و شوی تن غبار گرفته بهره برید . در این جاست که نه تنها نوع نگاه ما به پدیده تغییر می یابد بلکه نوع کنش و واکنش ما با آن نیز تغییر می یابد. این دعوتی است سهراب می کند و می کوشد تا بسیاری از چیزهایی که ما آن را مشکل و معضل می شماریم در حالی که پدیده های طبیعی و حتی مفید و سازنده هستند ، از مشکل بودن بیرون بیایند و به یک فرصت تبدیل شوند. برخورد ما نسبت به زلزله و سیلاب های بینان کن تغییر می کند و از یک مشکل و معضل به یک پدیده و حتی فرصت تبدیل و تغییر ماهیت می دهند. این تغییر ماهیت را با تغییر در نوع استفاده از ابزارهای شناختی و دگرگون در بنیش و نگرش ما پدید آورده ایم . این گونه می شود که کنش ها و واکنش ها و منش های ما نیز تغییر می کند و به شیوه و گونه دیگر با دنیا و پیرامون خود رفتار می کنیم .

اصولا سه نوع نگاه و زاویه دید دیگر (غیر از زاویه دید معمول میان ما که بر اساس منطق مسایل و مشکلات شکل گرفته است ) می توانیم نسبت به پدیده ها ( به سخن دیگران مسایل و مشکلات ) داشته باشیم .

نخست آن که این پدیده ها را فرصت بشمار آوریم و بر مبنای دم غنمیت شمریم با آن رو به رو شویم کاری که پیشنهاد بسیاری از بزرگان عرفان و تصوف و خیام نیشابوری است.

در داستانی می خوانیم :

بی گنهی نزد شهی محتشم

گشت به قتل چو خودی ، متهم

گفت که تا پرده ز کارش کشند

بر سر بازار به دارش کشند

چون سخن از دار و رسن شاه گفت

مرد توکلت علی الله گفت

با لب خندان چو گل نوبهار

رقص کنان خنده کنان سوی دار

(در اعتراض مردمان که چرا شادی می کنی که هنگامه رفتن به سوی چوبه دار و مرگ است، گفت:)

گر دهد از جام فنا ساقیم

یک نفس از عمر بود باقیم

این نفسی را که نیابم دگر

حیف بود گر به غم آرم به سر

این هم نوع نگاه دم و فرصت غنمیت شمردن است . او با دگرگونی در بینش توانست کنش و واکنش و حتی منش خود را تغییر دهد و با پدیده ای چون مرگ این گونه رو به رو شود. در نظر او مرگ ، مساله و مشکل او نیست بلکه امری طبیعی است که باید از آن بگذرد تا به کمال برسد.

زاویه دید دیگر آن است که با پدیده ها به عنوان فرصت ها رو به رو شویم. به این معنا که هر چیز به ظاهر مشکل ، معضل و مساله را به عنوان فرصتی استثنایی به شمار آوریم و با آن رو به رو گردیم.

حافظ شیرین سخن در باره این نوع نگرش و بر خورد با مسایل و مشکلات می سراید:

باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش

بر جفای خار هجران صبر بلبل بایدش

ای دل اندر بند زلفش از پریشانی منال

مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش

نازها ز آن نرگس مستانه می باید کشید

این دل شوریده تا آن جعد کاکل بایدش

زاویه دید سوم آن است ما مشکل را به یک پدیده و رویداد طبیعی تبدیل کنیم و با آن به این عنوان رو به رو گردیم .در این نوع نگرش می توان حتی پیش از رویداد ها حرکت کرد و پیش از وقوع نسبت به نوع رفتار از پیش تصمیم گیری نمود. برای احتمالات متعدد هر پدیده ، رفتاری از پیش تعیین شده نیز شناسایی و آماده کرد؛ زیرا بسیاری از این امور و رویدادها در زندگی فردی و جمعی ما اتفاق افتاده است و نوعی تکرار در آن ها یافت می شود. در زندگی خود و یا پیرامونیان دیده و یا شنیده شده است. پس احتمال این که روزی دوباره و یا برای نخستین بار با آن رو به رو شویم دور از انتظار نیست و می توان برای آن شرایط خود را آماده کرد. این ها شترهایی هستند که در هر خانه ای می خوابند و این گونه نیست که دیگری بدان پدیده و رویداد رو به رو ( به سخن و تعبیردیگران ، گرفتار) شوند و ما از آن دور باشیم. این گمانی است که نمی توان بدان باور داشت. پس می توان با آمادگی به سوی رویداد و رخدادهای احتمالی حرکت کرد.

اکنون می توان " چشم ها را شست ، جوری دیگر نگریست ، چترها را بست و زیر باران رفت."


85/11/4::: 8:58 ص
نظر()