یکی از آیات معروف و مشهور در میان مردم آیه ای است که برای شفای بیماری و رهایی از گرفتاری ها بارها و بارها خوانده می شود. در این آیه آمده است: أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ؛ یا کیست آن کس که درمانده را چون وى را بخواند اجابت مى کند و گرفتارى و زشتی را برطرف مى گرداند.(نمل، آیه 62)
با نگاهی به سیاق آیه می بایست توجه داشت که مصداق اضطرار واقعی و مضطر واقعی امری و کسی دیگر است.
توضیح این که واژه اضطرار از «ضرر» گرفته شده است. ضرر به معنای زیان، خسارت، سختی، تنگنا، کمبود، بد حالی و مانند آن است. واژه «ضرورت» از همین ریشه نیز به معنای ناچاری و گرفتاری و امری که چاره ای از آن نیست و امر لازم مانند نیازمندی های زندگی به کار رفته است.
واژه اضطرار از باب افتعال به معنای بی اختیار ، مجبور، ناگریز و نیاز به کار می رود. حالت اضطراری حالت غیر طبیعی و بحرانی است که شخص بدان گرفتار می شود. به عنوان نمونه کمبودهای غذایی موجب اضطراری است که شخص ممکن است هنگام گرفتار در مخصمه نیاز، اقداماتی را انجام دهد که در حالت عادی مجاز به انجام آن نیست، مانند خوردن مردار در حالت اضطراری که احتمال مرگ است. البته حالت اضطراری به عنوان حالت فوق العاده احکام ثانوی را اقتضا می کند که غیر از احکام اولی است؛ این گونه است که حرام، مباح نه حلال می شود؛ یعنی شخص به میزان نیاز در یک محدود معین و محدودی مجاز به انجام حرامی می شود که مثل مردار خوری است؛ زیرا «الضرورات تبیح بقدرها؛ ضرورت به اندازه ضرورت چیزی را مباح و مجاز می سازد.»
در آیات قرآنی از احکام ثانوی در حالت اضطرار سخن به میان آمده است.(مائده، آیه 3؛ انعام، آیه 145؛ بقره، آیه 173؛ رعد، آیه 115)
اما با نگاهی به آیه مورد بحث معلوم می شود که این حالت اضطراری و گرفتاری درباره قحطی یا بیماری و مانند آنها از اموری شخصی زندگی نیست، بلکه مرتبط با امر خلافت الهی انسان بر اجتماع است. خدا پس از این که داستان پیامبران را نقل می کند و در ادامه می فرماید: قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَسَلَامٌ عَلَى عِبَادِهِ الَّذِینَ اصْطَفَى آللَّهُ خَیْرٌ أَمَّا یُشْرِکُونَ ؛ بگو سپاس براى خداست و درود بر آن بندگانش که آنان را برگزیده است. آیا خدا بهتر است یا آنچه با او شریک مى گردانند(نمل، آیه 59) به این نمونه دیگر اشاره می کند و می فرماید: أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ وَیَجْعَلُکُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ قَلِیلًا مَا تَذَکَّرُونَ؛ یا کیست آن کس که گرفتار و درمانده را چون وى را بخواند اجابت مى کند و گرفتارى را برطرف مى گرداند و شما را جانشینان این زمین قرار مى دهد؟ آیا معبودى با خداست؟ چه کم پند مى پذیرید. (نمل، آیه 62)
بنابراین، اضطراری که از آن سخن به میان آمده است، فقدان خلیفه و خلافت برگزیدگان خدا بر زمین است. این همان اضطرار واقعی است که خواهان برطرف شدن آن هستند؛ زیرا با فقدان خلیفه و خلافت الهی بر زمین، عدالت قسطی که ماموریت همه پیامبران بود(حدید، آیه 25) اجرایی نمی شود؛ چنان که امر به معروف و نهی از منکر، نماز و دیگر حدود الهی اقامه نشده و ظالمان و مستکبران دفع نمی شوند.(حج، آیات 40 و 41) چنان که بدون آن، هم چنین امنیت و آرامش فراهم نمی شود (نور، آیه 55)
پس از منظر قرآن، اضطرار واقعی فقدان خلیفه و خلافت الهی است، و آن چه موجب می شود مردم دست به دعا و نیایش شوند، کشف و برطرف شدن این اضطرار است تا با حضور خلیفه و خلافت الهی سلامت دین و دنیا و سعادت دو سرا تامین و تضمین شود. پس اضطرار واقعی فقدان خلیفه و خلافت الهی و مضطر واقعی خلیفه و مردم خلیفه خواهی هستند که در انتظار آن خلیفه و خلافت هستند. از همین رو، گفته می شود که مضطر واقعی امام زمان(عج) است و اضطرار واقعی نیاز مردم به حکومت و خلافت آن حضرت است که ان شاء الله به زودی خدا تعجیل کرده و این اضطرار برداشته و کشف شود.