از نظر قرآن، حکیم کار حکیمانه انجام می دهد. حکمت از حکم به معنای قطع ، فصیله دادن، داوری، بازداشتن و مانند آن ها است. ریشه آن شاید از لگام زدن به حیوان باشد: حکم حَکْماً الفرسَ ؛ یعنی لگام بر اسب بست. بر این اساس می توان گفت با عقل به معنای عقال بستن به پای شتر و چارپا نزدیک است. وقتی کسی به حیوان لگام می زند، در حقیقت او را از اموری منصرف می کند و برایش محدودیت ایجاد می کند.
فرق میان عاقل و حکیم در این است که عاقل خود را محدود می کند و حکیم دیگری را؛ به سخن دیگر، عاقل کسی که بر هواهای نفسانی خویش لگام زده است؛ حکیم نیز بر دیگر لگام می زند تا به هر کاری اقدام نکند. از همین رو، حکیم بر خدا اطلاق شده اما عاقل بر خدا اطلاق نمی شود؛ زیرا هوای نفسانی ندارد که نیازمند عقال و بستن باشد؛ اما حکیم با اهدافی که دارد بر پای دیگری عقال و لگام می زند.
حکیم با ورود به مسایل اختلاف میان دیگران، بر اساس عقلانیت و اهداف مشخص، داوری کرده و حکم قطعی می دهد و نزاع را فصیله می بخشد.
وقتی وصف حکیم بر انسان اطلاق می شود، مراد دو دسته از عقاید و رفتارهایی است که به حوزه جزم و عزم یعنی عقل نظری و عقل عملی مربوط است. خدا می فرماید کسی که به او حکمت داده شده باشد، از کوثر و خیر کثیر برخوردار است: یُؤْتِی الْحِکْمَةَ مَنْ یَشَاءُ وَمَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْرًا کَثِیرًا وَمَا یَذَّکَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ ؛ خدا به هر کس که بخواهد حکمت مى بخشد، و به هر کس حکمت داده شود، به یقین، خیرى فراوان داده شده است؛ و جز خردمندان باطن و مغزشناس، کسى پند نمى گیرد. (بقره، آیه 269)
در آیات قرآنی به هر دو نوع از حکمت نظری و حکمت عملی اشاره شده است. به عنوان نمونه در سوره لقمان حدود بیست آیه به هر دو حکمت اشاره شده است. از آیه 12 این سوره به مسایلی چون هستی شناسی مانند وجود خدا، قیامت، وحی، نبوت، توحید و بطلان شرک، عدالت و مانند آن ها اشاره می شود؛ سپس به بایدها و نبایدها و ارزش ها توجه داده شده و مباحثی درباره رفتار آدمی در قالب آموزه های دستوری اشاره شده است. از نظر قرآن، همه این معارف هستی شناختی و آموزه های دستوری، ریشه در عقلانیت دارد و حکیمانه بیان شده است؛ از این رو، هر کسی از آن ها رو برتاباند در حقیقت سفاهت ورزیده و از عقلانیت دور شده است؛ زیرا عدم گرایش به آن ها ریشه در سبک مغزی و سفاهت دارد.(بقره، آیه 130)
هم چنین خدا در سوره اسراء شماری از حکمت های نظری و عملی را بر می شمارد و سپس در آیه 39 می فرماید: ذَلِکَ مِمَّا أَوْحَى إِلَیْکَ رَبُّکَ مِنَ الْحِکْمَةِ؛ آن چه سفارش شده، برخی از حکمت های الهی است که از سوی پروردگارت به تو وحی شده است. این حکمت ها شامل: انفاق و میانه روی در آن(اسراء، آیه 29)، مشیت الهی در تقسیم رزق و روزی(همان، آیه 30)، حرمت قتل فرزندان به سبب ترس از گرسنگی و فقر و عدم رفاه(همان، آیه 31)، اجتناب از زنا و فحشاء(همان، آیه 32)، اجتناب از قتل بی گناه(همان، آیه 33)، جواز قصاص بدون اسراف و زیاده روی(همان)، پرهیز از خوردن مال یتیم(اسراء، آیه 34)، پذیرش کفالت یتیم(همان)، واگذاری مسئولیت اموال به یتیم پس از بلوغ عقلی و بدنی(همان)، پذیرش مسئولیت در چارچوب عهد و پیمان(همان)، ادای عهد (همان)، انصاف در معاملات(اسراء، آیه 35)، استفاده از کیل و ترازو در معاملات(همان)، اجرای عدالت در معاملات(همان)، انجام کارها بر اساس علم (اسراء، آیه 36)، استفاده از ابزارهای شناختی برای دست یابی به علم(همان)، عزم مبتنی بر جزم و علم(همان)،اجتناب از تبختر و تفاخر(اسراء، آیه 37)، فروتنی و تواضع در رفتار و گفتار(همان)، اجتناب از زشتی ها و مکروهات(اسراء، آیه 38)، عمل مطابق معروف و پسندیده (همان) بر اساس برداشت از مفهوم مخالف و مانند آن ها اشاره کرد که در جاهای دیگر از جمله سوره لقمان بیان شده است.
این ها تنها شماری از حکمت های نظری و عملی است که قرآن به آن دعوت می کند و آن را موجب کسب کمالات انسانی و متاله و خدایی شدن انسان می داند.