مردم وقتی عبادت می کنند به تعبیر امیرالمومنین امام علی(ع) و ابی عبدالله الحسین(ع) یکی از سه دسته بازرگانان و بردگان و محبان هستند. بیش تر مردم به تعبیر قرآن، خوفا یا طمعا عبادت می کنند و عبادت ایشان «خَوْفاً مِنَ النَّارِ» یا «شَوْقاً إِلَی الْجَنَّة» است؛ چنان که درباره بندگان صالح خویش می فرماید: تَتَجَافَى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْیُنٍ جَزَاءً بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ؛ پهلوهایشان از خوابگاهها جدا مى گردد و پروردگارشان را از روى بیم و طمع مى خوانند و از آنچه روزیشان داده ایم انفاق مى کنند. هیچ کس نمى داند چه چیز از آنچه روشنى بخش دیدگان است به پاداش آنچه انجام مى دادند، براى آنان پنهان کرده ام. (سجده، آیات 16 و 17)
از نظر قرآن تنها کسانی هستند که تجارت با خدا نمی کنند، بلکه با خدا به محبت یا فراتر از آن به شکل افراطی عشق می ورزند و عبادت آنان بلکه همه زندگی و وجودشان نه تنها محبانه(مائده، آیه 54) بلکه عاشقانه است؛ چنان که درباره عبادت حضرت ابراهیم(ع) آمده است: قُلْ إِنَّ صَلَاتِی وَنُسُکِی وَمَحْیَایَ وَمَمَاتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ؛ بگو در حقیقت نماز من و سایر عبادات من و زندگى و مرگ من براى خدا پروردگار جهانیان است. (انعام، آیه 162) پس همه زندگی اش محبانه و عاشقانه است؛ چنان که امام حسین(ع) و یارانش به تعبیر امیرمومنان(ع) این گونه بودند و کربلا جایگاه این عشاق بود؛ چنان که امام علی(ع) می فرماید: هَیهُنا مَصَارِعُ عُشَّاق؛ این جا همان جایگاه افتادن عاشقان.(وقعة صفین، نصربن مزاحم المنقری، ص141 و 142؛ابصارالعین فی انصارالحسین، جمعی از نویسندگان، ص22.)
آنان برترین نوع زندگی را برای خدا به نمایش گذاشتند و برترین عبادتها محبتی را در قالب عشق به جا آوردند: أَفْضَلُ النَّاسِ مَنْ عَشِقَ الْعِبَادَةَ فَعَانَقَهَا وَ أَحَبَّهَا بِقَلْبِهِ وَ بَاشَرَهَا؛ با فضلیت ترین مردم کسی است که به عبادت عشق ورزد. پس با عبادت معانقه کند و آن را با قلبش به آن محبت ورزد و هماره عبادت ملازم و مباشر باشد.(کافی، ج 2، ص 83)
خدا درباره متوسطین از بندگان یعنی بازرگانان و بردگان متقی می فرماید: إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ؛ جز این نیست که خدا تنها از متقین می پذیرد.(مائده، آیه 27) یعنی عمل صالح دارای ملکه تقوای الهی را می پذیرد.
اما درباره برخی دیگر که از سابقون سابقون و مقربان الهی هستند، می فرماید که خدا ذات ایشان را خریدار است و خودشان را می پذیرد؛ چنان که درباره حضرت مریم (ص) می فرماید: فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ؛ پس پروردگار مریم او را به قبولی نیک پذیرفت و قبول کرد.(مائده، آیه 37) در این آیه پذیرش خود مریم(ص) مطرح است، نه پذیرش عمل مریم؛ یعنی خدا ذات او را به بهترین و نیک ترین شکل پذیرا است.
کسی عاشق است که ذات خویش را فقر محض می یابد و به این فخر عبادت می کند؛ چنان که پیامبر(ص) می فرماید: الشَّرِیعَهُ أَقْوَالِی وَ الطَّرِیقَهُ أَقْوَالِی وَ الْحَقِیقَهُ أَحْوَالِی وَ الْمَعْرِفَهُ رَأْسُ مَالِی وَ الْعَقْلُ أَصْلُ دِینِی وَ الْحُبُّ أَسَاسِی وَ الشَّوْقُ مَرْکَبِی وَ الْخَوْفُ رَفِیقِی وَ الْعِلْمُ سِلَاحِی وَ الْحِلْمُ صَاحِبِی وَ التَّوَکُّلُ زَادِی وَ الْقَنَاعَهُ کَنْزِی وَ الصِّدْقُ مَنْزِلِی وَ الْیَقِینُ مَأْوَایَ وَ الْفَقْرُ فَخْرِی وَ بِهِ أَفْتَخِرُ عَلَى سَائِرِ الْأَنْبِیَاءِ وَ الْمُرْسَلِینَ؛ شریعت سخنانم و طریقت سخنانم (شاید افعالی) و حقیقت احوالم و معرفت سرمایه ام و عقل اصل و ریشه دینم و محبت اساس و پایه ام و شوق مرکبم و خوف رفیق مدارای من و علم سلاح من و بردباری مصاحب و همراه من و توکل ره توشه ام و قناعت گنج من و صداقت منزل من و یقین پناهگاه من و فقر فخر من است که بدان بر پیامبران و رسولان افتخار می کنم.( مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل ج11 ص 173 ، باب استحباب ملازمه الصفات؛ بحار الأنوار چاپ بیروت، ج69، ص 30)