واژه نزول در قرآن بارها در ابواب گوناگون ثلاثی مجرد و مزید چون نزل، انزال و تنزیل و تنزل و مانند آن ها به کار رفته است. این واژه در کاربردهای عربی به معنای فرود آمدن، روان شدن، پیشامد و مانند آن ها به کار رفته است.
اما در قرآن، هر چند که معنای اصلی فرود و پایین آمدن را حفظ کرده است، ولی با توجه به موارد معنای خاصی را با خود همراه دارد. به عنوان نمونه نزول باران به معنای فرود آمدن به تجافی است؛ یعنی بالا را خالی می کند و پایین را پر. اما نزول قرآن مانند نزول آهن یا نزول چارپایان نمی تواند به معنای تجافی باشد؛ بلکه به معنای تجلی است.
به سخن دیگر؛ وقتی خدا می فرماید: وَ أَنْزَلْنَا الْحَدیدَ فیهِ بَأْسٌ شَدید؛ و ما آهن را فروفرستادیم در آن قدرت بسیار است(حدید، آیه 25?؛ و یا می فرماید: أَنْزَلَ لَکُمْ مِنَ الْأَنْعامِ ثَمانِیَةَ أَزْواجٍ؛ برای شما از چارپایان هشت جفت فرو فرستاد(زمر، آیه 6)، معنای آن این نیست که چارپایان در آسمان و عوالم دیگر بودند و از آن جا فروفرستاده شدند، بلکه به معنای تجلیات است؛ زیرا برای هر چیزی عندالله مخزنی است که از آن خزینه فروفرستاده می شود: و إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُوم؛ چیز نیست مگر آن که خزائن آن در نزد خدا است و ما آن را فرونمی فرستیم مگر به اندازه معلوم.(حجر، آیه 21)
البته در خزائن الهی همین صورت جسدانی مادی دنیوی برای آن چیز نیست، بلکه بر اساس تبدل الامثال تغییر صورت می دهد. به سخن دیگر، هر ماهیت و صورت مادی چون آهن و چارپا، عندالله یک اسمی از اسمای الهی است؛ این اسم وقتی با اسم دیگر تنکاح می کند، حقیقتی ظاهر می شود که تجلیاتی دارد. این مقدار معلوم همان ظهورات اسمای الهی و تنکاح آن ها است. وقتی تنکاح انجام می شود، خروجی آن اشیاء عالم می شود. از همین رو، هر چیزی تجلی از یک یا چند اسم الهی است. بر همین اساس امیرمومنان امام علی(ع) می فرماید: الْحَمْدُ لِلَّهِ الْمُتَجَلِّی لِخَلْقِهِ بِخَلْقِهِ؛ ستایش خدایی که به خلق با خلقش تجلی کرده است.(شرح نهج البلاغه، ج 7، 181)
پس وقتی از نزول قرآن سخن به میان می آید، به معنای تجلی است؛ از همین روست که امیرمومنان امام علی(ع) درباره خود قرآن نیز می فرماید: فَتَجَلَّی لَهُمْ سُبْحَانَهُ فِی کِتَابِهِ مِنْ غَیْرِ أَنْ یَکُونُوا رَأَوْهُ؛ پس خدای سبحان در کتابش بدون آن که او را ببینید، تجلی کرده است.(همان، ج 9، ص 103)