عناصری در نوع ارتباط انسان به چیزی نقش دارد که شامل شناخت، اعتماد، تقرب طرفین و مانند آن ها است. به نظر می رسد که نوع ارتباط خدا با حقیقت محمدی(ص) از انواع ارتباط دیگر بسیار متفاوت است. از این روست که ایشان بی واسطه مخاطب قرار می گیرند و حتی جبرئیل در این ارتباط جایگاهی پیدا نمی کند. عبارت های قرآنی چون «قل» بیانگر این ارتباط بی واسطه است که گاه نیز فراتر می رود. این که خداوند در سوره توحید که بیانگر توصیف خدا از منظر خدا است، پیامبر(ص) را بی واسطه خطاب قرار می دهد تا واسطه میان خلق و خالق باشد، بیانگر این معنا است که مقام پیامبر(ص) به عنوان صادر اول نیز مد نظر است؛ زیرا توصیف ذات الهی از طریق صفات و اسامی که دلالت بر صفات غالب دارد، نوعی ارتباط صدوری را بیان می کند؛ چرا که قول خدا به فعل نیز تحقق می یابد و اصولا قول الهی به شکل ساختاری «کن فیکون» عمل می کند.
از نظر قرآن، نسبت خدا با پیامبر(ص) نسبتی است فراتر از آن نمی توان نسبتی یافت؛ زیرا ایشان در مقام «قاب قوسین او ادنی»(نجم، آیه 9) چنان در تقرب نزدیک است که نزدیک تر از آن فرض ندارد. از این روست که آن حضرت(ص) صادر نخستین و مجاری فعل و فیض الهی دانسته اند. پس هر چه بر هستی از جمله عالین از روح اعظم و فرشتگان مقرب الهی و مانند آن ها از فیض وجود می رسد از باب حقیقت محمدی(ص) می رسد که در مقام «عماء» نشسته است.
در حدیث ابی رزین عقیلی که حمّاد بن سلمه آن را نقل کرده، آمده است: أنّه سأله صلی الله علیه و آله أین کان ربّنا قبل خلق السماوات و الأرض؟ فقال صلی الله علیه و آله: کان فی عماء؛ ما فوقه هواء و ما تحته هواء؛ پروردگار ما پیش از آفرینش آسمان ها و زمین در کجا بود؟ حضرت(ص) فرمود: در عماء؛ نه فراتر از آن هوایی بود و نه در زیر آن.(عوالی اللئالی، ج 1، ص 54، ح 79؛ سنن ترمذی، حدیث 3034؛ مقدمه سنن ابن ماجه، حدیث 178؛ مسند احمد حنبل، حدیث 15599 و 15611.)
ارتباطی که در این مقام میان خدا و حقیقت محمدی به عنوان صادر نخست است، همانند ارتباطی نرم چون ضباب و مه از ابر لطیف در سطح زمین است. در این مرتبه پیامبر(ص) نسبت به خدا چنان تقرب و معرفتی دارد که نیازی نیست تا به اسم ظاهری خطاب شود؛ بلکه به ضمیر «هو» از آن حقیقت متجلی و متظاهر به اسم الله یاد می شود. خدا می فرماید: قل هو الله احد؛ ای پیامبر بگو آن حقیقت همان الله احد است. می دانیم که الله اسمی برای تمامی اسمای ظاهری خدا است؛ این در حالی که خدا اسمای مستاثری دارد که هنوز هیچ ظهور و بروزی نداشته است. حقیقت محمدی(ص) با آن حقیقت دارنده اسمای ظهوری و مستاثری ارتباط دارد. پس به عنوان صادر نخست، چنان آن حقیقت را می شناسد که به ضمیر روشن تر از هر اسمی از آن یاد می کند. پس آن چه برای خلق آشکار و ظاهر است همان « الله نور السموات و الارض»(نور، آیه 35) است؛ یعنی الله که ظهور و بروز همین هستی موجود است که به کلمه «کن فیکون» تکون یافته است(بقره، آیه 117؛ انعام، آیه 73؛ یس، آیه 82 ) در حالی که برای حقیقت محمدی به عنوان صادر نخست و تجلی اول، ارتباط با «هو» است که شامل الله متجلی و دیگر اسمای مستاثر است. این ارتباط چنان قوی است که نیازی به اسم ظاهری نیست. از این روست که با «هو» معرفی و توصیف می شود.