یکی از فرق های میان جامعه اسلامی با جامعه غیر اسلامی در منابع حقوقی آن است؛ چرا که منابع حقوق در جامعه اسلامی، حکم الله است که از راه عقل و نقل معتبر به دست می آید؛ اما منابع حقوق در جوامع غیر اسلامی، حکم انسان است که گاه جمعی و به شکل دمکراسی و گاه دیگر فردی و استبدادی است.
آن چه جامعه اسلامی را از جامعه غیر اسلامی جدا می کند همین منابع حقوقی آن است؛ زیرا مبانی حقوق در اسلام از منابع الهی گرفته می شود و بر اساس آن مواد حقوقی وضع و اجرا می شود؛ در حالی که در جامعه غیر اسلامی منابع حقوق، انسان است و مبانی بر اساس خواسته های انسانی خواهد بود و به طور طبیعی مواد قانونی از آن مبانی استخراج می شود.
ممکن است گفته شود که مواد قانونی در همه جوامع انسانی بر اساس مبنای اصلی عدالت است. از آن جایی که عدالت نیز به معنای وضع و قرار دادن هر چیزی در جای حق و مناسب خودش است(شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 20، ص 85)، به طور طبیعی، قوانین و مواد قانونی و حقوقی بر آن است تا هر چیزی را در جای حق و مناسب خودش قرار دهد؛ اما مشکل این جا است که در جوامع غیر اسلامی این جای حق و مناسب هر چیزی را خواسته های نفسانی جمعی یا فردی مشخص می کند و عدل هر چیزی آن چیزی است که انسانی به استبداد یا انسان هایی به اجماع آن را حق و مناسب تشخیص می دهند. بی گمان از آن جایی که انسان نسبت به حق و جای مناسب هر چیزی آگاهی و شناخت ندارند، نمی توانند موضع عدل و حق هر چیزی را مشخص کنند و این گونه است که مواد قانونی و حقوقی که می نویسند در بیش تر موارد ظالمانه است و چیزی را از جای حق خود بیرون می برد.
اما وقتی حق را خداوند می نویسد و از طریق عقل فطری یا نقل معتبر به دست می آید، دیگر بر اساس هوا و هوس های فردی و یا جمعی نخواهد بود. این تفاوتی است که میان جامعه قرانی و جامعه جاهلی وجود دارد.
یاد آور می شود که عقل فطری به عنوان حجت باطنی در کنار نقل و حجت ظاهری ، غیر از خواسته های نفسانی است که در جوامع جاهلی منبع قرار می گیرد؛ در حالی که جوامع جاهلی در اندیشه ظن گرا و در انگیزه شهوت گرا هستند. خدا می فرماید: إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ ما تَهْوَی الْأَنْفُسُ؛ جز از ظن پیروی نمی کنند و آن چه هواهای نفس می خواهد.(نجم، آیه 23)
اما در جامعه قرآنی عقل و نقل با هم سازگاری و موافقت دارد؛ خداوند می فرماید: فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ ؛ پس روى خود را با گرایش تمام به حق به سوى این دین کن با همان فطرتی سرشتى که خدا مردم را بر آن سرشته است. آفرینش خداى جایگزین پذیر نیست. این است همان دین پایدار ، ولى بیشتر مردم نمى دانند .(روم، آیه 30)
پس عقل و نقل دو کاشف از حکم الله و شریعت اوست و هر دو به عنوان منبع شناختی در خدمت مردم است تا مردم ، حق هر چیزی را بدانند و هر چیزی در جایی خود قرار دهند.