واژه «کأس» به ظرف پر از آب می گویند و ظرف خالی را «کأس» نمی گویند. بنابراین تنازع که در میان اهل بهشت نسبت به خمر و شراب بهشتی انجام می شود، تنازع روی «کأس» است نه ظرف های خالی. چنان که خداوند می فرماید: یَتَنازَعُونَ فیها کَأْساً لا لَغْوٌ فیها وَ لا تَأْثیمٌ؛ در آن بهشت روی جام های پری تنازع می کنند که در آن لغو و گناهی نیست.(طور، آیه 23)
لام در آیه نفی جنس است و باید لغو و تاثیم مبنی بر فتح می شدند؛ ولی به دلیل تکرار لام مرفوع شده اند.
البته خداوند درجایی دیگر از کاس های شرابی سخن می گوید که نه تنها پر هستند بلکه لبریز و سرریز هستند: وَکَأْسًا دِهَاقًا؛ جام های پر لبالب و لبریز و سرریز.(نبا، آیه 34)
البته دهاق به کنده بر پای گناهکاران نیز گفته می شود و واژه «دهق» به معنای خالی شدن سریع مانند زمانی که کوزه شکست یا دلو پاره شد نیز گفته می شود. بر این اساس باید گفت که مراد کاسه های پری است که از حد خود بیش تر دارد و سنگینی می کند و به سرعت پر و خالی می شود همانند زمان شکستن کوزه و پاره شدن دلو. بنابراین، اهل بهشت چنان مشغول نوشیدن از این جام ها هستند که قابل وصف نیست؛ زیرا به شدت از این نوشیدن لذت می برند؛ چنان که خداوند می فرماید: وَأَنْهَارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِینَ؛ و نهرهایی از خمر که لذتی است برای نوشندگان آن.(محمد، آیه 15)
از نظر قرآن خمر و شراب های بهشتی موجب لغو یا تاثیم نمی شوند.
«لغو» در زبان عربی به معنای چندی چون پارس سگ، صوت و صدای بی معنا، سخن باطل و بی اندیشه، کلام پوچ و بى ارزش، رفتارهای باطل و اشتباه، یا دور افتادن از راه و جدا شدن از مسیر راست که موجب نومیدی است، آمده است.
«لغت» هر زبانی را لغت (از ریشه «لغو») می گویند؛ چون از نظر اقوام دیگر، صداهای بی معنا و پوچ و نیازمند ترجمه است. «لغوی ها» با مراجعه به کاربردهای هر لغتی معنای آن را به دست می آورند و در حقیقت آن صدای نامفهوم را از بی معنایی و پوچی به صدایی با معنا تبدیل می کنند.
از نظر قرآن، «خمر دنیوی» موجب «لغو» در انسان می شود؛ چون عقل را کُند و از کار می اندازد یا سخنان بی خردانه و باطل و بیهوده را موجب می شود، یا رفتار و کردار شخص را تغییر می دهد و او را از مسیر تعادل و راست خارج می کند، به طور طبیعی تاثیر منفی بر فکر و رفتار آدمی می گذارد؛ اما خمرهای بهشتی این گونه نیست.
هم چنین خمر دنیوی موجب تاثیم است. «تاثیم» از واژه اثم در اصل به معنای کندی و عقب افتادن است.(معجم مقاییس اللغة؛ ذیل واژه اثم) «آثم» ، کسی است که از راه کژ می رود و از قافله عقب می افتد و در بیابان دچار تشنگی و گرسنگی و مرگ می شود. گناه را از این جهت «اثم» گفته اند؛ چون انسان را از مسیر راست و درست دور می کند و از خیرات عقب می اندازد. خمر دنیوی نیز موجب می شود تا عقل کُند شده و از حرکت اصلی و اندیشیدن دور شود و فرد از نظر فکری و رفتاری عقب بیافتد ؛ اما شراب بهشتی این گونه نیست و موجب نمی شود تا انسان از نظر عقلی و فکری کُند ذهن شده و از نظر رفتاری عقب بیافتد.