میر ظهیرالدین مرعشی (زاده? 815 ق. در آمل، درگذشته? 892 ق.) نویسنده و مورخ و سیاستمدار ایرانی بود. او نویسنده کتابهای تاریخ طبرستان و رویان و مازندران و تاریخ گیلان و دیلمستان است. وی همچنین از سیاستمداران فرمانروایی آلکیا در گیلان بوده است.
وی پسر نصیرالدین، پسر کمالالدین، پسر قوامالدین حسینی مرعشی است. پدران وی و خاندانش در آمل و ساری و دیگر نواحی مازندران حکومت داشتهاند، از جمله نیای وی میربزرگ که مؤسس سلسله مرعشیان بودهاست. خود وی نیز از طرف کارکیا سلطان محمد، پادشاه گیلان، عهدهدار سرداری سپاه و امارت سیاکلهرود بود و لشکرکشیهایی را به مناطق مختلفی همچون آمل و اردبیل برعهده داشته است.
مهمترین اثر ظهیرالدین تاریخ طبرستان و رویان و مازندران است که در سال 881 به نام کارکیا میرزاعلی، پایان رسیدهاست. نثر این کتاب روان و ساده و حتی میتوان گفت عامیانه و همراه با غلطهای املایی و انشایی است. مؤلف گاه اصطلاحات و مثلهای تبری به کار بردهاست . او از آیات و احادیث نیز برای بیان رویدادهای تاریخی بهره جُسته است.
از دیگر آثار ظهیرالدین نیز «تاریخ گیلان و دیلمستان» است. وی حاکم گرجیان و هوسم و املش یعنی رامسر و رودسر و املش بوده است. تخت گاه وی در «کهنه گوراب» املش شمالی قرار داشت. در منابع تاریخی آمده است: وی در سال 877 هجری قمری از جانب کارکیا میرزا علی جانشین کارکیا سلطان محمد به سپهسالاری ولایت گرجیان منصوب گردید و تا آخر عمر در همان رتبه و منصب باقی بوده است . گزارش تاریخی وی نشان می دهد که ایشان مدتی در گرجیان بزیست و در تخت گاه خود بود. در تاریخ آمده است: سید ظهیر الدین روز چهارشنبه بیست و هفتم ذوالقعده سال 893 به گرجیان بازگشت. پس این که گفته شده شده ایشان در سنه 892 وفات یافته نادرست است؛ بلکه در سال 93 یا 94 باید وفات یافته باشد. برخی نوشته اند: گویا این مورخ برجسته سرانجام به سال 892 ه . ق دیده از جهان فروبسته است. این تاریخ نادرست است.
اما درباره مرگ یا شهادت وی دو قول است. برخی می گویند که او به شهادت رسیده است؛ اما به نظر می رسد شهادتی که بیان شده درباره سید احمد فرزندش است که از سوی دشمنان مذهبی و یا رقیبان به شهادت رسیده است. در ادامه این بحث می آید.
سید ظهیرالدین مرعشی و برادرش در تنکابن سکونت می یابند و سپس خود به شرق گیلان می رود. وی درباره برادرش تصریح دارد که مزار برادرش سید عبدالحی بن سید نصر الدین بن سید کمال بن میر قوام الدین مرعشی در «واچک» گرجیان(رامسر) است. بقعه دارای ساختمان قدیمی است که چندین درخت تنومند آن را احاطه کرده است. نزدیکی به دریا ، وجود درختان بسیار قطور در محوطه بقعه از جاذبه های گردشگری این بقعه محسوب می شود.
ظهیرالدین در اواخر عمر در تنکابنات می زیست. این مناطق از گلیجان در تنکابن تا لنگرود را شامل می شده است. بنابراین مناطق رامسر و رودسر و رانکوه و املش جزو قلمروی حکمرانی وی بوده است.
امامزاده میر مازندران
براساس گزارش رضا محمدی کورنده به نقل از استاد قاسم غلامی کفته رودی، مقبره سید ظهیرالدین در روستای استاد کلایه قرار دارد؛ زیرا تخت گاه وی در تمیجان در نزدیکی این روستا بوده است.
روستای استاد کلایه در استان گیلان ودر قسمت شمالی شهرستان املش واقع شده است .این روستا بر اساس سرشماری سال 1385 حدود 521 نفر و 158 خانوار دارد.
استاد کلایه به دو بخش بالا محله و پایین محله تقسیم شده است. استاد کلایه دو مسجد دارد که یکی در بالا محله ودیگری در پایین محله واقع شده است . بقعه میرمازندران در نزدیکی جاده املش قرار دارد.
این روستا یک امام زاده نیز دارد که در پایین محله است. به نظر می رسد سیدی که در این مقبره قرار دارد همان سید ظهیرالدین است. البته نام صاحب آن، سید احمد میرمازندران گفته شده است که شاید نام وی باشد و ظهیرالدین لقب رسمی ایشان. البته از آن جایی که سید ظهیرالدین دو فرزند داشت که یکی به نام سید احمد است ، محتمل آن است که وی پس از پدر به حکومت رسیده باشد و در همان بقعه در استاد کلایه دفن شده باشد.
در مقدمه کتاب گیلان و دیلمستان از ظهیرالدین آمده است: سید ظهیر الدین خود دو پسر داشته است: سید احمد و سید نصیر الدین. سید احمد را سید ظهیر الدین به عنوان گروگان به مردم ناتل داد .
سید نصیرالدین در تمیجان مرد و مقبره او در همان جا است. از مردم پرسیدم تنها از سیدی به نام معین و مبین یاد می کنند و نامی از نصیرالدین نبود.
از بنو اعمام و همشیره زاده سید ظهیر الدین، کسی را به نام سید نصیر الدین می شناسیم که در جنگ اهلم تیر خورد و کشته شد و در گورستان سادات اهلم به خاک سپرده شد.
تاکید بر نام استاد در نام آبادی خود گواهی بر این است که استاد ظهیرالدین این آبادی را بنا گذاشته که در کنار روستای کهنه گوراب و تمیجان یعنی تخت گاه وی بوده است. البته ایشان مدتی نیز در چاخانی سر سکونت داشته است که در کلاچای است.
بر اساس نقل شفاهی پیران منطقه دو روستای کهنه گوراب و تیمیجان در این منطقه قبلاً شاه نشین و تخت گاه بوده است.
کهنه گوراب در نزدیکی استاد کلایه قرار دارد. کسی که از شلمان به املش می رود پس از عبور از روستای سورکوی یا سورکوه به استاد کلایه(سر پیچ کهنه گوراب) می رسد.
البته برخی مقبره استاد را در آمل دانسته اند که نادرست است؛ زیرا آن مزار شریف جد اعلای ظهیر الدین است.
ناگفته نماند روستاهای تمیجان و کهنه گوراب استاد کلایه در یک مسیر و کنار هم قرار دارد. پل خشتی تیمجان از رودسر به املش که از دوران قدیم است و نیز مسجدی که دوره کیایی ها با تاریخ قبل از 1070 ساخته شده خود گواه دیگر بر اهمیت روستاها و تخت گاه بودن است.
بازدید از روستاهای کهنه گوراب و استاد کلایه
روستای استاد کلایه در املش شمالی آرامستان سید ظهیر الدین مرعشی است که امروزه دارای بقعه ای نوساز است که در دهه هفتاد توسط اهالی بازسازی و نوسازی شده است.
روستای استاد کلایه به نام سید نامگذاری شده است. سید که دانشمندی عالم و فقیه و سپهسالار و امیری توانا بود. پس از شکست دشمن خویش از سوی مرعشیان مازندران و کیائیان گیلان به عنوان حاکم شرق گیلان و غرب مازندران انتخاب می شود. تخت گاه وی کهنه گوراب در مقابل تازه گوراب است. گوراب به معنای آب زیاد است که هم اکنون نیز آب زیادی در نهر آن جاری است.
قصر شاهی در روی تپه ای در سمت شرقی قرار داشت و در سمت غربی کاروانسرای با چاه آب و حوزه علمیه ای بود که استاد ظهیر الدین و دیگران به تدریس در آن اشتغال داشتند.
ایرج محیطی سورکوهی متولد 1316 می گوید: آثاری از قصر شاهی در روی تپه که اکنون باغ چای است وجود داشته و نصر الله خان صوفی خان املش در سال 1323 به رعایای خویش دستور می دهد تا برای ساخت جاده املش به رودسر آجرها و خلات های قصر فرو ریخته به عنوان زیرسازی جاده به کار گیرند.
عشرت جعفری صحنه سرایی متولد 1304 بر این باور است که تیمجان و کهنه گوراب در گذشته شاه نشین بوده است.
اهالی تمیجان نیز بر این باورند البته باید توجه داشت که فاصله یک کیلو متری دو روستا می تواند این مطلب را تایید کند.
به نظر می رسد کاخ و قصر شاهی در کهنه گوراب بوده است.
البته راه اصلی به هوسم (رودسر کنونی) و رانکوه و سخته سره و تنکابن از تیمجان بوده که مسجد تاریخی عصر پیش از صفویه و پل خشتی مقابل مسجد خود گواه این مطلب است.
آقای ایرج محیطی درباره آستانه مقدس میر مازندران می گوید: این بنا در روستای استاد کلایه است. مردم برای گرفتن حاجت به این آستانه متوسل می شدند. در کنار امامزاده، چشمه آبی بوده که آب آن با نی به داخل چاه و گودالی ریخته می شد. مردم با سوزاندن چوب، سنگ هایی را داغ کرده و داخل گودال آب می ریختند و سپس از آب داغ و گرم برای درمان دردها به ویژه در پا استفاده می کردند.
در سمت غربی جاده و در مقابل کهنه گوراب روستای استاد کلایه با فاصله اندکی از جاده بقعه مبارک میر مازندران قرار دارد.
البته برخی نام سید را سید احمد می گویند که شاید نام اصلی ظهیر الدین مرعشی باشد و یا این شخص از کسان سید میر مازندران و یا نوه ای از فرزندان ایشان است که در کنارش دفن شده باشد. اما با توجه به اینکه تنها یک نفر در این بقعه دفن است باید احمد نام کوچک سید ظهیر الدین مرعشی میر مازندران باشد.
هنگام ورود با آقای اسماعیل شعبانی استاد کلایه ای مواجه شدم. ایشان خود در نوسازی بقعه نقش داشته است. وی میگوید: پیش از ساخت بقعه میر مازندران بنای قابل توجهی وجود نداشت. هنگام ساخت بنا متوجه کاشی به اندازه کف دست شدیم که رنگ آن آبی فیروزه ای بود. در آن زمان به اندازه دو گونی از این کاشی جمع شده بود که از مسؤولان به رشت انتقال داده شده و از سرنوشت آن اطلاعی در دست نیست.
آقای فیض الله نظری ثابت (صداقت) که در بنایی آن نقش داشته می گوید: در هنگام کشف این آثار مسؤولان ما را گرفته و بازداشت کردند. پس از تحویل اشیاء آزاد و به بازسازی ادامه دادیم.
چگونگی شهادت میر مازندران
درباره شهادت میر مازندران دو داستان بیان شده است. (البته شاید مراد از میرمازندران در این حکایات همان سید احمد فرزند سید ظهیرالدین باشد که پس از پدر بر تخت نشسته بود.
بر اساس داستان مشهورتر سید را شخصی که از نظر مذهبی با او در تضاد بود به شهادت رساند. وی در شب برفی چند متری آن سوتر مهمان بود که دشمن وی را با دست خاله (داره) و داس مخصوص دروی شالی و برنج کشته و سر از تن وی جدا میشود. بر این اساس بقعه ای بی سر برای ایشان می سازند. خانواده قاتل هنوز در این روستا به مشهور است.
داستان دیگر که به می رسد دشمنان مذهبی یا حکومتی وی ساخته اند قتل به دلیل فساد جنسی و تعرض به بانوان و دختران و زنان روستاهای اطراف بوده است.
آقای روح الله توبه کار استاد کلایه ای فرهنگی بازنشسته و آموزگار زبان می گوید: این دو داستان مطرح است ولی همه خانواده قاتل را می شناسند. امامزاده میر مازندران در گذشته بارگاهی نداشت و ظاهرا به زلزلهای مسجد و بقعه ویران شده بود.
وی میگوید: مردم اعتقاد راسخ به میر مازندران داشتند. زنان گهواره ای را که در گیلکی هَلانه می گویند با طناب میان دو درخت آزاد که عمرشان بیش پانصد سال بوده می بستند و برای بچه دار شدن به انتظار ریزش برگ درخت می نشستند. اگر برگ یا برگ های به داخل هلانه می ریخت به همان تعداد امید بچه داشته و گرنه بی فرزند خواهد بود.
ایشان میگوید : در کهنه گوراب که شاه نشین بود غیر از قصرشاهی، مدرسه علمیه و کاروانسرایی مشهور به چاه سر بود.
نان تمیجان
نانی است که برای شاه ظهیرالدین مرعشی تهیه و ویژه دربار بود. این نان از آرد برنج تهیه می شود و بسیار نازک هم چون پوست پیاز است. با کمی نم دادن به نان آن را نرم می کنند. شیرینی اندکی دارد که آن را به نوعی نان شیرین تبدیل کرده است.