در آیات قرآنی از آگاهی خدا نسبت به سرّ و اخفی سخن به میان آمده است. خداوند می فرماید: فَإِنَّهُ یَعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفَى؛ پس به راستی خداوند رازها و نهان تر ها را می داند.(طه، آیه 7)
فرق میان سر و اخفی در این است که سر یا همان راز در فارسی، امری است که انسان آن را آگاهانه از دیگری نهان می کند ؛ پس خود انسان نسبت به آن آگاهی دارد؛ مانند عشق به کسی که ابراز نمی کند و مانند رازی در دل دارد.
اما اخفی می تواند افضلی باشد که به معنای خفی است یا آن که به همان افضل باشد. در این صورت می تواند دو نوع دیگر را شامل شود که شامل: خفیات و اخفی می شود.
خفی و مخفی آن چیزی است که خود انسان نیز از آن آگاه نیست و به تعبیر روان شناسی امروزی جزو ضمیر ناخودآگاه است و انسان به آن آگاهی ندارد؛ زیرا خفی همان نهان است که به عللی چون فراموشی انسان نسبت به آن آگاهی خودش را از دست داده است؛ ولی آثار آن در زندگی او نمودار است؛ مانند مساله ای که در کودک با آن رو به رو شده بود و ترسیده و امروز از چیزی وحشت دارد ولی نمی داند، چرا این طوری است و چنین واکنشی را نشان می دهد. البته می توان به خفیات و ضمیر ناخودآگاه از طریق هپنوتیزم و روان کاوی آگاه شد و آن راز نهان و مخفی را آشکار کرد.
اما اخفی آن نهان تر است که حتی با روان کاوی نیز نمی توان به آن رسید؛ زیرا اموری است که در باطن نهاد آدمی چنان دفن و دفینه شده آگاهی نسبت به آن برای آدمی محال است؛ مثلا اموری که در آینده ممکن است انجام دهد؛ زیرا سرشت هر کسی اقتضائاتی دارد که الان بر شخص مخفی و نهان است و در موقعیتی ها آن را بروز و ظهور می دهد.
از نظر قرآن، خداوند چون حائل میان خود شخص و قلب یعنی حقیقت وجودی اش است، این خداوند از خود فرد به خودش آگاه تر است و اگر برای دیگران اسرار این شخص قابل فهم و آگاهی نیست، و یا برای خود شخص خفیات قابل آگاهی نیست؛ برای خداوند نه تنها این دو مرحله قابل رویت و شهود عینی و علم حضوری و شهودی خداوند است، بلکه مرتبه سوم آن یعنی اخفی نیز قابل علم به علم رویت و شهود است. خداوند می فرماید: وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ.(انفال، آیه 24)
پس خداوند هم به رازهای سر مهر آدمی آگاه است و هم به ضمیر ناخودآگاهش علم رویتی و بصیرتی دارد و هم نسبت به اخفی که بر همگان حتی فرشتگان رقیب عتید نیز مخفی و نهان است، آگاهی دارد. در برابر چنین خدایی گناه نکنیم؛ زیرا او شاهد هر فکر و خیال و عمل ماست: أَلَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَرَى؛ مگر ندانسته که خدا مى بیند؟! (علق آیه 14) همین شاهدی که از ما به خودمان آگاه تر است و علم حضوری او در نهایت تمامیت و کمال نسبت به ما است، حاکم و قاضی روز داوری در قیامت است.
امیر المؤمنین علی علیه السلام می فرماید: اِتَّقُوا مَعاصِیَ الخَلَواتِ فَإنَّ الشّاهِدَ هُوَ الحاکِمُ ؛ از گناهان پنهانى بپرهیزید ؛ به راستی آن که شاهد است، همو داور است.(نهج البلاغه، حکمت 316؛ غرر الحکم، حرف الف شماره؛ 2524)