در ترجمه های عربی، واژه ارهاب را برابر نهاد تروریسم قرار داده اند، در حالی که با نگاهی گذرا به فرق مفهومی دو واژه در دو فرهنگ می توان گفت این برابر نهاد نه تنها نادرست، بلکه از نظر ارزشی ناروا است؛ زیرا زمینه برای تفسیرهای غلط و نادرست از قرآن را فراهم آورده و این گمانه در برخی از خوانندگان قرآن ایجاد می شود که قرآن طرفدار تروریسم است؛ زیرا در آیه 60 سوره انفال ، خداوند از ارهاب طرفداری کرده و آن را یک واجب و وظیفه اسلامی برای امت و دولت اسلامی برشمرده است؛ در حالی که واقعیت و حقیقت غیر از آن چیزی است که تصور و بلکه از سوی معاندان و دشمنان اسلام و قرآن، ترسیم شده است.
واژه تِروریسم که در فارسی از آن با عنوان دهشتافکنی یا هراسافگنی نام برده شدهاست، به استفاده از خشونت و یا تهدید به استفاده از خشونت برای دستیابی به اهداف سیاسی، مذهبی و یا ایدولوژیکی گفته میشود. ترور در زبان فرانسوی، به معنای دهشت و دهشت افکنی است. اولین کاربرد واژه ترور در جهان مدرن، از انقلاب فرانسه نشات میگیرد. در لغتنامه دهخدا آمدهاست: «ترور مأخوذ از Terreur و به معنای قتل سیاسی به وسیله اسلحه در فارسی متداول شدهاست و تازیان معاصر إهراق را به جای ترور به کار میبرند و این کلمه در فرانسه به معنای وحشت و خوف آمده و حکومت ترور هم اصول حکومت انقلابی است که پس از سقوط ژیروندنها (از 31 مه 1973 تا 1974م) در فرانسه مستقر گردید و اعدامهای سیاسی فراوانی را متضمّن بود.»
اما واژه عربی و قرآنی، ارهاب که از ثلاثی مجرد، رهب، گرفته شده، به معنای ترساندن با زور و تهدید است. خداوند می فرماید: وَأَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ وَمِن رِباطِ الخَیلِ تُرهِبونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّکُم وَآخَرینَ مِن دونِهِم لا تَعلَمونَهُمُ اللَّهُ یَعلَمُهُم ? وَما تُنفِقوا مِن شَیءٍ فی سَبیلِ اللَّهِ یُوَفَّ إِلَیکُم وَأَنتُم لا تُظلَمونَ؛ هر قوت و نیرویی در توان و استطاعت دارید، برای مقابله با آنها [= دشمنان]، آماده سازید! و (همچنین) اسبهای ورزیده (برای میدان نبرد)، تا به وسیله آن، دشمن خدا و دشمن خویش را بترسانید! و (همچنین) گروه دیگری غیر از اینها را، که شما نمیشناسید و خدا آنها را میشناسد! و هر چه در راه خدا (و تقویت بنیه دفاعی اسلام) انفاق کنید، بطور کامل به شما بازگردانده میشود، و به شما ستم نخواهد شد!
از این آیه دانسته می شود که ارهاب : 1. در برابر دشمن است؛ 2. تهدید و ترساندن است؛ 3. به عنوان بازدارنده و دفع است تا دشمن خیال حمله به ذهنش نزند؛ 4. قوت معنوی و مادی است؛ 5. در حد استطاعت و توان دولت و امت است؛ 6. تجهیزات و نفرات است و مانند آن ها؛
مهم ترین ویژگی ارهاب در فرهنگ قرآنی، نقش بازدارندگی آن است تا دشمن خیال حمله به امت و دولت اسلامی را از سر خود بیرون کند؛ دیگر آن که اصلا با خشونت هیچ ارتباطی ندارد؛ زیرا داشتن آمادگی نظامی و تجهیزات و نفرات (عُدّه و عِدّه) به معنای اعمال خشونت و زور نیست. از سوی دیگر، اسلام هرگز آغاز کننده جنگ نبوده و نیست و هماره به دفاع پرداخته است؛ یعنی زمانی که دشمنان هجوم آورده به دفاع می پردازد؛ زیرا هدف اسلام نجات انسان است و براساس آیات قرآنی نجات هر انسانی به معنای نجات همه انسان ها است. بنابراین، با فراهم آوری قوت در حد استطاعت بر آن نیست تا خشونت ورزد و انسان ها را نابود سازد بلکه زمینه صلح و امنیت را برای همگان فراهم آورده و دشمنان انسان و انسانیت که مدعیان دروغین آزادی و حقوق انسان است را رسوا و در صورت حمله به مستضعفان و مظلومان(نساء، آیه 79) دفع کند. بنابراین نقش بازدارندگی در مفهوم قرآنی ارهاب بسیار مهم و اساسی و از شاخص های و مقومات اصلی آن است. از این رو، اسلام به وزارت دفاع توجه دارد نه وزارت جنگ.
بنابراین، اصطلاح قرآنی ارهاب هیچ ارتباطی با واژه تروریسم غربی ندارد و نمی توان آن را برابر نهاد این واژه در فرهنگ های غربی قرارداد.
از سوی دیگر، فتوای امام خمینی(ره) برای قتل سلمان رشدی، نیز از مصادیق ارهاب و یا تروریسم نیست؛ بلکه حکم شرعی و قانونی نسبت به یک شخص جنایتکار بر اساس موازین قانونی اسلامی است که یک شهروند مسلمان جرمی را مرتکب شده و باید به سزای عمل مجرمانه خود برسد. همان طوری که دادگاه جنایت جنگی و دیگر دادگاه های بین المللی بر اساس موازین قانونی – البته غربی خود- احکامی را صادر می کنند و شخص یا اشخاص را به مجازات می رسانند، در این موارد نیز حکم دادگاه اسلامی که توسط ولی فقیه و حاکم شرع اسلامی اعلام می شود در قالب ترور و تروریسم نمی گنجد؛ زیرا ترورسیم خصوصیاتی دارد که دراین احکام جاری و ساری نمی شود. اصولا احکام قانونی صادره درباره یک شخص به عنوان ترورسیم مصداقیت ندارد، بلکه زمانی مصداق خواهد داشت که اعمال خشونت غیر قانونی به قصد ایجاد رهب و ترس اجتماعی باشد. البته در جای خود ادله قانونی برای حکم امام خمینی (ره) مطرح شده که در این جا به آن پرداخته نمی شود.