روان شناسی غربی بیش تر ناظر به روان شناسی بیماران است تا روان شناسی سالمان؛ در حالی که روان شناسی قرآنی، از جامعیت برخوردار بوده و روشنگر همه ابعاد وجودی نفس و روان انسان است. از این روست که به ظرفیت ها و ناتوانی های ذاتی و سرشتی نفس توجه می دهد. این گونه است که صفات مثبت و منفی نفس در آیات قرآنی مطرح شده است. این نگاه واقع بینانه به نفس و روان آدمی موجب می شود تا انسان از توانایی ها و ناتوانی های خود آگاه باشد و گرفتار اعتماد به نفس کاذب و یا نومید و یاس نشود. انسان در روان شناسی قرآنی، نه موجودی شرور محض و نه خیر مطلق است؛ بلکه خداوند نفس انسانی را در حالتی از تعادل و تسویه آفریده که گرایش به هر دو سو به یکسان فراهم است. در فطرت انسانی، گرایش به تقوا و فجور، یعنی خیر و شر برابر و در حالت یکسانی است.(شمس، آیات 10-7؛ اعلی، آیه 3؛ انفطار، آیه 7؛ ص، آیه 72؛ حجر، آیه 29؛ سجده، آیه 9)
از نظر قرآن، روان شناسی زمانی می تواند یک روان شناسی واقع بینانه و حقیقت محور و حقیقت گرا باشد که بتواند شاخص ها و معیارهای انسان کامل و متعادل را در اختیار داشته و از توان هایی و ناتوانی های نفس به درستی و راستی آگاه باشد؛ شاخص های انسان کامل، بهترین میزان و ترازوی سنجش افراد است تا هر شخصی با این ترازو سنجیده و مقایسه شده و نسبت به سلامت و بیماری وی داوری و قضاوت انجام شود. این شخص تا چه اندازه توانسته در صیرورت و شدن هایی که در طول زندگی تحقق می یابد، به کمال انسانی نفس نزدیک و از نواقص رها شده است؟
از آن جایی که بر اساس آموزه های وحیانی اسلام و تاییدات عقل و نقل، آفریدگار انسان، شاخص های انسان کامل را با مصادیق واقعی در عرصه میدانی در قرآن تبیین و در سیر و سلوک و سبک زندگی ایشان به نمایش گذاشته و اسوه ها و سرمشق های عینی را معرفی کرده است، بنابراین، باید به این شاخص ها به عنوان یک روان شناسی واقع بینانه و حق گرایانه توجه و اهتمام شود.
در آموزه های وحیانی قرآن و روایات اسلامی ، اطلاعات و دانشی کامل از سوی آفریدگار و پروردگار انسان، در اختیار بشر قرار گرفته تا بتواند بر اساس آن یک روان شناسی دقیق و کاملی داشته باشد. در این آموزه های وحیانی، انواع و اقسام بیماری های روانی – اعتقادی و رفتاری – بیان شده است.
در روان شناسی قرآنی، از سه دسته اصلی سخن به میان آمده که بیانگر حالات اصلی نفس انسانی نیز است. این سه دسته شامل: 1. انسان های کامل و نمونه و شاخص؛ 2. انسان های کاملا بیمار؛ 3. انسان های با اختلالات فکری و رفتاری هستند.
دسته اول، همان پیامبر(ص) و امیرمومنان امام علی(ع) و دیگر معصومان از اهل بیت عصمت و طهارت هستند که نفس ایشان از هر گونه پلیدی و بیماری پاک و مطهر و مبرا است(احزاب، آیه 33 ؛ واقعه، آیه 79؛ انسان، آیات 5 تا 12؛ و آیات دیگر) و همانند پیامبر(ص) به عنوان نفس وی (آل عمران، آیه 61) سرمشق و اسوه حسنه از نظر وجود شناختی و رفتارشناختی هستند(احزاب، آیه 21) و می توانند به عنوان «میزان الانسان و میزان الاعمال» قرار گرفته و نفوس دیگران بدان سنجیده و ارزیابی شود.
در مرحله دوم، پیامبران دیگر قرار می گیرند که افکار و اعمال آنان در آیات قرآنی مورد تایید قرار گرفته و فلسفه و سبک زندگی آنان امضا شده است. در آیات قرآنی چون هدف معرفی برترین های فکری و رفتاری است، بخشی از افکار و رفتاری که در سطح میانی و نازل تر بوده، مورد تایید قرار نگرفته و نقد شده است. از این روست که در آیات قرآنی، به عنوان اسوه مطلق همانند پیامبر(ص) و اهل بیت عصمت و طهارت(ع) معرفی نمی شود؛ زیرا برخی از افکار و رفتارهای پیامبران در آن سطح عالی و برتر نیست که اوج یابی کامل و تمام نفس انسانی است. این گونه است که در رفتار حضرت آدم(ع) از فقدان عزم ایشان سخن به میان آمده (طه، آیه 115) و یا درباره یونس(ع) و یعقوب(ع) و یوسف(ع) اما و اگرهایی مطرح شده است.(یوسف، آیه 42؛ انبیاء، آیه 87؛ صافات، آیات 139 تا 148) هم چنین خداوند درباره ابراهیم (ع) می فرماید که او در همه امور اسوه است مگر در یک مورد.(ممتحنه، آیات 6-4)
دسته دوم شامل کافران و منافقان است که از بیماری اعتقادی و رفتاری رنج می برند. اینان خود دارای مراتب متعددی هستند که برخی از آنان گرفتار ختم و طبع قلب شده و همه امور را وارونه می یابند و رفتار می کنند.(بقره، آیات 7 تا 12و آیات بسیار دیگر)
دسته سوم شامل سست ایمان ها و فاسقان از مسلمانان است که گرفتار اختلالاتی در ذهن و فکر و رفتار بود و از آن رنج می برند. از نظر قرآنی بیماردلان از مسلمانان، که اکثریت مسلمانان را تشکیل می دهند، هنوز تا زمانی که به مقام اطمینان از نفس نرسند، از بیماری روانی فکری و رفتاری رنج برده و آثار آن در افکار و رفتار ایشان خودنمایی می کند. این دسته هماره در نوسانات بوده و از تعادل شخصیت و رفتاری رنج می برند. اینان باید بر اساس شاخص های بیان شده در دسته اول خود را درمان کرده و رشد فکری و رفتاری را تجربه کنند. باید توجه داشت که عبارت «فی قلوبهم مرض» می تواند شامل کافران و منافقان و مسلمانان گرفتار نفس اماره و حتی نفس لوامه باشد که به مقام نفس مطمئن نرسیده اند؛ از این روست که در آیه 60سوره احزاب این گروه از مسلمانان سست ایمان در کنار منافقان مطرح شده اند. به سخن دیگر، اگر این عنوان در کنار عنوان منافقان و کافران مطرح شود، مراد همان سست ایمان ها و بیماردلان مسلمان است و اگر تنها به کار رود، مراد هر سه گروهی است که به مقام اطمینان نرسیده اند؛ پس شامل کافران و منافقان و مسلمانان سست ایمان می شود.(نگاه کنید: بقره، آیه 10؛ احزاب، آیه 12؛ مائده ، آیه 52 و آیات دیگر)