از نظر آموزه های وحیانی قرآن، علم دارای اقسامی است. از جمله این اقسام می توان به تقسیم علم به علم تکلیف آور و علم غیر تکلیف آور اشاره کرد. برخی از علوم برای انسان تکالیف و وظایفی را موجب می شوند، مانند علم انسان به مسایل شریعت که موجب می شود تا شخص بر اساس مفاد آن عمل کند؛ اما علم غیب از جمله علومی است که تکلیف آو نیست و عالم به غیب مکلف نیست تا بر اساس مفاد آن عمل کند. علم غیب پیامبران و معصومان(ع) که به تعلیم الهی عالم به غیب می شوند، تکلیف آور نیست. از این روست که آنان با آن که حقیقت را می دانند، نمی توانند بر اساس مفاد آن در محکمه و قضاوت از آن بهره گیرند. برهمین اساس پیامبر(ص) می فرماید: إِنَّمَا أَقْضِی بَیْنَکُمْ بِالْبَیِّنَاتِ وَ الْأَیْمَانِ؛ من بر اساس شاهد و سوگند در میان شما قضاوت می کنم.(کافی، ج 7، ص 414)
این علم غیبی نه تنها تکلیف آور نیست، بلکه نمی تواند سند فقهی قرار گیرد و در صدور احکام شرعی از آن بهره برد.
آنان بر اساس مفاد علم غیب عمل نمی کنند؛ زیرا مکلف به آن نیستند. از این روست که اگر بدانند شهید می شوند یا نمی شوند، به تکلیف الهی عمل می کنند؛ چنان که امیرمومنان امام علی(ع) در لیله المبیت برای حفظ جان پیامبر(ص) در بسترش خوابید و یا در شب نوزدهم به مسجد برای اقامه نماز جماعت رفت؛ زیرا آنان عبد محض در برابر معبود هستند و به هر چه فرمان باشد عمل و اطاعت می کنند.
باید توجه داشت که پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) دارای حضرات هستند و در هر حضرتی از حضرات مامور به ملاحظه محدودیت های آن هستند. مثلا آنان در قوس نزول به اعتبار مظهر اول و صادر اول(نگاه کنید: بحارالانوار، ج 15، ص 28)، همه چیز را می دانند؛ ولی وقتی در اسفل سافلین دنیا و در این حضرت قرار گرفته اند در قوس صعود باید بگویند: رب زدنی علما؛ خداوند بر علم ما بیافزا.(طه، آیه 114) این گونه است که در این حضرت دنیا جبرئیل واسطه فیض و تکلیف می شود؛ و در حضرتی دیگر، جبرئیل به فیض محمدی(ص) نیازمند است: فَسَبَّحْنَا فَسَبَّحَتِ الْمَلَائِکَةُ بِتَسْبِیحِنَا وَ قَدَّسْنَا فَقَدَّسَتِ الْمَلَائِکَةُ بِتَقْدِیسِنَا؛ پس ما تسبیح گفتم پس فرشتگان به تسبیح ما تسبیح کردند و ما تقدیس کردیم و فرشتگان به تقدیس ما تقدیس کردند.(عوالی اللئالی، الاحسائی، ج 4، ص 122)
به عنوان نمونه همین حضرت آدم(ع) که همه اسمای الهی را در حضرتی می دانست و همه فرشتگان حتی قدرت بهره مندی از آن تعلیمات را نداشته، بلکه تنها به انبا و اطلاع شدن رسیده اند، در حضرت دنیا، نیازمند تعلیماتی بود که از طریق فرشته وحی می رسید.(بقره، آیات 31 و 38 و آیات دیگر) این علوم لدنی که به جعل الهی به آدم(ع) یا به پیامبر(ص) داده شد، می تواند به ارث از به دیگری برسد که از آن به علم الوارثه در برابر علم الدراسه تعبیر می شود.(نگاه کنید: صحیفه سجادیه، دعای ختم قرآن)
علم آنان به امور غیبی، ذاتی نیست، بلکه به تبع تعلیم الهی است. بنابراین، وقتی می گویند: مَا أَدْرِی مَا یُفْعَلُ بِی وَ لاَ بِکُمْ؛ نمی دانم با من و شما چه می کنند؟(احقاف، آیه 9) مراد همان علم غیبی ذاتی است نه علم غیبی تبعی .