انسان هر از گاهی با بدی دیگران مواجه می شود. گاهی شخصی به او تندی و عتاب می کند و گاهی دیگر ، رهگذری تنه ای به او می زند و گاهی سخن و رفتار تندی را علیه خود مشاهده می کند. انسان وقتی با این امور مواجه می شود، می تواند سه نوع واکنش داشته باشد:
آن را عمل بد شخص دانسته بخواهد واکنشی در قالب مقابله به مثل یا احسان و عفو یا اکرام انجام دهد؛
آن را بلایی بداند که در قالب سنت های الهی هر انسانی با آن مواجه می شود و به طورطبیعی باید به حکمت و فلسفه بلایا و ابتلائات توجه یابد؛
آن را عذاب و کیفری بداند که خداوند به عنوان مجازات و تنبیه و بیداری او فرستاده تا از مسیر و راه باطل و نادرست بازگردد و توبه کند و پشیمان شود و در مسیر درست قرار گیرد؛
در این سه نوع مواجهی که هر کسی انجام می دهد، می توان دریافت شخص در کجای معرفت نشسته است. کسی که بخواهد واکنش سه گانه نخست را داشته باشد، نشان می دهد که اهل توحید فعلی نیست، بلکه هر عملی را به فاعل مباشر و مستقیم آن نسبت می دهد. این گونه است که یا مقابله به مثل می کند یا عفو کرده و با «قالوا سلاما » می گذرد یا آن که فراتر با خوشرویی با شخص برخورد می کند و در مقام اکرام به او کمک هایی نیز می کند تا مسیر کمالی اش را بیابد.
واکنش دوم و سوم نشان می دهد که شخص اهل توحید فعل است و از باب«ما رمیت اذ رمیت» مسایل را تحلیل کرده و واکنش نشان می دهد. او بر این باور است: این همه آوازه ها از شه بود/ گر چه از حلقوم عبدالله بود. پس بر این باور است که این رفتار دیگری از مصادیق ابتلائات یا مجازات است. پس بر آن می شود تا از فرصت ابتلاء و آزمون الهی بهره مند شود و بر ظرفیت های خویش بیافزاید و یا بر این باور است که این امر از مجازات و کیفر اعمال اوست. پس باید استغفار کرد و توبه نمود تا تحت غفران الهی قرار گرفته و در مسیر درست کمالی قرار گیرد. او بر این باور است که این شخص بدزبان و بدکار نسبت به او را همان کسی مامور کرده که «الَّذِی أَنطَقَ کُلَّ شَیْءٍ؛ هر چیزی را به نطق در می آورد». از آن جایی که خداوند حکیم بی حکمت در خلق کاری نمی کند، پس این نطق یا به هدف ابتلاء است یا مجازات. بنابراین دو نوع واکنش اخیر از آن اهل معرفتی است که در مقام قرب نوافل یا قرب فرایض نشسته است.