انسان دو قوه اصلی دارد که از آن به عقل نظری و عقل عملی تعبیر می کنند. در حقیقت انسان برای رسیدن و انجام هر کاری دو چیز نیاز دارد: جزم و عزم. جزم در حوزه اندیشه و پندار است و عزم در حوزه عمل و کردار.
انسان خردمند و عاقل در مرتبه اندیشه باید تلاش کند تا رهزنان پندار ره بر او نبندند و او را به گمراهی نکشانند؛ زیرا وهم و خیال دشمن برهان عقلانی هستند و با ورود در اندیشه و پندار اجازه نمی دهند تا یک قیاس عقلی و علمی شکل بگیرد و انسان به یک نتیجه یقینی و جزمی برسد به طوری که دیگر شک و گمانی در آن راه نیابد.
پس از این که انسان توانست از وهم و خیال برهد و با برهان یک قضیه جزمی را برای خود حل و فصل کند به مرحله عمل و کردار می رسد که باید این جا نیز مواظب باشد تا رهزنان مقام عزم وارد کار نشوند؛ زیرا در این مرتبه دو رهزن مهم و اساسی به نام های شهوت و غضب مانع جدی عمل هستند و نمی گذارند تا شخصی که به جزم در مقام پندار رسیده آن را اجرایی و عملیاتی کند؛ چنان که حضرت آدم(ع) با آن که در مقام پندار جزم داشت که میوه این درخت ممنوع است؛ ولی در مقام عمل، رهزن شهوت مانع آن شد تا به جزم خود عمل کند و عزم شکل گیرد. این گونه است که خداوند درباره ایشان می فرماید: وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى ءَادَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِىَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا؛ پیش از این، از آدم پیمان گرفته بودیم؛ امّا او فراموش کرد؛ و عزم استواری برای او نیافتیم!(طه، آیه 156)
پس در مرتبه اندیشه و پندار و ذهن و عقل هماره انسان درگیر دو دشمن به نام ها خیال و وهم است و در مرتبه عمل و قلب و کردار با دو دشمن به نام های شهوت و غضب درگیر است. اگر بتواند بر این چهار دشمن غلبه کند می تواند در حوزه جزم و عزم موفق باشد.