مردمان بنگرید!
آن دور دست ها نشانه هایی پیدا است.
آن سمت از مشرق را می گویم. آن سوی اقصی. نورش را بنگرید. انفجار نیست.
واقعا گمان می کنید خیالاتی شده ام. من هم فجر کاذب را دیده ام؛ ولی این صادق است. راست است.
بیدار شوید! الان است که صبح برسد. باید بیدار شوید! خواب بس است!
باید آماده شوید! اگر دیر کنیم دیگران گویی سبقت را می ربایند.
در تجارت باید همیشه پیشتاز بود و گرنه یا زیان است یا سودی نیست یا کم سود است.
آهای شما را می گویم! تو که آن جا خوابیده ای! مگر منتظر صبح نبودی! مگر نمی گفتی می خواهم اولین ها باشم!
دیدید! آن هم یک نشانه دیگر! دیگر انکار نکنید!
چشم هم نزده می آید! خیلی هم آن طوری که گمان می کنید دیر نیست! اصلا زمان برای خوابیده معنایی ندارد! البته برای بیدار مشغول هم معنایی ندارد. اما شما چون منتظرید این قدر زمان دیر می گذرد!
خودتان را به خواب نزنید! وقتی بیداری است.
آن سوتر از آن سوی اقصی هم همهمه بیداری است. نگاه کنید! آن ها هم بیدار شده اند. ایستاده اند! نکند آنان زودتر به بازار برسند و یوسف مصری را بخرند!
برخیزید! خورشید در آمده است! چرا نمی ایستید! یوسف از دست می رود! این را گفته باشم.