خداوند در قرآن بر آن است تا نظام های هستی را به شکلی بیان کند که درک و فهم همگانی باشد. به عنوان نمونه درباره سه نظام فاعلی، داخلی و غایی آفرینش هر چیزی می فرماید:رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَی(طه، آیه 50)
می دانیم که صورت و ماده در نظام داخلی است و فاعل و غایت در نظام خارجی است. در این آیه 1. درباره نظام فاعلی گفته است که این که خالقی است که پروردگار است ، یعنی هم آفریده و هم پرورش می دهد؛ 2. درباره نظام داخلی می فرماید: هر چه مورد نیاز بود به وی بخشیده تا آفریده کمبودی نداشته باشد؛ 3. در باره نظام غایی نیز فرموده است؛ هدایت می کند تا به کمال مقصدش برسد.
در صیرورت انسانی به سوی خداوند و انقلاب الی الله و الی ربنا، آن چه اتفاق می افتد، رویت وجه الله و نظر به وجه الله است و تجلیات اوست نه ذات خداوند که قابل رویت و نظر نیست. از این رو، انسان مکلف به فهم بر اساس علم حصولی و مفهوم آن است نه رویت و دیدن آن. خداوند می فرماید: وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ نَّاضِرَةٌ إِلَی رَبِّهَا نَاظِرَةٌ(قیامت، آیات 22 و 23)؛ پس این وجوه ناظر به پروردگار وجوه دارند نه ذات خداوندی. چنان که حضرت ابراهیم نیز توجه اش به وجه الله است: وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّماوَاتِ(انعام، آیه 79)