خداوند در آیات قرآنی در سطوح گوناگون برهان و حکمت تجریدی ، موعظه حسنه و مجادله احسن سخن می گوید تا حقیقتی را به انسان در همه سطوح بفهماند.
در یک سطح می گوید: انسان دارای حقیقتی است به نام نفس که همان روح دمیده ما است.(حجر، آیه 12؛ ص، آیه 72) این نفس از کالبد و در کالبدی رشد می کند تا جایی که موجودی دیگر می شود(مومنون، آیه 14) و وقتی به بلوغ کامل رسید در مقام اجل معلق برای کسانی که با خرابکاری پیش از موعد مرگ را چشیدند، یا در مقام اجل مسمی برای کسانی که پیمانه را پر کردند، مرگ را می چشند. پس چشیدن مرگ، دیگر انتقال طبیعی و خاکی که از نطفه شروع و آغاز شده بود، پایان می یابد و نفس انسانی همانند میوه درخت که به کمال رسیده به عالم برزخ و سپس آخرت منتقل می شود. از آن جایی که این میوه یک درختی است نمی تواند به درخت دیگری بچسبد و به حیات مادی و طبیعی دنیوی خود ادامه دهد، خواه درختی برتر یا پست تر. از این رو، تناسخ باطل است. از این روست که سخن از ذوق و چشیدن مرگ توسط نفس انسانی در مقام اجل معلق یا اجل مسمی است:کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ.(انبیاء، آیه 35؛ عنکبوت، آیه 57)
بر اساس این حقیقت قرآنی، بازگشت انسانی به این دنیای مادی عبث و باطل و بیهوده است؛ زیرا به هر شکلی شده میوه رسیده یا کال از درخت جدا شده و دیگر با چسبیدن به این درخت، تغییر وضعیتی رخ نخواهد داد. این زمانی است که این دنیا هنوز باقی و برقرار است؛ اما اگر این دنیا تبدیل یافته و آخرت شده باشد: یَوْمَ تُبَدَّلُ الأَرْضُ غَیْرَ الأَرْضِ وَالسَّمَاوَاتُ؛ روزى که زمین به غیر این زمین، و آسمانها مبدل گردد.(ابراهیم، آیه 48) دیگر جایی برای بازگشت نمی ماند؛ زیرا این دنیا با این نوع ساختار تبدیل به ساختار دیگری شده است. پس معاد و بازگشت به این دنیا معنایی ندارد. البته از این آیه به دست می آید که زمین و آسمان ها روی هم رفته به زمینی دیگر تبدیل می شود و آسمان قیامتی اصولا در این آیه مطرح نیست؛ زیرا ممکن است نوع ساختار آخرت به گونه ای باشد که نتوان از آسمان در آن ساختار سخن گفت یا آن که در ساختار آخرت، این زمین و آسمان ها روی هم رفته زمین شده و آسمان دیگری آفریده می شود؛ اما به نظر می رسد که نظر نخست درست است؛ زیرا آخرت زمینی دارد که نیازی به آسمان به مفهوم موجود کنونی نیاز ندارد و همه این موجود کنونی به زمین اخروی تبدیل می شود.
به هر حال، در این تبیین قرآنی از حقیقت مرگ و معاد این معنا به دست می آید که اصولا معاد چیزی جز بازگشت به سوی خداوند و ساختار و نظام تبدیل یافته دیگر، چیزی نیست و نباید آخرت را بر اساس همین نظام درک و فهم کرد، هر چند از نظر مَثل می توان آن را امثالی از این دنیا دانست؛ زیرا نشئاتی که انسان می پیماید ، مِثل و مَثل است: عَلَى أَن نُّبَدِّلَ أَمْثَالَکُمْ وَنُنشِئَکُمْ فِی مَا لَا تَعْلَمُونَ؛ بر آن چیزی که امثال شما است شما را تبدیل کرده و در نشئاتی که نمی دانید شما را انشاء و ایجاد می کنیم.(واقعه، آیه 61) پس انسان هماره در حال صیرورت و شدن (شوری، آیه 53) و انقلاب و دگرگونی(اعراف، آیه 125؛ شعراء، آیه 50) تا به خداوند بازگردد (بقره، آیه 156) و او را ملاقات کند.(انشقاق، آیه 6) پس انسان مردنی نیست تا نیازمند معاد به معنای بازگشت به همین دنیا باشد، بلکه در عوالم و نشئات گوناگون در حال انتقال و جا به جایی است؛ همان طوری که از نطفه تبدیل های گوناگونی داشته است.(مومنون، آیه 14)
این سطح عالی از مفاهیم مرگ و معاد است؛ اما در یک سطح پایین تر خداوند از باب مثال ، معاد و رستاخیز را به مرگ و میر گیاهان و زمین مثال می زند و می گوید معاد و رستاخیز انسان همانند همین رستاخیز طبیعت است که دو دسته موجود خوابیده و مرده را بیدار می کنیم؛ درختانی که خواب هستند و با بهار هم چون اجل معلقی ها بیدار می شوند، دانه های مرده ای که چون اجل مسماها زنده می شوند.(فاطر، آیه 9؛ ق، آیه 11) این مرگ و زندگی که در این آیات و نیز روایاتی چون «اِذَا رَأَیتُمُ الرَّبِیع فَاکثرُوا ذِکر النُّشُور؛ هر گاه بهار را دیدید زیاد یاد رستاخیز کنید(تفسیر کبیر، فخررازی، ج 17، ص 194) درباره رستاخیز طبیعت و بدن است نه نفس و روان آدمی؛ زیرا برای روان و نفس آدمی، نه مرگ است و نه خواب؛ بلکه این مرگ و خواب برای بدن آدمی است؛ زیرا روان آدمی از روح است که خواب و مرگ برای آن معنایی ندارد. از این روست که بدن می خوابد نه روان و بدن می میرد نه روان. پس انسان را باید ابن سبیل و مسافر دایمی دانست که از صفر جماد و نبات و حیوان شروع کرده و تا فرشته و برتر از فرشته و روح بالا می رود؛ هر چند همه به مقام «قاب قوسین او ادنی در تدلی و دنو» نمی رسند.(نجم، آیات 8 و 9) پس همه به لقاء الله نمی رسند ، بلکه هر یک به مرتبه ای از مراتب اسم الهی می رسد. برخی چون ابلیس در مرتبه جلال الهی با خداوند منتقم قهار جبار مواجه می شوند و برخی دیگر با نام های دیگر و تنها برخی هستند که با الله که دربردارنده و جامع همه نام های الهی است مواجه شده و به آن تقرب می جویند و ملاقات دارند.
پس آن کس که معاد را در جسم و طبیعت و بدن می داند، می تواند معاد و رستاخیز را در همین رستاخیز طبیعت و گیاهان و زمین ملاحظه کند و عبرت گیرد؛ و کسی که حقیقت معاد را درک کرده و می داند که آن رجعت و بازگشت به سوی خداوند و صیرورت و انقلاب به سوی اوست، می داند که این بازگشت برای روان و نفس آدمی است که هر چه کامل تر باشد، به همان نام های جمالی باز می گردد و هر چه ناقص تر باشد به نام های جلالی و با آن نام ها ملاقات خواهد داشت.