انسانها همه در یک سطح نیستند. از این روست که خداوند فرمان می دهد تا بر اساس سطح فهم آدم ها حقایق بیان شود. این گونه است که خداوند می دهد: ادْعُ إِلِى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ؛ با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن و با آنان به شیوهاى که نیکوتر است مجادله نماى. در حقیقت، پروردگار تو به حال کسى که از راه او منحرف شده داناتر، و او به حال راهیافتگان نیز داناتر است.(نحل، ایه 125)
دست کم سه درجه و مرتبه فهم است که شامل: 1. خردمندان که برهانی ـ ریاضی - منطقی در سطح تجریدی مطالب را درک می کنند ؛ 2. متوسطان که مطالب را در قالب تمثیلی و تشبیهی درک و فهم می کنند؛ 3. مخالفان که تنها با نقیض و مجادله بر اساس اصول مقبول آنان که منطقی است می توان آنان را به حق راهنمایی کرد. این سه سطح در قرآن بیان شده و آثار آن نیز مطرح شده همان طوری که مراتب تقوا و یقین نیز سه مرتبه علم الیقین، عین الیقین و حق الیقین است.
پیامبران مامور بودند تا بر اساس سطح فهم مخاطب با آنان سخن گفته و آنان را دعوت کنند. این گونه است که حرف حقی را با توجه به مخاطب تنزل داده و بیان می کنند.
در روایت است وقتی عَبْدَ اللَّهِ الدَّیَصَانِیَّ از هِشَامَ بْنَ الْحَکَمِ می پرسد : خدای تو قادر است؟ او می گوید: آری! وی می گوید: آیا می تواند دنیا در تخمی قرار دهد بدون آن که دنیا کوچک یا تخم بزرگ نشود؟ هشام درمانده نزد امام صادق(ع) می آید. امام می فرماید: إِنَّ الَّذِی قَدَرَ أَنْ یُدْخِلَ الَّذِی تَرَاهُ الْعَدَسَةَ أَوْ أَقَلَّ مِنْهَا قَادِرٌ أَنْ یُدْخِلَ الدُّنْیَا کُلَّهَا الْبَیْضَةَ لَا یُصَغِّرُ الدُّنْیَا وَ لَا یُکَبِّرُ الْبَیْضَةَ؛ خداوندی که قادر است تا هر چیزی را که می بینی در عدسی چشم یا کم تر از آن قرار دهد، قادر است تا دنیا را در تخم قرار داده بی آن که دنیا کوچک و تخم بزرگ نشود.(توحید، صدوق، ص 120 تا 130)
امام صادق(ع) همین مطلب را به عُمَرَ بْنِ أُذَیْنَةَ این گونه جواب می دهد: قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَا یُنْسَبُ إِلَی الْعَجْزِ وَ الَّذِی سَأَلْتَنِی لَا یَکُونُ؛ به خدا نسبت عجز و ناتوانی داده نمی شود؛ اما آن چه پرسیدی شدنی نیست و محال است.(نگاه کنید: همان ، حدیث 5 و 6 و 9 و 10)
در حقیقت اصل تناقض می گوید: خداوند قادر بر کل «شی» است؛ نه آن که قادر بر «لاشی» باشد. به سخن دیگر، عدم «بِما أنَّهُ عَدَم» بخواهد موجود شود، به معنای اجتماع نقیضین است که این امری ممتنع و محال است.
در روایات موارد بسیاری است که امامان(ع) با توجه به سطح فهم مخاطبان پاسخ داده اند. به عنوان نمونه به هشام می گوید: اگر در باره خداوند بگویید سمیع بصیر، هَذِهِ صِفَةٌ یَشْتَرِکُ فِیهَا الْمَخْلُوقُونَ؛ این صفتی که مخلوق هم در آن شریک است؛ زیراغیر خدا هم «سمیع» است، غیر خدا هم «علیم» است، بلکه در توصیف خدا باید گفت: هُوَ نُورٌ لَا ظُلْمَةَ فِیهِ وَ حَیَاةٌ لَا مَوْتَ فِیهِ وَ عِلْمٌ لَا جَهْلَ فِیهِ؛ خداوند نوری است که در آن ظلمتی نیست و حیاتی است که مرگ در آن نیست و علمی است که در آن جهل نیست.»(همان، ص 146)
در روایت دیگر آمده است: رواه الکلینی بإسناده عن عبد الله بن سنان عن ذریح قال : قلت لأبی عبد الله (ع) إن الله أمرنی فی کتابه بأمر فأحب أن أعلمه. قال : و ما ذاک؟ قلت: قول الله عز وجل : ( ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَلْیُوفُوا نُذُورَهُمْ ) قال: ( لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ ) لقاء الإمام ( وَلْیُوفُوا نُذُورَهُمْ ) تلک المناسک. قال عبد الله بن سنان: فأتیت أبا عبد الله (ع) فقلت: جعلت فداک قول الله عز وجل : ( ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَلْیُوفُوا نُذُورَهُمْ ) قال (ع): أخذ الشارب وقص الأظفار وما أشبه ذلک. قال: قلت: جعلت فداک إن ذریحا المحاربی حدثنی عنک بأنک قلت له ( لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ ) لقاء الإمام ( وَلْیُوفُوا نُذُورَهُمْ ) تلک المناسک؟! قال: صدق ذریح و صدقت. إن للقرآن ظاهرا و باطنا و من یحتمل مثل ما یحتمل ذریح ؛ به امام صادق(ع) گفتم: خداوند در کتابش ما را به امری فرمان داد پس دوست دارم آن را بدانم. حضرت (ع) فرمود: آن چیست؟ گفتم: خداوند عز و جل فرموده است: ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَلْیُوفُوا نُذُورَهُمْ؛ یعنی باید خود را از آلودگی پاک کنند و نذرهایشان را وفا کنند و ادا نمایند. (حج، آیه 29) حضرت (ع) فرمود: این که گفت باید از آلودگی پاک کنند، مراد لقای امام است و این که باید نذرهایشان را وفا کنند، انجام آن مناسک است. عبدالله بن سنان می گوید: نزد امام صادق(ع) آمده و گفتم: فدایت شوم درباره سخن خداوند عز و جل که فرمود: ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَلْیُوفُوا نُذُورَهُمْ پرسش دارم؟ حضرت(ع) فرمود: حضرت فرمود: گرفتن سبیل و کوتاه کردن ناخن ها و مانند آن است. عبدالله بن سنان می گوید: به حضرت (ع) گفتم: فدایت شوم! ذریح محاربی می گوید به این که شما فرمودی مراد از پاک کردن لقای امام و وفای به نذرها، آن مناسک است؟!: حضرت فرمود: ذریح راست گفت و تو هم راست گفتی. بریا قرآن ظاهری و باطنی است و چه کسی می تواند مثل ذریح حمل کند آن چه او حمل می کند. (فروع کافی، ج 1، ص 315؛ بحارالانوار، ج 24، ص 360، 84)