بر پایه آموزه های وحیانی قرآن، همه هستی از جماد و نبات و حیوان در حال تسبیح خداوند هستند.(اسراء، آیه 44 ؛ حدید، آیه 1؛ جمعه، آیه 1 و آیات دیگر) البته تسبیح هر چیزی به حسب خودش است. بنابراین، تسبیح اختصاص به ذکر زبانی ندارد، بلکه به اشکال گوناگونی انجام می گیرد.
آن چه از اصل تسبیح گویی به دست می آید، شعور هستی است. به این معنا که هستی از شعور به نسبت خود برخوردار است؛ زیرا بدون شعور و ادارک نمی توان از تسبیح سخن گفت؛ چرا که تسبیح به معنای نفی نواقص و کمبودها از خدای سبحان است؛ پس اگر چیزی دارای شعور نباشد، نمی تواند به مقایسه بپردازد و در مقام مقایسه بگوید این دارای کمبود و نقص و آن دیگری دارای کمال و غنا و عدم نقص است.
بر همین اساس است که سنگریزه برای پیامبری گواهی می دهد(مناقب آل أبی طالب، ابن شهرآشوب، ج1، ص90) یا زمین در قیامت می تواند شهادت دهد؛ زیرا این ها شعور دارند و می توانند مقایسه و ارزیابی نیز داشته باشند. البته شکی نیست که ادای شهادت پس تحمل شهادت از روی حس و عن حس است تا بتوانند در قیامت گواهی دهند: یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا؛ آن روز اخبارش را می گوید.(زلزال، آیه 4)
از آن جایی که مومنان واقعی با حق تبارک و تعالی در ارتباط کامل هستند ، به طوری که گفتار و رفتار ایشان به رضایت الهی است تا جایی که خداوند گفتار و رفتار ایشان را به خود نسبت می دهد(انفال، آیه 17؛ نجم، آیه 4) می توان گفت هستی نیز متاثر از رفتار و گفتار مومنان است. بر همین اساس، این که آسمان بر کسی بگرید و نگرید، دور از انتظار نیست. خداوند درباره کافران فرعونی می فرماید: فَمَا بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّماءُ وَ الأرْضُ؛ پس آسمان و زمین بر ایشان نگریست و اشکی نریخت.(دخان، آیه 29)
امام صادق(علیه السلام) می فرماید: «بَکَتِ السَّماءُ عَلى یَحْیَى بْنِ زَکَرِیّا وَ عَلَى الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِىِّ(علیهما السلام)اَرْبَعِیْنَ صَباحاً وَ لَمْ تَبْکِ اِلاّ عَلَیْهِما، قُلْتُ وَ ما بُکایُها، قالَ کانِتْ تَطْلُعُ حَمْراءَ; وَ تَغِیْبُ حَمْراءَ»؛ (آسمان بر «یحیى بن زکریا»[که از سوىِ طاغوتِ زمان خود به طرز بسیار رقت بارى شهید شد] و بر «حسین بن على»(علیهما السلام) چهلروز گریه کرد و بر کس دیگرى جز آن دو گریه نکرده است راوى مى گوید: سوال کردم گریه آسمان چه بود؟ فرمود: به هنگامِ طلوع و غروب، سرخىِ مخصوصى در آسمان ظاهر مى شد). (مجمع البیان، جلد 9، صفحه 65)
گروهی از فرشتگان وقتی در روز عاشورا فرود آمدند، امام حسین(ع) قبض روح شده بود و در آن جا مانده و گریان هستند. در روایت است: وابکوا علیه وعلى ما فاتکم مِن نصرته ، وإنّکم خصّصتم بنصرته والبکاء علیه ، فبکتِ الملائکة حُزناً وجَزَعاً على ما فاتهم مِن نصرة الحسین ع ، فإذا خرج ع یکونون أنصاره؛ آنان بر امام حسین(ع) گریستند و بر آن چه از یاری ایشان از دستشان رفته بود. به راستی که شما به نصرت و گریه بر او اختصاص یافته اید. پس فرشتگان از حزن و جزع بر آن چه از نصرت امام حسین(ع) فوت شده بود، گریستند. پس هنگامی که آن حضرت خارج می شود در هنگام رجعت، ایشان از یاران آن حضرت(ع) خواهند بود.(کامل الزیارات، ابن قولویه القمی، ص92)
درباره فاطمه زهراء(س) نیز آمده است: فلا یبقى فی السّماوات ملک إلاّ بکى رحمةً لصوتها ، وما تسکن حتّى یأتیها النَّبیُّ (ص) فیقول : یابُنَیّة قد أبکیتِ أهل السَّماوات وشَغَلْتِهم عن التَّسبیح والتَّقدیس فکُفّی حتّى یقدّسوا ...؛ پس باقی نماند در آسمان فرشته ای مگر آن که از روی ترحم به آواز فاطمه (س) و ناله اش گریست و آن حضرت آرام نشد تا زمانی که پیامبر(ص) نزد آمد و فرمود: ای دخترکم! اهل آسمان بر تو گریست و احوالت تو آنان را از تسبیح و تقدیس باز داشت.(همان)
پیامبر(ص) هم چنین به ابوذر می فرماید: یا أباذر ، إن الأرض لتبکی على المؤمن إذا مات أربعین صباحا؛ ای ابوذر ! به راستی که زمین بر مومن تا چهل صبح گریه می کند.(الامالی، ابی جعفرمحمدبن الحسن بن علی بن الحسن الطوسی(الشیخ الطائفه)، ص535)
پیامبر(صلى الله علیه وآله) می فرماید: «ما مِنْ مُوْمِن اِلاّ وَ لَهُ بابٌ یَصْعَدُ مِنْهُ عَمَلُهُ وَ بابٌ یَنْزِلُ مِنْهُ رِزْقُهُ فَاِذا ماتَ بَکَیا عَلَیْهِ»؛ هیچ مومنى نیست، مگر این که درى در آسمان دارد که عملش از آن بالا مى رود، و درى که روزیش از آن نازل مى شود، هنگامى که مى میرد، این دو بر او گریه مى کنند. (همان)
آرى، براى مرگ تبهکاران، «نه چشم فلک گریان و نى خاطر خورشید پژمان» گشت، آنها موجوداتِ خبیثى بودند که گویى هیچ ارتباطى با عالم هستى و جهان بشریت نداشته اند هنگامى که این بیگانگان از عالم طرد شدند، کسى جاى خالى آنها را احساس نکرد، نه در صحنه زمین، نه بر پهنه آسمان و نه در اعماق قلوب انسان ها و به همین دلیل هیچ کس قطره اشکى بر مرگ آنها فرونریخت. (نگاه کنید:تفسیر نمونه، ج 21، ص 191)
البته گریه و خنده هر چیزی مناسب با آن چیز است. همه چیز تسبیح می گوید و گریه و خنده دارد، اما کو گوش شنوا؟! معجزه پیامبر(ص) این نیست که سنگریزه را به سخن می آورد، بلکه پرده از گوش بر می دارد، چنان که در هنگام مرگ و در قیامت پرده ها کنار می رود.(ق، آیه 22)