نفس انسانی یک حقیقت بسیط است ولی با این همه مراتب ظهوری دارد که هر مرتبه از ظهور دارای نام و اسم خاصی است. از نخستین مرتبه ظهوری نفس باید از نفس شهوانی سخن گفت که موجب جذب هر چیزی است که برای انسان نیاز است. گیاهان ابتدایی تنها از قوه شهوانی و جاذبه برخوردارند؛ مرتبه دوم مرتبه غضبانی است که قوه دافعه بشر است و حیواناتی که در راس هرم غذایی هستند از این ویژگی بیش تر برخوردارند.
مرتبه سوم ظهوری نفس انسانی ، مرتبه عاقله خاص است که بستر تعقل و تفکر و استنتاج است.
البته برخی قوه عاقله و تعقل انسانی را همان قلب و فواد دانسته اند. در آیات قرآنی، در یک آیه قلب و فواد در کنار هم ذکر شده است. خداوند می فرماید: وَأَصْبَحَ فُؤَادُ أُمِّ مُوسَى فَارِغًا إِن کَادَتْ لَتُبْدِی بِهِ لَوْلَا أَن رَّبَطْنَا عَلَى قَلْبِهَا لِتَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ ؛ و دل مادر موسى [از هر چیز، جز از فکر فرزند] تهى گشت. اگر قلبش را استوار نساخته بودیم تا از ایمان آورندگان باشد، چیزى نمانده بود که آن [راز] را افشا کند. (قصص، آیه 10)
ریشه فواد به معنای دل را باید در واژه معنای دیگرش یافت؛ زیرا مُفْتَأد : [ فأد ]: به معنای اجاق و آتش دان و مِفْأَد : ج مَفَائِد [ فأد ]: انبر ، چوب یا آهنى که با آن آتش را بهم زنند و سیخ کباب است. پس باید ارتباط فواد به معنای دل را در همین معنای اجاق و آتش دان دانست؛ زیرا دلی که پر از شراره عشق و محبت شعله می کشد فواد نامیده می شود همان طور دلی که در حال تقلب و دگرگونی است، به معنای قلب نامیده می شود.
از همین روست که خداوند از شراره آتشین عشق مادر به فرزند به فواد و به سبب دگرگونی و قلب احوال آن به قلب تعبیر کرده است.
در آیات قرآنی گاه از حالت شورانگیز پیامبر(ص) برای هدایت مردم و آتش درونی ایشان به این امر، به فواد تعبیر شده است.(هود، آیه 120؛ فرقان ، آیه 32)
هم چنین دیداری که در قاب قوسین او ادنی میان حبیب و محبوب انجام گرفته، به فواد تعبیر شده است. (نجم، آیه 11)
البته چون حقیقت این مرتبه از نفس یعنی حقیقت ادراکی نفس حالات مختلفی دارد، گاه از آن به فواد و گاه دیگر قلب تعبیر می کند که ناظر به تاثیر پذیری نفس از ادارکی است که رخ می دهد.(اسراء، آیه 36؛ نحل، آیه 78؛ مومنون، آیه 78؛ احقاف، آیه 26؛ ملک، آیه 23؛ انعام، آیه 46)
به هر حال، فواد و قلب نیز مراتبی از ظهور یک حقیقت بسیط به نام نفس است.