معراج پیامبر(ص) یک معراج جسمانی است نه جسدانی. به این معنا که پیامبر(ص) دارای جسم است و این جسم با توجه به عوالم و نشئات متفاوت است و متناسب با هر نشئه ای از نشئات جسمی داشته است. انسان در جهان ماده دنیوی که پست ترین مرتبه از مراتب هستی است و به تعبیر قرآن اسفل سافلین است(تین، آیه 5) دارای یک جسم جسدانی است که هنگام مرگ و خواب آن را رها می کنیم و با جسم مثالی یا عقلانی و یا نورانی و مانند آن باقی می مانیم. البته در هنگام خواب یک ربط لطیفی میان نفس آدمی با جسدش باقی است هر چند که جسم برزخی یا نوری را به کار می برد.
معاد در رستاخیز نیز معاد جسمانی است نه جسدانی بلکه جسمی است که از زمین آخرتی بهره می گیرد؛ زیرا انسان در قیامت از خاک زمین اخروی می روید و جسم اخروی خواهد داشت نه جسدانی مادی دنیوی از جنس اسفل سافلین.
از آن چه بیان شد باید دانست که معاد روحانی به معنای فقدان جسم نیست که برای فرشتگان مطرح است.
البته از آیه 9 سوره انعام می فرماید: وَلَوْ جَعَلْنَاهُ مَلَکًا لَّجَعَلْنَاهُ رَجُلاً وَلَلَبَسْنَا عَلَیْهِم مَّا یَلْبِسُونَ ؛و اگر او را فرشته اى قرار مى دادیم، حتماً وى را [به صورت] مردى در مى آوردیم، و امر را هم چنان بر آنان مشتبه مى ساختیم. در حقیقت اگر فرشته بخواهد زمینی شود باید جسم جسدانی از جنس انسان زمینی را به تن کند که در این صورت باز قابل تشخیص نیست چنان که حضرت مریم(س) فرشته را هنگامی که بشر سوی شده بود نشناخت و حضرت ابراهیم(ع) نه تنها نشناخت بلکه از آنان ترسید و برایشان غذایی از گوساله فراهم آورد که بخورند، در حالی که فرشتگان غذا نمی خورند.
پس همان طوری که پایین آمدن یک موجود مجردی چون فرشته نیازمند پوشیدن جسم جسدانی از جنس زمینی است، بالا رفتن یک موجود زمینی نیازمند کندن این جسم جسدانی و پوشیدن یک جسم مناسب و متناسب با آن مرتبه از مراتب هستی است.