سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بنى امیه را مهلتى است که در آن مى‏تازند ، هر چند خود میان خود اختلاف اندازند . سپس کفتارها بر آنان دهن گشایند و مغلوبشان نمایند [ و مرود مفعل است از « ارواد » و آن مهلت و فرصت دادن است ، و این از فصیح‏ترین و غریبترین کلام است . گویى امام ( ع ) مهلتى را که آنان دارند به مسابقت جاى ، همانند فرموده است که براى رسیدن به پایان مى‏تازند و چون به نهایتش رسیدند رشته نظم آنان از هم مى‏گسلد . ] [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :55
بازدید دیروز :251
کل بازدید :2045391
تعداد کل یاداشته ها : 1984
103/2/25
8:22 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
خلیل منصوری[174]
http://www.samamos.com/?page_id=2

خبر مایه
پیوند دوستان
 
فصل انتظار اهالی بصیرت هزار دستان سرباز ولایت رایحه ی انتظار اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی .:: مرکز بهترین ها ::. نگارستان خیال جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی نگاهی نو به مشاوره پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ... حمایت مردمی دکتر احمدی نژاد آقاشیر کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب صراط مستقیم هم رنگــــ ِ خـــیـــآل جبهه مقاومت وبیداری اسلامی کالبد شکافی جون مرغ تا ذهن آدمیزاد ! تکنولوژی کامپیوتر وبلاگ منتظران سارا احمدی بوی سیب BOUYE SIB رمز موفقیت محقق دانشگاه سرزمین رویا وبلاگ تخصصی فیزیک پاک دیده آدمک ها ✘ Heart Blaugrana به نام وجود باوجودی ... سرباز حریم ولایت دهکده کوچک ما از قرآن بپرس کنیز مادر هرچه می خواهد دل تنگت بگو •.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.• پیامبر اعظم(ص) عطاری عطار آبدارچی ستاد پاسخگویی به مسایل دینی وبلاگ شخصی امین نورا چوبک نقد مَلَس پوست کلف دل نوشت 14 معصوم وقایع ESPERANCE55 قدرت شیطان دنیای امروز ما تا ریشه هست، جوانه باید زد... آواز یزدان خلوت تنهایی کتاب شناسی تخصصی اس ام اس عاشقانه طرحی نو برای اتحاد ایرانیان سراسر گیتی در گوشی با خدا **** نـو ر و ز***** اس ام اس سرکاری و خنده دار و طنز دنیا به روایت یوسف جاده خدا خام بدم ایلیا حرفای خودمونی من بازی بزرگان کویر مسجد و کلیسا - mosque&church دنیای ماشین ها بچه دانشجو ! پژواک سکوت گنجهای معنوی دنیای موبایل منطقه‏ ممنوعه طلبه علوم دینی مسافر رویایی انواع بازی و برنامه ی موبایل دانشجو خبر ورزشی جدید گیاهان دارویی بانوی بهشتی دو عالم سلام

بدون مقدمه گفت: تاکنون پازل چیدی؟ گفتم: پازل دیگر چیست؟ گفت همین بازی جور چین که بچه ها بازی می کنند . گفتم: دیدم ولی بازی نکردم. همین مهدی رضا چند جورش را دارد و بازی می کند. البته اول که می خواهد درستش کند خیلی برایش سخت است.  مدتی طول می کشد تا هم قطعات را کنار هم بچیند و  تصویرش را درست کند. ولی وقتی یکی و دوبار این قطعات  بی ریخت و بی معنا را کنار هم چید ، دیگر آن چنان سریع می چیند که حوصله اش سر می رود و آن را کنار می اندازد و تا مدتها سراغش نمی رود . این بازی مثل این که یک نقشه کامل هم دارد که اگر آن را کنارش بگذارد خیلی سریع تر پازل را تکمیل می کند و تصویر مورد نظرش را به دست می آورد .

گفت : درست است. همان را می گویم . دیدی که این قطعات چه قدر بی ریخت و شمایل هستند و خیلی قاطی و پاتی برش خورده اند . کاملا بی مفهومی  و بی معنایی از سر و صورتشان می بارد . اما وقتی همین قطعات بی معنا درکنار هم قرار گرفتند و به درستی و با نظم و  ترتیب کنار هم چیده شدند چه قدر معنا و مفهوم می یابند.

گفتم: آره بعضی از تصاویرش زیبا و شاهکار هنری است . این بازی ها برای افزایش هوش و دقت بچه ها خیلی مفید و سازنده است . هم آنها را سرگرم می کند و هم یک ورزش فکری است. وقتی بچه ها با هم مسابقه می دهند تا هر که زودتر جور چنیش را تکمیل کند چه قدر بر سر ذوق و شوق می آیند. تمام هوش و حواسشان روی بازی جمع می شود. نه دیگر کسی را اذیت می کنند و نه بیهوده بهانه می گیرند .

گفت: اری . پس این بازی را برای بچه ها مفید و سازنده می بیینی ؟

گفتم : خوب نگفتی هدفت از بیان این مساله چیست؟

گفت: این را گفتم تا برویم سر اصل مطلب. بعضی از وقت ها اشکال هایی که تو درباره اسلام و قرآن می کنی مثل همین بازی می مامند.

گفتم: یعنی چه؟

گفت: گاهی اشکال می کنی که چرا پسرها از دختر ها بیشتر ارث می برند ؟ چرا حقوق زنان نادیده گرفته شد است؟ چرا در اسلام قصاص و حدود است؟ چرا در اسلام برده داری است؟چرا مردها باید اختیار طلاق را در دست داشته باشند؟ و هزاران چرا دیگر...

این چراها از آن جایی پیش می آید که تو می روی یک قطعه از پازل را  بر می داری و وقتی بهش نگاه می کنی می بینی نه تنها بی معناست بلکه خیلی بد شکل و بد قواره هم است. حق هم داری . وقتی می ببنی این گونه است هزار تا اما و اگر دیگر نیز پیش می آید و اصلا در این که این مسایل را خدا در قرآن گفته است شک و تردید می کنی و می گویی نکند که بی خودی به خدا بسته اند و یا خدای ناکرده این ها همه اش دروغ است و افترا. ولی اگر می توانستی یک نقشه دقیق مثل نقشه کامل شده بازی جورچین پیدا کنی بی تردید خیلی از این پرسش ها مطرح نمی شد و این قدر اما و اگر نمی کردی و می دیدی که می توان با آن قطعات ناهنجار و ناجور و بدشکل و بدقواره یک تصویر زیبا درست کنی. این کار را ایزوتسو استاد اسلام شناس ژاپنی در بخشی از کارهایش آغاز کرده بود و می خواست در یک شبکه مسایل اسلام را تحلیل کند ولی عمر ش کفاف نداد.

مشکل خیلی ها این است که نه تنها این مسایل و احکام  آن را در یک شبکه نمی بینند بلکه می خواهند هر یک را جدا جدا ببینند و تفسیر کنند و یک تفسیر کامل و بی عیب و نقص هم ارایه دهند. این تصاویر قطعه قطعه شده  که از تصاویر آن نقاش اروپایی پیکاسو هم نامفهوم تر است.(البته از نظر من غیر نقاش که از این هنر چیزی سر در نمی آورم)

حال اگر بپذیریم که خدا حکیم است و این که این خدای حکیم این احکام را فرستاده است و این که گوینده و آوردنده اش هم معصوم در گرفتن و گفتن بوده است، اولین چیزی که ثابت می شود این است که می تواند کبرای یک قضیه قرار گیرد، مثل احکام یقینی و قطعی فیزیکدان درباره نور که کبرای یک قضیه قرار می گیرد و بر پایه آن مثلا فیزیکدان می گوید با توجه به این که سرعت نور این اندازه در ثانیه است، پس باید آن نوری که از دور دست می آید، در این مقدار از زمان آمده باشد؛ پس فاصله ما از منبع نور این اندازه است. یک محقق اسلام شناس نیز همین گونه عمل می کند و این احکام را کبرای قضایای خودش قرار می دهد.

دیگر این که وقتی در یک شبکه تحلیلی مثلا قطعه «ارث بیشتر پسر از دختر» را می بینیم و در می یابیم که پسرها باید زندگی خود و خانواده شان را اداره کنند و نفقه بر گردن آن هاست و این که این ارث برای خود دخترها به عنوان یک  اندوخته و ثروت باقی می ماند و هیچ چیزی هم  بر گردن و دوششان نیست، و یا این که بر شوهرش است تا جهیزیه تهیه کند و به خانه مشترک آورد( برخلاف سنت ایرانی که جهیزیه بر گردن دختر و والدین وی افتاده است)  و هم چنین چندین و چندین قطعه دیگر این پازل را کنار هم می گذاریم می بینیم که این قطعات تا چه اندازه با هم هماهنگ هستند و چه تصویر زیبایی را می سازند.

اگر نقشه بازی را نداریم باید تلاش کنیم ( همان ورزش فکری و هوش آزمایی ) تا این قطعات را با عقل و درایت و هوش و زکاوتمان در کنار هم چنان بچینیم تا تصویر واقعی خود را آن چنان که هست، نشان دهد . وقتی چنین کردیم و مثل ایزوتسو تلاش کردیم تا در یک شبکه این قطعات را ببنیم آن گاه است که همه چیز معنا و مفهوم درست خودش را می یابد و اسلام و احکامش چنان که هست خود را نشان می دهند .

وقتی این را گفت دیدم بی چاره پر هم بیراه نمی گوید. نظر شما چیست؟

  


  

 

از نظر روان شناسی مذهبی یکی از موجبات عقبگرد مذهبی این است که اولیای مذهب میان مذهب و یک نیاز طبیعی تضاد برقرار کنند مخصوصا هنگامی که آن نیاز در سطح افکار عمومی ظاهر شود.

این کلامی از شهید بزرگوار مرحوم استاد مرتضی مطهری است. وی در سیری در نهج البلاغه به این مهم اشاره دارد که هر دین و مذهبی که نتواند میان یک نیاز فطری بشر و احکام خود جمع کند در نهایت این مذهب است که شکست خواهد خورد؛ چون انسان به طور طبیعی می‌کوشد تا آن نیاز فطری خود را بر آورده سازد، بنابراین مذهب مخالف را یا به تمام و کمال کنار می نهد، چون مخالفت فطرت است یا به آن حکم مذهبی مخالف فطرت اعتنایی نخواهد کرد. ما این شیوه دوم برخورد با احکام خلاف فطرت  را در بسیاری از جوامع می یابیم ؛  زیرا یکی از آمارهایی که گاه و بی گاه منتشر می شود آمار اقبال و یا ادبار به مذهب است و یکی از شاخصه‌های مهم در آمار گیری  نیز توجه به عمل کرد جوامع نسبت به آن گزاره‌ها و آموزه های دستوری هر دین و مذهی است. در این تحلیل‌های آماری می خوانیم که به دلیل واگرایی مثلا جوانان از فلان حکم مذهبی باید نتیجه گرفت که جوانان از دین گریزان شده اند و یا به جهت عمل به فلان حکم اقبال و رویکرد گرایش به مذهب در فلان جامعه افزایش یافته است.

یش از بیان مساله به این نکته توجه داده می‌شود که دین اسلام مدعی آن است که بر پایه فطرت است و احکام آن با توجه به فطرت الهی ساخته و پرداخته شده است. دین فطری به معنای دینی است که با توجه به نهاد و سرشت طبیعی و آفرینشی انسان احکام و آموزه‌های دستوری خود را تنظیم و وضع کرده است. بنابراین با توجه به آیات چندی از قران ، دین  اسلام پذیرفته است که دین فطری باشد و به اصول فطری انسان نیز توجه داشته باشد. پس هرگاه میان یک نیاز فطری و یا اصول آن با احکام اسلامی و یا گزاره هی هستی و معرفت شناختی آن تضاد و تناقضی دیده شد، باید آن گزاره و آموزه را کنار نهاد و یقین کرد که حکم دینی نیست. چنان که ما درباره این آیه که خدواند آمد چنین می‌کنیم؛ زیرا آمدن درباره ذات الهی به حکم صریح عقل معنا و مفهوم درستی ندارد. پس یا آن را به کل و تمام کنار می نهیم در صورتی که یقین به کلام الهی بودن نداشته باشیم و یا آن که آن را تاویل می‌بریم و می‌گویم که مراد امر الهی است که می‌آید و یا چیزی مانند آن؛ و این درصورتی است که به کلام الهی بودن آن یقین داشته باشیم مانند ایات قرآن که هیچ گونه تحریف و تصحیف و تصرفی در آن نشده است. پس در تعارض میان حکم عقل و نقل به عقل و در تعارض میان فطرت و حکم شرع به حکم فطرت عمل می‌کنیم .

یکی از مسایل مهم در جامعه امروز ما مساله ارتباط دختر و پسر است. از نظر فروانی پرسش و پاسخ‌هایی که دوستان از مدارس راهنمایی و دبیرستان ارایه می‌دهند به این مهم توجه داده شده است که بیش از هفتاد در صد پرسش‌ها در این مقاطع تحصیلی پرسش‌هایی در این باره است.

فراوانی این دسته از پرسش‌ها نه تنها امری غیر طبیعی نیست بلکه امری بسیار طبیعی است و اگر این پرسش‌ها در این از حد از فراوانی نباشد باید در سلامت جامعه جوان ایران شک کرد.

پیش از طرح راه احتمالی پاسخگویی به این مساله باید به این نکته توجه دهم که این آمارها هیچ نشان دهنده وجود بحران در میان جوانان و یا گریز آنان از مذهب نیست. فراوانی پرسش‌ها آن هم از سوی جوانان و بیان آن به  اولیای امور پاسخگویی و مشاوره نشان می‌دهد که آنان دغدغه دین دارند و نه دین گریزی و برای یافتن راه حل مناسب و مشروع تلاش می‌کنند. از سوی دیگر این یک  امرطبیعی است که از مسایل و دغدغه‌های روز خود بپرسند و از اولیای امور پاسخ‌های درست و متقن بگیرند.

می‌دانیم که دختران در دوره راهنمایی به بلوغ جنسی می‌رسند و تمایل به تشکیل خانه و خانواده و شوهر دارند. چنان که دوره دبیرستان چنین حالتی در پسران پدید می‌اید . اگر در شرایط دوره پیامبر اکرم بودیم به سادگی این دختران و پسران تشکیل خانواده می‌دادند و مساله ارتباط آنان برای آشنایی یک دیگر به جهت کوتاهی زمان ارتباط بسیار مفید و سازنده بود. ولی در شرایط کنونی که به علل نادرست اقتصادی و نیز شرایط نادرست تر اجتماعی دختر ناچار است که تا پایان دست کم دبیرستان شوهر نکند و پسران نیز تا یافتن کار و خانه و .. چنین امکانی را ندارد تا تشکیل خانه و خانواده دهند، از نظر زمانی نیز با مشکل جدی مواجه می‌شویم. یکی آن که زمان ارتباط طولانی می‌شود به جهت این که زمان تشکیل خانواده و ازدواج به تاخیر افتاده است و از سوی دیگر شرایط اجتماعی و فرهنگی و... جامعه با ادامه ارتباط مخالفت می‌ورزد. اکنون این مشکل پدید می‌اید که با ارتباط دختر و پسر چگونه برخورد کنیم؟ اصولا برخورد واژه ای نادرست است. بلکه باید از رو به رو شدن با یک پدیده  طبیعی سوال کنیم. آن چه باید گفت این است که این مشکل نه یک مشکل برخاسته از احکام بلکه مشکل اجتماعی است. دو راه حل طبیعی در این جا وجود دارد یا آن که بپذیریم که زمان ارتباط طبیعی کمی افزایش یابد و یا آن که شرایط اقتصادی و اجتماعی را تغییر دهیم و بگذاریم در همان زمان طبیعی ازدواج انجام گیرد و فکری دیگر برای ادامه تحصیل و .. بیاندیشم.

به هرحال مشکل ارتباط دختر و پسر و یک مشکل اجتماعی است و نه مشکل و معضل مذهبی و دینی . اسلام هیچ گاه با تشکیل خانواده که یکی از مقدمات آن اشنایی و شناخت از یک دیگر است مشکلی ندارد چنان که به نص و صراحت آیات قرآنی و سنت معتبر معصومان(ع) هرگز اسلام با فطرت انسانی درگیر نمی شود.


  

گفت: شرقی‌ها راهبردشان نهضت ترجمه است. می‌گویند خیلی از حرف ها را که نمی‌توانیم بزنیم و برایمان درد سرساز است و صورت امنیتی پیدا می‌کند ، از زبان دیگران می‌زنیم. چه نیاز است که نویسندگان داخلی قلم بزنند؟ چون حتی اگر کلی گویی هم کنند متهم می‌شوند که منظور خاصی داشته و به فلان مساله و یا شخصیت اهانت شده است. زیرا هر کلی برای خودش مصادیق دارد و ضمیر مرجع خودش را پیدا می‌کند. می‌رویم از غربی‌ها نقل می‌کنیم و مردم خودشان مصادیق را در جامعه پیدا می‌کنند. اصولا ترجمه کاری درست‌تر و تاثیر گذارتر است. با مبانی خودمان که نمی‌توانیم جامعه را تغییر دهیم ولی با مبانی آن ها می‌توان این کار را کرد و اصول ترجمه هر چند در کوتاه مدت آثاری از خود به جا نمی‌گذارد ولی در بلند مدت تاثیر ژرفی از خود به جا خواهد گذاشت. از این رو شرقی‌ها اصلا مطلب از نویسندگان داخلی به چاپ نمی‌رساند و اگر مطالبی از نویسندگان داخلی چاپ می کنند بسیار محدود و درباره مسایل روزمره است. از این رو تنها بر ترجمه تاکید دارند. مصاحبه شوندگانشان نیز اصولا غربی‌ها هستند که حرف‌های خودشان را از زبان آن‌ها بیامن می‌کنند.

گفتم: حق هم دارند. شما نگاه کنید به تاریخ اسلامی می‌بینید در گذشته آنها نیز چنین کردند تا توانستند به مقاصد خودشان دست یابند. در دوره اموی و عباسی نهضت ترجمه از روم و یونان و ایران رونق گرفت . البته رونق دادند . اخر اگر معاویه می‌خواست پادشاهی کند و کسری و قیصر باشد با اصول و مبانی اسلامی که نمی توانست این کار را انجام دهد. اسلام این ظرفیت را نداشت و نمی‌توانست برایش مفید و کار ساز باشد. وقتی ترجمه آثار صورت گرفت ، معتزله پدید آمد . معتزلی‌ها همه چیز را به عقل تحلیل می کردند و دوره خردورزی در برابر تعبدگرایی پدیدار شد . آنها حتی اصول تعبدی را بر پایه عقل و خرد تحلیل می‌کردند و مبنا را خرد گذاشتند و وحی از اعتبار معرفتی افتاد و در حوزه معرفتی تنها عقل و گاهی حس و تجربه نشست . این جریان معتزلی ریشه در نهضت ترجمه دارد.

گفت: می‌دانم و این را قبول دارم. شرقی‌ها فکر می‌کنم بر این باورند که نهضت ترجمه باعث شد که از دوره امام صادق تا امام رضا(ع) عقلانیت در تشیع ریشه بگیرد و امامان تحت تاثیر گفتمان غالب و فرهنگ مسلطی که توسط جریان نهضت ترجمه و اعتزالی‌ها پدیدار شده بود ناچار شدند واکنش مثبت نشان دهند. پس از نظر آنان امامان هم تحت تاثیر نهضت ترجمه قرار گرفتند و عقلانیت گرایی و خردوری انتقالی از غرب یونانی و شرق ایرانی را پذیرفتند . در یک عصری که گفتمان غالب آن عقلانیت است هیچ کس نمی‌تواند در هیچ یک از حوزه ها و حتی حوزه دین و تعبد از آثار آن در امان باشد. تندباد ی بود که وزید و هر مقاومتی را ریشه کن کرد.

گفتم: پس به نظر آنها امامان از روی اجبار و تحت گفتمان حاکم به عقلانیت روی آورند و چهره نیمه عقلانی به تشیع دادند. این اشتباه است مگر خطبه های امیر مومنان(ع) را در نهج البلاغه نخواند هاند که ترکیبی از عقلانیت و تعبد است. آن زمان که نهضت ترجمه راه نیافتاده بود و جریان سازی های شروع نشده بود. اصولا تشیع راه میانه است راه میانه میان تعبد محض و عقلانیت محض . هم از روی زمین و عقل دستور می‌گیرد و هم از آسمان و وحی. منزلت میانه را تشیع پیش گرفته است و همان را ادامه داداه است.

گفت: شرقی‌ها هم همین اعتقاد را شاید داشته باشند ولی می‌گویند در این دوره که تعبد به وسیله جریان‌هایی شدت گرفته است و عقلانیت کنار نهاده شده است باید ما آن سویی را تقویت کنیم که تضعیف شده است تا عقلانیت تشیع دوباره خودش را نشان دهد و زنده شود.

گفتم: این راهی که می روند ریشه هر دو را می زند . هم عقلانیت از میان می‌رود و هم تعبد. عقلانیت ابزاری غربی نه تنها ارتباطی به عقلانیت تشیع و یا اعتزالی ندارد بلکه یک نوع تفکر و عقلانیت مصلحتی و عمل گراست . این شیوه هم دین را ازمیان می برد و هم وحی را از ساحت اجتماع بیرون می راند و هم عقلانیت اعتزالی و یا علوی را نابود می سازد. هابرماس که سخن از پروژه ناتمام مدرنیته می کند  یا دیگر فلاسفه ای که دعوت می شوند تا افکار و اندیشه های غربی را در ایران مطرح کنند هیچ کدامشان عقلانیت به اصطلاح یونانی را قبول ندارند . آن ها تعریف دیگری از عقلانیت دارند که همان عقلانیت ابزاری است . با این عقلانیت دیگر فاتحه دین را باید خواند . معنویت پروژه دیگری است که برای جبران خلای اایجاد شده به پس از بیرون راندن دین از ساحت اجتماع به آن روی آورده اند. این معنویت هم ابزاری است برای عقلانیت ابزاری و نسخه زمان خاصی است.

گفت: باید در آن تامل کرد . فکر می کنم این طور که می گویی بحث ترجمه و عقلانیت غربی و معنویت و جریان سازی دوباره در باره آن یک امر حساب شده باشد. توطئه که نه ولی آیا چیزی در مایه تهاجم فرهنگی علیه اصول عقلانی و وحیانی تشیع نیست؟ شما چه فکر می کنید؟ بنویسید.


85/1/23::: 7:4 ص
نظر()
  
<   <<   21