سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش نور و پرتوی است که خداوند در دلهای دوستانش می تاباند و بدان بر زبان آنان سخن می راند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :258
بازدید دیروز :568
کل بازدید :2038506
تعداد کل یاداشته ها : 1984
103/2/7
8:29 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
خلیل منصوری[174]
http://www.samamos.com/?page_id=2

خبر مایه
پیوند دوستان
 
فصل انتظار اهالی بصیرت هزار دستان سرباز ولایت رایحه ی انتظار اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی .:: مرکز بهترین ها ::. نگارستان خیال جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی نگاهی نو به مشاوره پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ... حمایت مردمی دکتر احمدی نژاد آقاشیر کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب صراط مستقیم هم رنگــــ ِ خـــیـــآل جبهه مقاومت وبیداری اسلامی کالبد شکافی جون مرغ تا ذهن آدمیزاد ! تکنولوژی کامپیوتر وبلاگ منتظران سارا احمدی بوی سیب BOUYE SIB رمز موفقیت محقق دانشگاه سرزمین رویا وبلاگ تخصصی فیزیک پاک دیده آدمک ها ✘ Heart Blaugrana به نام وجود باوجودی ... سرباز حریم ولایت دهکده کوچک ما از قرآن بپرس کنیز مادر هرچه می خواهد دل تنگت بگو •.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.• پیامبر اعظم(ص) عطاری عطار آبدارچی ستاد پاسخگویی به مسایل دینی وبلاگ شخصی امین نورا چوبک نقد مَلَس پوست کلف دل نوشت 14 معصوم وقایع ESPERANCE55 قدرت شیطان دنیای امروز ما تا ریشه هست، جوانه باید زد... آواز یزدان خلوت تنهایی کتاب شناسی تخصصی اس ام اس عاشقانه طرحی نو برای اتحاد ایرانیان سراسر گیتی در گوشی با خدا **** نـو ر و ز***** اس ام اس سرکاری و خنده دار و طنز دنیا به روایت یوسف جاده خدا خام بدم ایلیا حرفای خودمونی من بازی بزرگان کویر مسجد و کلیسا - mosque&church دنیای ماشین ها بچه دانشجو ! پژواک سکوت گنجهای معنوی دنیای موبایل منطقه‏ ممنوعه طلبه علوم دینی مسافر رویایی انواع بازی و برنامه ی موبایل دانشجو خبر ورزشی جدید گیاهان دارویی بانوی بهشتی دو عالم سلام

نوشتن برایم آسان‌تر است، همان طور که گفتن برای بعضی‌ها. از دید روان‌شناسی برای این ناتوانی در سخن گفتنم می‌توانم برای این مساله توجیهاتی دست و پا کنم . یکی این که به زمینه‌های خانوادگی اشاره کنم و بگویم چون تعداد افراد خانواده زیاد بودند و من هم که کوچک‌ترین فرد در خانواده کم‌تر فرصت ابراز وجود می‌توانستم پیدا کنم و هر وقت سخن می‌گفتم کسی گوش به حرفم نمی گرفت و یا اجازه نمی‌دادند تا حرفی بزنم و ابراز وجود کنم و به قول معروف برای خودم سری تو سرها دست و پا کنم. شاید همین مساله موجب شده که تن صدایم بلند تر شود تا و این هم از نعمت همان داد و فریاد‌های بود که می‌خواستم با آن حرفم را به گوش کسی برسانم . وقتی به تو اجازه صحبت کردن ندهند و تنها خودشان را ببیند و تو در آن جمعیت با ذره‌بین نیز دیده نشوی و یا در شلوغی و همهمه‌ها ، صدایت شنیده نشود ، می‌خواهی یک طور دیگری حرفهایت را بزنی تا دق نکنی .

من هم از روی لج هم شده و یا به خاطر آن که خدای نکرده دق نکنم سراغ یک راه چاره رفتم . آخر اگر عدالتی هست که باید باشد ، من آن را در نوشتن جستم . البته باید تصریح و پافشاری کنم این بودن عدالت به معنای در اختیار داشتن آن نیست . اگر می‌خواهی هر حقی را به دست آوری باید تلاش کنی . اصولا این حقوق گرفتنی است و کسی به تو حقت را نمی دهد . مثل همین حق مسلم که به آن حق هسته‌ای می‌گویی . این هم گرفتنی است . عدالت هم از همین مقوله است . خود خدایش هم این را گفته که باید همگی برای آن قیام کنند و گرنه کسی آن را بذل و بخشش نمی کند ...

به هرحال این گونه شد که رفتم سراغ نوشتن تا آن چیزهایی را که به سختی می توانستم و یا امکان به دست آوردنش نبود را الآن روی کاغذ به آسانی آب خوردن می نویسم و توی این روزنامه ها و مجلات و حتی این وبلاگ ها فریاد می‌زنم . البته این خوبی را دارد که می‌توانی آهنگ و تم پر طنین آن را نشنوی .

البته ناگفته پیدا است که توی این دنیا پر هیاهوی ما نوشتن اثر کم‌تری از گفتن دارد . این ناتوانی در گفتن و سخنوری موجب می شود که نتوانی آن طور باید و شاید خود نمایی کنی و یا حق خودت را بگیری. آری این چنین است برادر. چون در گفتن ابتدایی ترین مسایل می‌مانی و در جا می‌زنی و نمی‌توانی حقت را آن چنان باید و شاید بگیری ....