سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نزد نیکوترین گمانم به تو باش ای گرامی ترین گرامیان! و مرا با عصمت تأیید فرما و زبانم را به حکمت بگشای . [امام زین العابدین علیه السلام ـ در دعای استغفار ـ]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :596
بازدید دیروز :568
کل بازدید :2038844
تعداد کل یاداشته ها : 1984
103/2/7
9:41 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
خلیل منصوری[174]
http://www.samamos.com/?page_id=2

خبر مایه
پیوند دوستان
 
فصل انتظار اهالی بصیرت هزار دستان سرباز ولایت رایحه ی انتظار اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی .:: مرکز بهترین ها ::. نگارستان خیال جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی نگاهی نو به مشاوره پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ... حمایت مردمی دکتر احمدی نژاد آقاشیر کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب صراط مستقیم هم رنگــــ ِ خـــیـــآل جبهه مقاومت وبیداری اسلامی کالبد شکافی جون مرغ تا ذهن آدمیزاد ! تکنولوژی کامپیوتر وبلاگ منتظران سارا احمدی بوی سیب BOUYE SIB رمز موفقیت محقق دانشگاه سرزمین رویا وبلاگ تخصصی فیزیک پاک دیده آدمک ها ✘ Heart Blaugrana به نام وجود باوجودی ... سرباز حریم ولایت دهکده کوچک ما از قرآن بپرس کنیز مادر هرچه می خواهد دل تنگت بگو •.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.• پیامبر اعظم(ص) عطاری عطار آبدارچی ستاد پاسخگویی به مسایل دینی وبلاگ شخصی امین نورا چوبک نقد مَلَس پوست کلف دل نوشت 14 معصوم وقایع ESPERANCE55 قدرت شیطان دنیای امروز ما تا ریشه هست، جوانه باید زد... آواز یزدان خلوت تنهایی کتاب شناسی تخصصی اس ام اس عاشقانه طرحی نو برای اتحاد ایرانیان سراسر گیتی در گوشی با خدا **** نـو ر و ز***** اس ام اس سرکاری و خنده دار و طنز دنیا به روایت یوسف جاده خدا خام بدم ایلیا حرفای خودمونی من بازی بزرگان کویر مسجد و کلیسا - mosque&church دنیای ماشین ها بچه دانشجو ! پژواک سکوت گنجهای معنوی دنیای موبایل منطقه‏ ممنوعه طلبه علوم دینی مسافر رویایی انواع بازی و برنامه ی موبایل دانشجو خبر ورزشی جدید گیاهان دارویی بانوی بهشتی دو عالم سلام

گفتمان اصطلاح به روزی است که معانی چندی را دارد. یکی از معانی که مراد این نوشتار است گفتمان به معنای فرهنگ غالب و چیره ای است که از هر راهی خود را بر افکار و اندیشه ها تحمیل می کند و اجازه نمی دهد تا انسان خود در فضای آزاد اندیشه ورزد و بر پایه های داده های علمی تحلیل و تبیین کند و برای خود و دیگران توصیه ای داشته باشد.

برای این که مطلب روشنی خود را چنان که مراد است به دست آورد، به این نکته اشاره می شود که انسان برای شناخت خود و محیط اطراف و تشخیص موقعیت خود در هستی نیازمند ابزارهای شناختی است. قرآن این ابزارها را ابزارهای حسی دانسته است که مهم ترین آن گوش و چشم است. البته گوش و چشم می توانند به عنوان ابزاری مفید داده های اطلاعاتی را دریافت و به انسان منتقل کنند. اما آن چه از راه چشم و گوش به عنوان شناسه های دیداری و شنیداری دریافت می شود به طور کلی و عمومی امور جزیی و داده های خردی است که نمی توان با آن به داوری و قضاوت پرداخت. از این روست که قلب و عقل به عنوان مهم ترین ابزار داده پردازی انسان عمل می کند و این امکان را به وی می بخشد تا با چیدمان خاصی آن را به معقول اولی و ثانوی تبدیل کند. از این روست که از ویژگی هایی که در چند داده مشترک به دست می آورد، حکم می کند که محمد و علی و تقی و نقی انسان هستند و آن گاه حکم می کند که این ها از یک نوع می باشند که تحت عنوان کلی انسان ( جانوری خردمند و گویا) قرار می گیرند. از این پس  است که تبیین و تحلیل های عقلانی انجام می شود و داده پردازی مسیر انسانی را تعریف و تبیین و توصیه می کند.

بنابراین ابزارهای شناختی از احساس تا عقل نقش مهمی در ایجاد شناخت و بینش و نگرش انسانی ایفا می کند که بی هر یک از آن ها نمی توان از انسان به مفهوم شناخته شده گفت.

در این میان قرآن ضمن گزارش های از انسان هایی توضیح می دهد که گاه در ابزارهای شناختی از حس و عقل خللی از سوی خود شخص و یا دیگران پدیدار می گردد و داده ها به درستی به دست نمی آید و یا در بخش داده پردازی خللی پدیدار می گردد و این گونه است که شناخت ناقص و یا نادرستی از خود ، محیط ، موقعیت و وضعیت خویش در جامعه و جهان به دست می آورد و بینش و نگرش و گرایش های وی نیز از آثار و پیامدهای سوء آن در امان نمی ماند.

یکی از علل و عواملی که در روند درست داده گیری و داده پردازی خلل و اخلال ایجاد می کند، مساله گفتمان هاست. بی گمان در هر زمانی گفتمانی خود را بر مردمان و جامعه چیره می سازد. درگذشته این مساله کم تر اتفاق می افتاد؛ زیرا ارتباطات و فن آوری ارتباط به گونه ای نبوده است که بتواند مردمان را تحت سیطره خویش در آورد. اما با افزایش و پیشرفت فن آوری این فرصت از آدمی سلب شده است که خودش باشد و این گونه است که هر شخصی به نظر خودش است ولی در باطن دیگری است. به این معنا که لیبرالیسم فردی هر روز با فن آوری و افزایش و گسترش ارتباط کاهش می یابد و سوسیالیسم جایی خود را بر همه بخش های انسانی تحمیل می کند. هر شخصی پیش از آن خود باشد دیگر و جامعه است و این گونه است که حریم خصوصی به معنای اندیشه و تفکر فردی از هم فرو می پاشد و جایی برای تنفس و زندگی نمی یابد.

قرآن از این مساله به عنوان تاثیر محیط یاد می کند. در جامعه ای که گفتمانی چیره شود کم تر انسانی می تواند از تاثیر و آثار آن در امان ماند. به عنوان نمونه در عصری که همگان خورشید را مرکز هستی تلقی می کردند و یا ایستایی آن سخن می گویند کسی نمی تواند تفکری داشته باشد که خورشید نیز همانند ستارگان دیگر در حرکت است و ایستایی ندارد. این تحمیل گری همواره غیر مستقیم است و فرد بی آن که بفهمد همان گونه می اندیشد که گفتمان غالب و چیره خواسته است. در عصر حس گرایی عقلایی ، گفتمان چیره این است که روش تجربی و حسی مساوی با حقیقت است و هر آن چه به روش تجربی قابل آزمون و آزمایش نباشد خرافات است و این گونه است که متافزیک به عنوان تفکری خرافی به کناری نهاده می شود.

قرآن گفتمان عصر نوح (ع) را مورد تحلیل و تجزیه قرار می دهد و بیان می کند که چرا خداوند و حضرت نوح (ع) به این نتیجه رسیدند که این مردمان قابلیت هدایت را نداشته اند و می بایست نابود گردند. در تعبیر قرآنی که در سوره کوتاه نوح آمده است، خداوند از زبان حضرت نوح (ع) می فرماید: لایلدوا الا فجارا کفارا؛ این مردمان جز فاجر و کافر نمی زایند. به این معنا که زایش ایشان بر خلاف زایش طبیعی است که می بایست بر اساس فجور و تقوا و تسویه میان آن دو باشد؛ زیرا در سوره شمس آیه 7 و 8 می فرماید: و نفس و ما سویها  فالهمها فجورها و تقویها؛ سوگند به نفس انسان که خداوند آن را در حالت استوا و اعتدال آفرید و همزمان تقوا و فجور را به او الهام کرد. این الهام چه به معنای الهام غریزه و فطرت باشد و چه معنای آموزش از راه اکتساب، آدمی را در حالتی تصویر و ترسیم می کند که هر دو گونه قابلیت را دارا می باشد و هنگام زایش از آن برخوردار می باشد. اما مردمان نوح(ع) به گونه ای بوده اند که دیگر در این حالت تسویه زاده نمی شدند و آن چه با ایشان همراه بوده است فجور بی تقوا بوده است.

دلیل این مساله را قرآن ، تاثیر محیط زیست بشر بر او می داند. از آن جایی که محیط زمان نوح(ع) در آن حد و اندازه آلوده و به لجن و فجور کشیده شده بود که به فرزندان اجازه داده نمی شد تا از تسویه برخوردارگردند و همزمان با فجور از الهام تقوایی نیز برخوردار گشته و به شکل اختیار و انتخاب یکی از دو گزینه را برگزینند. بلکه آنان تحت تاثیر گفتمان چیره و غالب همواره تنها از فجور بهره مند می شدند و کودکان و فرزندان نمی توانستند از تقوا و ایمان آگاه گردند و شناختی نسبت به آن دست آورده و به اختیار انتخاب و گزینش کنند. این گونه است که محیط و گفتمان غالب فرصت برابر و تسویه را از آدمی می گیرد و آدمی را در جبر تاریخی قرار می دهد.

چنین افرادی دیگر امکان این را به دیگری (فرزندان) نمی دهند تا خود به اختیار گزینش کنند و میان حق و باطل و ایمان و کفر و فجور و تقوا یکی را برگزیند. این همان مساله گفتمان غالب در اصطلاح این نوشتار است.

در زمان ما نیز گفتمان ها آثار مخربی به جا می گذارند. البته می توان تصور کرد که زمانی تنها گفتمان غالب تقوا و ایمان و عدالت باشد ولی این بدان معنا نخواهد بود که گفتمان غیر غالب امکان حضور و بروز نخواهد یافت؛ زیرا این تصویر از وضعیت و موقیعت انسان معنای جز جبر نیست که هر انسانی بی ابتلایی و فتنهای عاقبتش به ایمان و بهشت ختم  شود. در تحلیل قرآنی هر چند امکان این وجود دارد که گفتمان غالب حق و ایمان و عدالت باشد ولی این هر گز به معنای جبر ایمانی و فقدان فجور و کفر نیست تا انسان ها را تنها در یک راه اجباری قرار دهد. قرآن می فرماید آیا گمان کرده اند که همین که بگویند ایمان آورده ایم بی فتنه و آزمون و ابتلایی به بهشت می روند؟ هر گز چنین نخواهد بود.  از این روست که در عصر حاکمیت اسلام در دوره نبوی و علوی هر چند که گفتمان غالب اسلام و ایمان بوده است ولی کفر و نفاق و فجور نیز امکان حضور را داشته است و بر این پایه و اساس است که در عصر ظهور نیز با وجود گفتمان غالب مهدویت و عدالت ، گفتمان مسیحی و یهودی نیز وجود داشته و کفر حتی این امکان را می یابد که حضرت ولی عصر(عج) را به شهادت رساند.

اما آن چه هدف این نوشتار است آن که گفتمان غالب کفر و نفاق و فجور بر خلاف گفتمان حق و عدالت و ایمان، می کوشد تا به گونه  ای عمل کند که گفتمان دیگر هرگز فرصت ظهور و لو به صورت نابرابر را نیابد و اجازه نداشته باشد تا حتی به عنوان گفتمان مغلوب خود را نشان دهد. این گونه است که گفتمان کفر و فجور گفتمانی تک محور و تک نهاد می شود و کسانی که در این گفتمان زندگی می کنند و نفس می کشند امکان آن را نمی یابند تا با گفتمان ها رقیب و یا گفتمان های دیگری آشنا شوند چه برسد که اجازه یابند که بدان بپیوندند. به سخن دیگر گفتمان کفر و فجور شرایط را چنان فراهم می آورد که تنها همان اندیشه و تفکر به گوش برسد و به چشم آید و اندیشه و فکری رقیب و حتی همتراز شنیده نشود و یا حتی اگر شنیده شده با جوسازی امکان گرویدن افراد را به آن سلب کند. این روش در گذشته تجربه شده است و اکنون با فن آوری ارتباطات و ابزارهای موجود و جوسازی به گونه ای عمل می شود که به عنوان مثال چادر امر مذموم تلقی شود و یا نماز خواندن ضد روشنفکری معنا شود و یا تقلید و اطاعت از ولایت معصوم (ع) امر دور از خرد و عقلانیت معنا یابد.

در چنین فضایی و گفتمانی است که هم نوایی و همرایی و همدلی با گفتمان غالب عین خردورزی و تفکر و روشنفکری قلمداد می شود و به دیگران یا فرصت تفکر دیگر نمی دهند و یا اگر صدای مخالفی شنیده شد در فضای و جوی قرار می دهند که شخص به طور طبییعی اختیار انتخاب و گزینش را نداشته باشد. این گونه است که می بایست گفت : لایلدوا الا فجارا کفارا؛ جامعه ای که فرصت برابر اندیشه و تفکر و انتخاب را به نام تفکر و اندیشه و انتخاب از آدمی سلب می کند و نمی گذارد تا انسان به استوا زاده شود ، رشد کند و راه خویش را به اختیار خویش انتخاب کند.

به نظر می رسد که برخی از احزاب و تفکرهای موجود در جامعه ایرانی به پیروی از اقتدار رسانه ای غرب و تفکر لیبرال دمکراسی غربی که گفتمان غالب و چیره غرب است، این گونه رفتار می کنند و فرصت برابر هر گونه تفکر و اندیشه و شناخت و انتخابی را از جوانان ایرانی می گیرند.

 

 


86/9/12::: 9:58 ع
نظر()