انسان گاه لازم است تا خود را معرفی کند و به دیگران بشناساند؛ زیرا دیگران درباره افکار و رفتار یا حتی توانایی ها و استعدادهای شخص دانش و شناخت کافی ندارند. از همین روست که لازم است تا در برخی از موارد انسان به معرفی خود رو آورد؛ یعنی آن چه از خود می شناسد و حقیقت دارد به دیگران بشناساند. پیامبران و معصومان(ع) این گونه در مقام معرفی و خودشناسی خود به دیگران بر آمده اند؛ چرا که لازم دیدند تا مردمان آنان را بشناسند و بدانند که فراتر از یک انسان عادی و بشر معمولی، از ارتباطی خاص با خدا از طریق وحی بهره مند هستند. از همین روست که در مقام خودشناساندن خویش می گویند: قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحَى إِلَیَّ؛ بگو به راستی من نیز بشری مثل شما هستم که به سویم وحی آمده است.(کهف، آیه 110؛ فصلت، آیه 6؛ ابراهیم، آیه 11؛ شعراء، آیه 186)
آنان لازم بود غیر از این که این مطلب را به مردم بگویند و خودشناسی داشته باشند، هم چنین لازم بود تا تفضل و برترجویی نادرست و ضد ارزشی را نیز نفی کنند، تا دشمن نتواند تبلیغ کنند که هدف و انگیزه آنان «تفضل اجتماعی» و مناصب و مقامات دنیوی است؛ زیرا برخی آنان را به آن متهم می کردند و می گفتند: مَا هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُرِیدُ أَنْ یَتَفَضَّلَ عَلَیْکُمْ؛ این نیز بشری مثل شما است که می خواهد بر شما برتری یابد.(مومنون، آیه 24)
پیامبران الهی ضمن رد اتهاماتی چون قدرت و ثروت و مانند آنها (انعام، آیه 90؛ شوری، آیه 23؛ هود، آیه 51؛ شعراء، آیات 164 و 180؛ مومنون، آیه 24)، به این نکته اساسی توجه می دادند که سخن آنان چنان برهانی و عقلانی است که بر هر سخنی دیگر به عنوان سلطان سلطنت دارد و نمی توان آن را جز به لجاجت و ظلم انکار کرد؛ زیرا دلایل آنان بصیرت آفرین است و اگر معجزه ای می آورند، چنان محکم و استوار است(اعراف، آیه 203؛ نحل، آیه 14) که نمی توان آن را از مصادیق سحر برشمرد؛ چنان که نمی توان خود آنان را گرفتار جنون یا سفاهت(اعراف، آیات 66 و 67) دانست؛ زیرا سخنان آنان رشید و موجب رشد و بالندگی است که مبتنی بر تعقل و تفقه است.
از نظر قرآن، معرفی خویش به انسانی عاقل با رفتار مقبول اجتماعی که فطرت آن را می پذیرد، از مصادیق خودستایی نیست؛ زیرا شخص لازم است تا مشروعیت و مقبولیت خویش را به دیگران در فکر و اندیشه و عمل نشان دهد و بیان کند.
البته از آن جایی که مقبولیت اجتماعی باید برای دیگران معلوم شود، ارجاع به سوابق لازم و بسیار مهم است؛ چنان که پیامبران به سابقه خویش اشاره داشتند.(یونس، آیه 16) تا جایی که خود مردمان نیز با توجه به سوابق ایشان، آنان را انسان هایی با اوصافی چون «مرجو» یا «حلیم » و «رشید» می دانستند و نمی توانستند سوابق آنان را نادیده گیرند و انکار کنند.(هود، آیه 63 و 87)
اما آن چه از نظر قرآن مذموم و ناپسند است، خودستایی خویش است به این که شخص مدعی شود که در همه چیز به کمال است، در حالی که چنین نیست؛ از همین روست که خدا می فرماید: فَلَا تُزَکُّوا أَنْفُسَکُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقَى؛ خود را تزکیه مکنید و مستایید؛ چرا که او داناتر به کسی است که تقوا می ورزد.(نجم، آیه 32)