هر چیزی جز خدا در هستی سببی دارد؛ یعنی بدون سبب چیزی موجود نمی شود و تحقق نمی یابد. در فرهنگ روایی از علت و معلول و سبب و مسبب بسیار سخن به میان آمده است؛ چنان که در آیات قرآنی نیز از بهره گیری از اسباب سخن به میان آمده و خدا در سوره کهف به این نکته توجه می دهد که برای هر چیزی سبب مناسبی لازم است.(کهف، آیات 84 و 85 و 89؛ بقره، آیه 166؛ ص، آیه 10؛ غافر، آیات 37 و 38)
در روایت نیز به این نکته توجه داده می شود که هر چیزی که هستی عین ذات او نیست، این معلول علتی است و سببی دارد: کُلُّ قائِمٍ فِی سِواهُ معْلُول.(شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 13، ص 69؛ توحید ، صدوق، ص 35؛ بصائر الدرجات، الصفار، ج 1، ص 6)
افعال الهی در هستی بر اساس اسباب جاری و ساری می شود؛ چنان که در حدیث است: أبی اللّهُ أنْ یُجْرِی الْأشْیاء إِلّا بِأسْباب؛ خدا ابا دارد که امور جز از طریق اسباب جاری شود.(کافی، ج ، ص 183)
اما باید توجه داشت که جریان امور به اسباب به معنای این است که خدا کار را واگذار کرده و آن اسباب کار را انجام می دهد؛ بلکه سبب به معنای واسطه نیست؛ بلکه خدا چون مسبب الاسباب است، در برخی از امور خودش سبب مستقیم است و در برخی دیگر از امور از اسباب به شکل اذن بهره می گیرد؛ یعنی اسباب به اذن الهی کاری را انجام می دهند. پس مدبرات امر خودشان از اسباب الهی هستند و خدا مسبب الاسباب است. پس واسطه ای در میان نیست که خود مستقل عمل کند، بلکه مدبرات امر همانند ریسمانی هستند که در دست خدا است و آن خدا است که این اسباب را حرکت می دهد. باید توجه داشت که سبب در لغت همان ریسمان محکم ، بلند و آویخته از بالا به پایین است که به وسیله آن آب از چاه می کشند.( فراهیدی، العین، ج7، ص 203؛مجمعالبیان فی تفسیرالقرآن، ج1، ص 456 ؛ ج7، ص 116 و ج8، ص 728؛ لسان العرب، ذیل واژه؛ معجم مقاییساللغة، ، ج3؛ ابوالحسین احمدبن فارسبن زکریا، ذیل واژه)