از نظر آموزه های وحیانی قرآن، همه احکام شریعت دارای مناطات واقعی و ملاکاتی است که بر مدار مصالح و مفاسد واقعی می چرخد. به این معنا که هیچ حکمی از احکام شریعت نیست که به داعیه امتحان و آزمون باشد و خدا بخواهد با امر و نهی خویش شخصی را بیازماید و اطاعت و عصیان او را بسنجد؛ هر چند که برخی از اوامر الهی به سبب چنین چیزی باشد که خدا تا مطیع و معصی از هم بازشناخته شود؛ اما به نظر می رسد که در همان اوامر امتحانی نیز ملاکات و اقعی مد نظر است.
به هر حال، آن چه شریعت بر مدار و محور آن سامان یافته، همان مصالح و مفاسد واقعی است که در متعلقات احکام وجود دارد؛ به عنوان نمونه، حکم حرمت بر خمر به این سبب تعلق گرفته است که متعلق یعنی خمر موجب زوال عقل می شود و تبعات دیگری دارد که «سکر و مستی» آن را به دنبال می آورد.
البته ممکن است کسی بگوید: یک قطره یا فلان میزان که موجب سکر یا زوال عقل نیست، پس این میزان از خمر حرام نیست؛ در پاسخ باید گفت که آن چه ما می دانیم بخشی از حقیقت مناط و ملاک واقعی حکم است؛ زیرا بخشی از آن حقایق در اختیار ما نیست.
اصولا انسان وقتی به چیزی گرایش می یابد که سود و منفعت و مصلحت آن را بداند و بخواهد؛ چنان که گریزش از چیزی نیز به سبب ضرر و مفسدتی است که در آن متعلق است.
اما مشکل این است که ما انسان ها مصالح واقعی و مفاسد واقعی را چنان که هست نمی شناسیم؛ بنابراین گرایش ها و گریزش های ما به سبب همان «مبلغ علمی» است که به آن دست یافته ایم. این مبلغ از علم در بسیاری از موارد به سبب نقص و ناتمام می تواند توصیه های نادرستی را به دنبال داشته باشد؛ بنابراین لازم است تا از کسی توصیه ها را بگیریم که به مصالح و مفاسد هر چیزی احاطه علمی کامل دارد. چنین کسی جز خدا نیست. از این روست که در قانونگذاری می بایست به عالمی چون خدا مراجعه کرد تا تقنیین و تشریع داشته باشد.
البته خدا در قرآن به این نکته توجه می دهد که گرایش ها و گریزش های انسانی به سبب علم ناقص می تواند زیانبار باشد: وَعَسَى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ ؛ و بسا چیزى را خوش نمى دارید و آن براى شما خوب است؛ و بسا چیزى را دوست مى دارید و آن براى شما بد است؛ و خدا مى داند و شما نمی دانید.(بقره، آیه 216)
در حقیقت خدا در این آیه می فرماید: بعضی از چیزهاست که محبوب شماست، ولی مصلحت شما در آن نیست؛ و بعضی از چیزها مصلحت هست، ولی محبوب شما نیست. این گرایش و گریزش ما به سبب آن چیزی است که شما تشخیص میدهید و شما برابر تشخیص و معرفتان به آنها علاقهمند میشوید، در حالی که شاید آن چیز که بدان گرایش یافته و محبوب شما شده است، به سود شما نباشد؛ یا بعضی از امور مورد کراهت شماست، ولی شاید همان به سود و مصحلت شما باشد.
پس خدا بر اساس مناط و ملاک حقیقی حکم کرده و برای شما انگیزه ایجاد می کند؛ چنان که حکم جهاد را صادر می کند که شما از آن کراهت دارید.(همان)
این ملاکات و مناطات واقعی را خدا در آیات قرآنی از جمله آیات 11 و 19 سوره نساء و در آیات 65 تا 85 سوره کهف در داستان موسی(ع) و خضر(ع) بیان کرده است.