از نظر قرآن، هر انسانی به عنوان انسان و بشر، دارای حقوقی است که حتی خودش در برخی از موارد حق ندارد آن را تباه کند چه رسد کسی دیگر آن را از وی سلب کند.
انفال و فی از اموال عمومی و انواع و اقسام بیت المال مانند بهره مندی از آب ها ، مراتع و جنگل ها، نفت ، دیگر ذخایر معدنی و مانند آن ها سهم انسانی است و هر کسی از نوع بشر در آن سهمی دارد.
خداوند پیامبران را با کتاب الهی فرستاده تا بشر را به این حقوق آشنا ساخته و رهبری مردم از مسلمان و غیر مسلمان را در اختیار بگیرند تا مردم برای گرفتن سهم خویش قیام کرده و نهضت عمومی را برای سهم خواهی و مطالبه گری بر پا کنند.(حدید، آیه 25)
از نظر قرآن، سهم خواهی و مطالبه گری برای گرفتن حق، نه تنها یک حق عمومی است ، بلکه یک وظیفه و واجب شرعی است. پس اگر مردم به این کار اقدام نکنند و از سهم خود بگذرند یا در برابر ستمگران قاسط و سهم خور سکوت کنند ، از انسانیت خودشان مسخ به بوزینه و خوک می شوند و خداوند این گونه ساکتان را در کنار ظالمان ، قاسطین و سهم خورانی که سهم مردم را نمی دهند، قرار داده و هر دو گروه را تنبیه و مجازات می کند.(اعراف، آیات 164 تا 166)
به سخن دیگر، مطالبه گری و سهم خواهی از قسط خویش و دیگران نه تنها یک حق، بلکه یک وظیفه است که اگر انجام نگیرد، موجب خشم خداوند می شود؛ زیرا بدون قیام مردمی برای قسط و سهم خواهی نمی توان جامعه انسانی داشت.
از نظر قرآن، این که مردم بگذارند ظالمان و ستمگران به نام روحانی و غیر روحانی یا خلیفه مسلمانان و امیرالمومنین بر گرده مردم سوار شوند و ولایت طاغوتی را اعمال کنند و انفال را به غارت برند و ربا را در زندگی مردم وارد کنند و مانند معاویه و یزید بن معاویه علیه اسلام ناب واقعی و اهداف الهی و متعالی آن از جمله قوامین بالقسط بودن را از مردم بگیرند، نه تنها این دسته مردم ، مستضعفان معذور نیستند، بلکه مستضعفانی هستند که یزیدیان و مستکبران و ظالمان را یاری رسانده و خشم خدا را در دنیا و آخرت با آتش دوزخ به جان خریده اند.(نساء، آیه 97 و آیات دیگر)
وقتی آیت الله جوادی آملی به عنوان نماینده سنت الهی و رهبران الهی می فرماید: بانک ها ربا را به عنوان اسلام می گیرند، و جامعه را آلوده می کنند؛ این بدان معناست که از نظر یک رهبر اسلامی الهی، بانک ها به جنگ خدا و پیامبر(ص) رفته اند و لقمه حرام به مردم می دهند. پس اگر مردم علیه چنین نظام اقتصادی قیام نکنند و بانک ها هم چنان با رباخواری مردم را تباه کرده و آنان را مستضعف قرار دهند ، از نظر قرآن سزای چنین مردمی همراه با قاسطین چیزی جز آتش دوزخ نیست؛ زیرا از نظر قرآن هر دو گروه از مستکبر و مستضعف سزاوار آتش دوزخ هستند.
بنابراین، قیام مردمی برای سهم خواهی از انفال از پول نفت و مانند آن لازم و تکلیف واجب الهی است . یادآوری این نکته ضروری است که در 19 دی سال 56 خورشیدی وقتی مردم قم قیام کردند بانکی های خسته از ظلم و رباخواری و دزدی قاسطین، فهرست اموالی که توسط وزراء و دیگر ایادی دولت طاغوتی به غارت رفته را به مردم می دادند تا انگیزه مردمی برای قیام فراهم شود؛ چه شد که امروز بانک ها ، بانکی ها و وزیران و دولتمردان خائن و ظالم از سهم مردم می دزدند و ذخایر انقلاب معرفی می شوند ، اما مردم علیه چنین رفتارهای قاسطین، قیام نمی کنند؟ چرا امروز مانند آن روز، بانکی ها فهرست دزدان را منتشر نمی کنند؟! آیا لقمه های حرام آنان را نیز آلوده است. آیا امروز همه مردم همانند مردم کوفه به سبب لقمه های حرام گوش و چشم ایشان بسته و قلب ها زنگار و مطبوع و مختوم شده است به طوری که دیگر ندای رهبری الهی یعنی امام حسین(ع) و فریاد عدالت خواهی و قسط خواهی او را نمی شنوند؟ آیا تاریخ دوباره تکرار شده است؟ وای! مردم را چه شده است؟ چرا اجازه می دهند که انقلاب اسلامی به انحراف برود و دزدان به نام اسلام مردم مسلمان را بازی دهند؟!