سفارش تبلیغ
صبا ویژن
یاد خدا، لذّت دوستداران [ خدا ] است . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :118
بازدید دیروز :592
کل بازدید :2164799
تعداد کل یاداشته ها : 1987
04/3/20
4:16 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
خلیل منصوری[174]
http://www.samamos.com/?page_id=2

خبر مایه
پیوند دوستان
 
فصل انتظار اهالی بصیرت هزار دستان سرباز ولایت رایحه ی انتظار اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی .:: مرکز بهترین ها ::. نگارستان خیال جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی نگاهی نو به مشاوره پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ... حمایت مردمی دکتر احمدی نژاد آقاشیر کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب صراط مستقیم هم رنگــــ ِ خـــیـــآل جبهه مقاومت وبیداری اسلامی کالبد شکافی جون مرغ تا ذهن آدمیزاد ! تکنولوژی کامپیوتر وبلاگ منتظران سارا احمدی بوی سیب BOUYE SIB رمز موفقیت محقق دانشگاه سرزمین رویا وبلاگ تخصصی فیزیک پاک دیده آدمک ها ✘ Heart Blaugrana به نام وجود باوجودی ... سرباز حریم ولایت دهکده کوچک ما از قرآن بپرس کنیز مادر هرچه می خواهد دل تنگت بگو •.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.• پیامبر اعظم(ص) عطاری عطار آبدارچی ستاد پاسخگویی به مسایل دینی وبلاگ شخصی امین نورا چوبک نقد مَلَس پوست کلف دل نوشت 14 معصوم وقایع ESPERANCE55 قدرت شیطان دنیای امروز ما تا ریشه هست، جوانه باید زد... آواز یزدان خلوت تنهایی کتاب شناسی تخصصی اس ام اس عاشقانه طرحی نو برای اتحاد ایرانیان سراسر گیتی در گوشی با خدا **** نـو ر و ز***** اس ام اس سرکاری و خنده دار و طنز دنیا به روایت یوسف جاده خدا خام بدم ایلیا حرفای خودمونی من بازی بزرگان کویر مسجد و کلیسا - mosque&church دنیای ماشین ها بچه دانشجو ! پژواک سکوت گنجهای معنوی دنیای موبایل منطقه‏ ممنوعه طلبه علوم دینی مسافر رویایی انواع بازی و برنامه ی موبایل دانشجو خبر ورزشی جدید گیاهان دارویی بانوی بهشتی دو عالم سلام

برخی گمان کرده اند که اموری بر خداوند واجب است مانند این که ظلم نکند و عدالت ورزد. این نوع بیان مساله غلط است؛ زیرا چیز حاکم بر خدا نیست و همه چیز محکوم خداست. اگر چیزی بر خدا حاکم باشد در حقیقت او مجبور است؛ در حالی که خدا مجبور نیست.

 

نکته دیگر این که خداوند حق است(فصلت، آیه 53) و هر حقی نیز از او برآمده است. بنابراین اگر اموری به عنوان سنت و قانون حق بر جهان حاکم است، از او نشات گرفته است. از جمله این قوانین ، همان احکام عقلی و حسن و قبح عقلی مانند عدل و ظلم است.

 

باید توجه داشت که میان «یجب علیه» و «یجب منه و عنه» فرق است. «یجب علیه » یعنی بر او واجب است؛ اما «یجب منه و عنه» یعنی از او این واجب نشات می گیرد. به این معنا که از خدا بر جز عدالت بر نمی آید، نه این که بر خدا عدالت واجب باشد؛ این که خداوند می فرماید بر هیچ بنده ای ظلم نمی کند، یعنی ظلم از خداوند بر نمی آید.

 

به سخن دیگر، از چنین ذاتی که منبع همه کمالات است، یقیناً رحمت تنزل می‌کند . پس «یَجبُ عنه الرحمة» است،  نه «علی ذاته الرحمه» ؛ چرا که چیزی بر ذات خدا حاکم نیست. پس آنجا که وحدت است یعنی ذات خدا ، در این مقام چیزی بر او حاکم نیست؛ و آنجا که جای کثرت است یعنی اسمای حسنای الهی است، اسمی بر اسم دیگر حاکم است. این که آمده :کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ؛ منظور از این کتابت هم کتابت تکوینی خواهد بود و از غیر خدا چیزی بر خدا تحمیل نخواهد شد، بلکه اسمای اعظم خدا و اسم عظیم خدا اقتضایی دارد که برابر آن اسم دیگر امتثال می‌کند و انجام می‌دهد و آن‌گاه رحمت از خدا ضروری است.

 

چه اینکه وفای به وعده از خدا ضروری است؛ یعنی خداوند یقیناً به وعده عمل می‌کند نه یقیناً باید به وعده عمل کند که یک قانونی بیرون از آفرینش و نظام تکوینی خدا بر خدا حاکم باشد؛ چون بیرون از حیطه? قدرت او و خلقت او چیزی نیست، روی اساس توحید هرچه در جهان امکان یافت می‌شود فعل خداست. فعل خدا که قاهر بر او نیست. غیر فعل خدا هم که چیزی نیست؛ پس نه میدان برای اراده جزاف و گزاف باز است که اشعری می‌پندارد و نه سخن از وجوب «علی الله» است که معتزله خیال می‌کند، بلکه وجوب «عن الله» است. یقیناً خدا رحیم است ؛ و وقتی یقیناً خدا رحیم شد مستعدها را به کمال لایقشان می‌رساند. اینها که در دنیا به کمالشان نرسیدند یک چیز روشنی است همه افراد صالح محروماً از بین رفتند یا اکثریشان محروماً از بین رفتند و اینها هم از دنیا فاصله برای معارف برتر گرفتند. حال اگر این ها با مرگ نابود شوند این دیگر با رحمت خدا سازگار نیست.(جوادی آملی ، درس تفسیر ، آیات 12 و 13 سوره انعام)

 

ایشان در ذیل آیات 52 تا 56 سوره قصص نیز می فرماید: برهان اساسی در وجوب لطف که در حکمت عملی مطرح است همان عدل است. این که عدل واجب است، اما «مِن الله» نه «علی الله».

 

آن‌هایی که منکر حُسن و قبح عقلی‌اند مثل اشاعره فتوا به وجوب نمی‌دهند. آن‌ها که قائل به حُسن و قبح عقلی‌اند فتوا به وجوب می‌دهند مثل معتزله، منتها آن‌ها نمی‌دانند که چیزی بر خدا واجب نیست، ولی اینها صریحاً می‌گویند: «یَجب علی الله» که این کار را بکند؛ یعنی بر خدا واجب است که انبیا و اولیا و مؤمنین را به بهشت ببرد.

 

اما امامیه طبق رهنمود عقلی و نقلی ائمه (علیهم السلام) می‌فرمایند: خدا محکومِ هیچ حکمی نیست. اینکه مؤمنین را خدا به بهشت می‌برد یقینی است؛ و اینکه خدا به وعده خود عمل می‌کند یقینی است و نیز اینکه انبیا و دین و مکتب خود را حفظ می‌کند یقینی است؛ اما آیا «یَجب علی الله» است یا «یَجب عن الله»؟ آیا معاذ الله چیزی بر خدا واجب است که ما قانون پیش‌نوشته داشته باشیم پیش‌فرض از خارج داشته باشیم که آن قانون بر خدا حکم کند؟ چنین چیزی نیست.

 

 خدایی که عالِم و قدیر و مختار و دارای قدرت ذاتی است یقیناً این کار را می‌کند: این همان «یجب عن الله» است نه «یجب علی الله». ما یقین داریم خدا به وعده‌اش وفا می‌کند؛ و نیز یقین داریم خدا عادلانه رفتار می‌کند، نه این که خدا باید عادلانه رفتار کند؛ چون آن قانون، جدای از فعل خدا نیست. ما چیزی در خارج جدای از فعل خدا به نام قانون داشته باشیم که آن قانون بر خدا حکم کند این طور نیست؛ چرا که کلّ جهان معدومِ محض بود و خدا نقشه کشید و به نظام احسن جهان را آفرید و چیزی در جهان جدای از فعل خدا نیست که بر فعل خدا حاکم باشد؛ لذا در سوره? مبارکه? «انبیاء» گذشت که اصلاً خدا زیر سؤال نمی‌رود : لاَ یُسْئَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَهُمْ یُسْئَلُونَ؛ یعنی از چه چیزی می‌خواهید سؤال کنید؟!

 

1.      یک وقت است از فاعلی سؤال می‌کنید: آقا چه کسی تو را وادار کرده که این کار را بکنی؟ این سؤال معقول است و او هم جواب می‌دهد.

 

2.      یا سؤال می‌کنند که برای چه این کار را کردی؟ این سؤال معقول است و این جواب می‌دهد که من به فلان مطلب نیاز داشتم و این کار را کردم که به مقصد برسم.

 

3.      یک وقت دیگر سؤال می‌کنند: مبدأ مادی‌اش چه بود؟ از چه چیزی این کار را ساختی؟ این جواب می‌دهد که از فلان مصالح.

 

4.      یا وقت دیگر سوال می کنند: به چه صورت ساختی؟ می گوید: به فلان صورتی که قبلاً در ذهنم بود.

 

سؤال در همین چهار محور است و این سوال و جواب ها معقول است؛ اما درباره ذات اقدس الهی که خداست و لاغیر،  در باره این ذات نمی‌شود گفت: چه کسی تو را وادار کرد؟ چه کسی؟ یا برای چه این کار را کردی؟ این ها در کار نیست؛ چون خودش هدفِ محض است،همان طوری که سوال از این که با چه چیزی عالَم را ساختی؟ این هم لغو است، چون پیش از خلقت چیزی نبود؟ این که پرسش شود: بر اساس کدام الگو و مدل ساختی؟ این هم باطل است؛ چرا که اصلا الگو و مدلی نبود. این خدا فرمود: ?لاَ یُسْئَلُ? یعنی ?لاَ یُسْئَلُ? یعنی اصلاً سؤال فرض ندارد.