سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ناز خود بگذار و کبر از سر به در آر و گور خود را به یاد آر . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :81
بازدید دیروز :269
کل بازدید :2037343
تعداد کل یاداشته ها : 1984
103/2/5
5:7 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
خلیل منصوری[174]
http://www.samamos.com/?page_id=2

خبر مایه
پیوند دوستان
 
فصل انتظار اهالی بصیرت هزار دستان سرباز ولایت رایحه ی انتظار اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی .:: مرکز بهترین ها ::. نگارستان خیال جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی نگاهی نو به مشاوره پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ... حمایت مردمی دکتر احمدی نژاد آقاشیر کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب صراط مستقیم هم رنگــــ ِ خـــیـــآل جبهه مقاومت وبیداری اسلامی کالبد شکافی جون مرغ تا ذهن آدمیزاد ! تکنولوژی کامپیوتر وبلاگ منتظران سارا احمدی بوی سیب BOUYE SIB رمز موفقیت محقق دانشگاه سرزمین رویا وبلاگ تخصصی فیزیک پاک دیده آدمک ها ✘ Heart Blaugrana به نام وجود باوجودی ... سرباز حریم ولایت دهکده کوچک ما از قرآن بپرس کنیز مادر هرچه می خواهد دل تنگت بگو •.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.• پیامبر اعظم(ص) عطاری عطار آبدارچی ستاد پاسخگویی به مسایل دینی وبلاگ شخصی امین نورا چوبک نقد مَلَس پوست کلف دل نوشت 14 معصوم وقایع ESPERANCE55 قدرت شیطان دنیای امروز ما تا ریشه هست، جوانه باید زد... آواز یزدان خلوت تنهایی کتاب شناسی تخصصی اس ام اس عاشقانه طرحی نو برای اتحاد ایرانیان سراسر گیتی در گوشی با خدا **** نـو ر و ز***** اس ام اس سرکاری و خنده دار و طنز دنیا به روایت یوسف جاده خدا خام بدم ایلیا حرفای خودمونی من بازی بزرگان کویر مسجد و کلیسا - mosque&church دنیای ماشین ها بچه دانشجو ! پژواک سکوت گنجهای معنوی دنیای موبایل منطقه‏ ممنوعه طلبه علوم دینی مسافر رویایی انواع بازی و برنامه ی موبایل دانشجو خبر ورزشی جدید گیاهان دارویی بانوی بهشتی دو عالم سلام

 

 

شاید همه دردهای زمین را یک باره در این جا گرد آورنده اند. این را می توان از بین الملل آن فهمید. هر چه مشکل است در این نمایشگاه گرد آمده است. اول که برق نبود بعدهم مشکل اینترنت بود و تهویه هوا که آدم را خفه می کرد.

هوای گرم آغازین روزهای نمایشگاه و گرد و خاکی که بلند می شد. ما هم که معتاد به اینترنت هستیم و نمی توانیم بی آن کاری انجام دهیم .

یک هفته ای این گونه سپری شد. ما را آوردند و بدون رایانه و اینترنت به ذکر چه کنم چه کنم مشغول شدیم . اطلاع رسانی از نمایشگاه بین المللی کار هر کسی باشد کار من نیست؛ بی گمان بودن در این نمایشگاه تنها موجب شد تا در بیهودگی غرق شویم و اگر این رایانه و اینترنت نمی آمد ما بی کارها کلی پول از دولت گرفته بودیم برای سماق مکیدن.

کارگر تا ابزار کار نداشته باشد کاری از دستش بر نمی آید. این گونه بود که مکیدیم و مکیدم...

می گویند فردی کسی را به کاری خواست. در دستان آن ربابی دید و گفت که می نوازی گفت آری پس در خلوتگه شدند و به صوتی خوش خواند و نوازید و شام گاه رسید. گفت : مزدم ده . گفت : به چه کاری ؟ گفت به نوازندگی و خوانندگی . گفت که کار نساختی چرا مزدت دهم؟ مزدور تو بودم گفتی بکن کردم. ماهم به مزد می خواهیم کار کردن هر چند که به سماق مکیدن باشد. ( البته سماق توهمی بود و روزه ما را باطل نمی کند)

این درد بی درمان و این مهجوریت قرآن همه را می گیرد و ظاهرا هر کسی با قرآن دمخور شد مهجور و مظلوم شد. مگر نه این است که درهمین چند سال پیش در حوزه های علمیه هر کسی  مفسر قرآن بود فقیه و مرجع نمی شد ؟

کارگر افغانی

در قم هر وقت همایشی است و کسی جمع نمی شوند از مدارس و مراکزی افرادی را می آورند تا سالن ها پر شود. برخی نهاری می دهند که این افراد دلخوش شوند.

در قم می گویند برای پر کردن سالن بپر برو چند تا کارگر افغانی از سر میدان بر دار و بیاور این سالن را پر کن. اگر طلبه و خوش لباس باشد بهتر است و اگر ..... خیلی خیلی خوب می شود.

می دانید که درقم پر از خارجی های رنگارنگ از هر ملت و دینی است . از فرانسوی و آمریکای سیاه و سپیدش گرفته تا افغانی و عراقی .

البته این دو جنس که ازخود ما هستند. آقای رییس جمهور می گفت آن قدر این مهمان در خانه ماند که صاحب خانه شد.

نمایشگاه روزهای اول که مدارس شروع نشده بود خیلی کم رفت و آمد بود. البته خوب شد که مردم نیامدند چون بسیاری از بخش ها هفته دوم کارشان را شروع کردند.

با آغاز کار فرهنگی مدارس، بچه مدرسه یی ها همان  کارگر افغانی بودند که شادی و نشاط به نمایشگاه آورند و با سرو صدای خویش بین المللی اش کردند.

برای این که تجسم بین المللی نمایشگاه افزایش پیدا کند در هفته دوم از چند طرح بچه افغانی و عراقی و جمهوری های فروپاشیده وابسته هم آوردند که بین الملل بودن تکمیل شود. و عجب بین الملل شد.

مدیریت پرواز

بخش حوزوی آن برای نخستین بار برگزار شد. برای این که دیر شده بود کم آمدند و این موجب شد تا نقش آن ها کم تر به چشم بیاید. البته دفاع صنفی نیست . در چیدمان هم به آن ها ظلم شد و در کنار بخش کودکان و نمایش های تئاتری توانستند خود شان را سر و پا نگه دارند.

مدیرشان را می گفتند پروازی بود. راست و دروغش گردن گوینده . راوی می گوید  دیدم نبود و شاید در تهران جایی داشت ولی به نظر می رسید مساله همان مدیریت پروازی باشد.

با این همه، این صادق بود که صدق و صفایش آن بچه حوزوی ها را که از چند شهر آمده بودند گرد هم نگه داشت.

بچه ها تلاش کردند و فراتر از وظیفه به سوال ها پاسخ دادند. شاید هنوز درد دین داشتند که دارند.

دعا برای گربه

روحانی در هر جایی باشد پرسش های دینی و احکام شرعی گل می کند و  گر می گیرد. هر کسی هر چه در طول سالیان در ذهنش بوده می خواهد بپرسد. از فال قهوه گرفته تا ارتباط با جن و جنیان . می گویند وقتی دعانویس مفتی شد برای پیشی خود هم دعا می خواهند. با اندامی روزه و در غربت مظلومانه با آلودگی صوتی می بایست جیغ می زدند تا پاسخ یکی را می دادند. با این همه این ها به خاطر همان اولین حضور و نا آشنایی و صفا و صمیمت با مردم برخورد کردند. شاید سال های دیگر این طور نباشد چون می گویند هر کسی مدتی در فضایی باشد رفتار و خلق و خویش عوض می شود. بهترین راهکار این است که هر سال نیروها را عوض کنند.

راسته تابلو فر وشان و سنگ فروشان

راسته مسگران و مجسمه سازان و سنگ فروشان بخش مهمی از نمایشگاه است که به خوبی فعالیت می کند و قرآن را به اشکال مختلف به زندگی مردم وارد می کند. واقعا دست مریزاد که حضور جدی قرآن در زندگی مردم این گونه فراهم می آید . می گویند نه چک زدیم نه چونه عروس بردیم به خونه .این گونه است که بی زحمتی قرآن در همه جا نفوذ کرده و جایی را فرو نگذارده است.

دست مریزاد

راسته نوازندگان و مغنیان

اگر بخواهی فضا کاملا رمانیتک شود و از هیاهوی کودکان رهایی یابید نیازی نیست که بپری همان جا در جنب بخش نوازندگان و مغنیان وارد می شوی و به یک اخلاق کاملا خدایی می رسید و روح و جسمت از آهنگ های نوازندگان سر مست می شود.

صدای سامی یوسف از زمین و زمان می بارید و پرهیزگار خودمان هم بدجوری می نواخت. صوت دلخوش قرآن به هیاهوی حمام زنانه می مانست.

باشد که همواره حضور آهنگ و موسیقی حتی در نمازهایمان اوج عرفان وعروج روحانی را به ما پیشکش کند. مگر نه این است که توهم شده فیض با موسیقی تنها می توانست با خدا سخن گوید و به عرفان و محو و فنا برسد.

اگر هم کمی عرفان سرخ پوستی همراه عود و دود قاطی این فضا می کردند، بسیاری از پسران و دختران به حالت یهوه می رسیدند و از مسیحیت گریخته و به آیین ایرانی مدرن روی می آوردند.

راسته هنرفروشان

به نظر می رسد که تجلی هنر برای هنر در راسته هنر فروشان به خوبی نمود یافته است. هر کسی با قلم و هویه اش کاری کارستان می کند و از وزیر می خواهد ارشادش کند تا پولی و پله ای به دست آورد و  وزیر هم با هزار عشوه و رمز به میراث فرهنگی حوالتش می دهد . این روزها بازار قرآن بسیار گرم است و هر کسی قرآن را به بهایی اندک می فروشد و اما بازار مفاهیم آن یخ بسته است. آن چنان که آموزه های آن دیده نمی شود و تنها از همان در نمایشگاه تابلو فرش هایی است که مردم را به حاشیه می راند. این گونه است که متن به حاشیه می رود و قرآن به شکل نمادین در زندگی فرو می شود. عرصه قرآن پژوهی تبدیل به پیست اسکی می شود.

 


86/7/15::: 12:53 ع
نظر()