سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش بیش از آن است که به شمار در آید، پس از هر چیز نیکوترینش را برگیر . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :225
بازدید دیروز :283
کل بازدید :2031340
تعداد کل یاداشته ها : 1984
103/1/9
3:48 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
خلیل منصوری[174]
http://www.samamos.com/?page_id=2

خبر مایه
پیوند دوستان
 
فصل انتظار اهالی بصیرت هزار دستان سرباز ولایت رایحه ی انتظار اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی .:: مرکز بهترین ها ::. نگارستان خیال جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی نگاهی نو به مشاوره پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ... حمایت مردمی دکتر احمدی نژاد آقاشیر کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب صراط مستقیم هم رنگــــ ِ خـــیـــآل جبهه مقاومت وبیداری اسلامی کالبد شکافی جون مرغ تا ذهن آدمیزاد ! تکنولوژی کامپیوتر وبلاگ منتظران سارا احمدی بوی سیب BOUYE SIB رمز موفقیت محقق دانشگاه سرزمین رویا وبلاگ تخصصی فیزیک پاک دیده آدمک ها ✘ Heart Blaugrana به نام وجود باوجودی ... سرباز حریم ولایت دهکده کوچک ما از قرآن بپرس کنیز مادر هرچه می خواهد دل تنگت بگو •.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.• پیامبر اعظم(ص) عطاری عطار آبدارچی ستاد پاسخگویی به مسایل دینی وبلاگ شخصی امین نورا چوبک نقد مَلَس پوست کلف دل نوشت 14 معصوم وقایع ESPERANCE55 قدرت شیطان دنیای امروز ما تا ریشه هست، جوانه باید زد... آواز یزدان خلوت تنهایی کتاب شناسی تخصصی اس ام اس عاشقانه طرحی نو برای اتحاد ایرانیان سراسر گیتی در گوشی با خدا **** نـو ر و ز***** اس ام اس سرکاری و خنده دار و طنز دنیا به روایت یوسف جاده خدا خام بدم ایلیا حرفای خودمونی من بازی بزرگان کویر مسجد و کلیسا - mosque&church دنیای ماشین ها بچه دانشجو ! پژواک سکوت گنجهای معنوی دنیای موبایل منطقه‏ ممنوعه طلبه علوم دینی مسافر رویایی انواع بازی و برنامه ی موبایل دانشجو خبر ورزشی جدید گیاهان دارویی بانوی بهشتی دو عالم سلام

دور بی پایان حوزه ی پژوهش های قرآنی

محاسبه و حساب رسی تنها به محاسبه نفس و تزکیه و خودسازی اختصاص ندارد، بلکه هر چیزی که به نام پدیده و امر وجودی شناخته می شود می بایست مورد بررسی و حساب رسی قرار گیرد تا کاستی های آن دانسته و علل و اسباب ایجاد و یا موانع تحقق کمالی آن شناخته شود.  از این رو، در هر مجموعه ای بخش هایی به عنوان نظارت و ارزیابی ایجاد می شود تا به آسیب شناسی همیشگی بپردازد. آسیب شناسی حتی در حوزه امور اجتماعی و سیاسی مطلوب است به گونه ای که از سوی مجالس کشورها گروه های تحقیق و تفحص برای آسیب شناسی مسایل مربوط به یک حوزه مامور می شوند. در آموزه های قرآنی مساله به شکل امر به معروف و نهی از منکر و ساز و کارهای دیگر خود را در همه حوزه ها تحمیل می کند و چیزی بیرون حوزه نظارت و ارزیابی و آسیب شناسی قرار نمی گیرد.

در حوزه پژوهش های قرآنی نیز نیازمند آسیب شناسی با نگاهی به وضعیت موجود و مطلوب انجام می شود تا ضمن شناخت وضعیت موجود ، ظرفیت سنجی و نیاز سنجی ، عوامل و موانع باز دارنده به روشنی دنسته شود و برای درمان درد و راهکارهای برونرفت از آن تدبر و برنامه ریزی صورت پذیرد.

با توجه به این رویکرد نگاهی گذرا به حوزه پژوهش های قرآنی می شود تا آسیب ها و کاستی های این حوزه دانسته شود و درصورت امکان پس از بیان توصیفی وضعیت موجود و تحلیل علل و عوامل ، توصیه و راهکارهای برونرفت از مشکل بیان شود.

وضعیت کنونی

با نگاهی به وضعیت موجود در حوزه پژوهش می توان به صراحت و روشنی گفت که پژوهش های قرآنی، با بحران های چندی در حوزه های مختلف رو به روست. کارها و تولیدات فرهنگی که به عنوان بروندادهای پژوهشی از آن یاد می شود یا بازخوانی نوشته ها و تحقیقات گذشتگان است  و یا گردآوری و تدوین مجدد در شکل و ساختار همراه با ادبیات نوین می باشد. در هیچ از یک از بروندادهای این حوزه نمی توان عنوانی را یافت که با توجه به اهداف پژوهشی می بایست انجام شود.

به سخن دیگر، اهداف پژوهشی در حوزه قرآن می بایست با توجه به راهبردها و رویکردهای کلان و اساسی تعریف و تبیین شود که قرآن خود برای خود تعریف کرده است. از آن جایی که قرآن کتاب زندگی و هدایت است می بایست پژوهش هایی که در آن انجام می شود در راستای راهبرد و رویکرد کلان آن انجام گیرد. در حال حاضر بیش تری پژوهش ها با نگاهی شناخت برای شناخت (همانند هنر برای هنر) انجام می شود. اگر ما سیاست های حوزه های علمیه که تاکنون متکفل اساسی در پژوهش های قرآنی بوده است، در پیش و پس از انقلاب بررسی کنیم به این مطلب می رسیم که تفاوت در عملکرد حوزه به دو شکل دورمصرح و دور غیر مصرح و مضمر بوده است.

پیش از انقلاب اسلامی سیاست آموزشی حوزه ها بر این پایه بنیاد نهاده شده بود که آموزش ها برای تربیت مدرس و یا مبلغ دین بوده است. شخصی که وارد حوزه می شد اگر قابلیت داشت آن اندازه تحصیل و تحقیق می کرد که بتواند مدرس و در نهایت مجتهد و مرجع شود و اگر ناتوان بود به میان مردم برای تبلیغ می رفت . آموزش برای آموزش اصل در حوزه بود که نمادی از دور مصرح است. این نظام آموزشی هرگز نمی توانست در حوزه های مختلف علوم دینی تاثیرات مطلوبی به جا بگذارد. آموزش برای آموزش بروندادی جز این نداشت که شخص همان چیزهایی که دیگران به او آموخته بودند با حواشی بیش تر به دیگری منتقل نماید. این گونه است که هر ساله بر حواشی کتاب درسی افزوده می شد و گاه این حواشی به اندازه ای بود که خود به صورت کتاب مستقل چاپ و منتشر می شد. فارغ التحصیلان حوزوی حاشیه نویسان قهاری بودند و در پیچ آن به توانایی هایی دست یافته بودند که می توانستند صدها جمله بیش از متن نوشته را حتی در حاشیه یک متن نویسند که به شکل اشکال هندسی زیبا خودنمایی می کرد. این گونه است که متن از دست می رفت و حاشیه بر حاشیه افزوده می شد تا جایی که برخی بیدار دلان فریاد بر می آورند علیکم بالمتون لا بالحواشی ؛ بر شماست که به متن توجه داشته باشید نه حواشی آن. نتیجه چنین وضعیتی جز تکرار پیش گفته ها با کمی تغییرات کم تاثیر و یا بی تاثیر و گاه گمراه کننده نبود.

این مشکل در حوزه تفسیر به شکل دیگر و حاد تری نمود می کرد، زیرا حوزویان بر این باور بودند که روایات اهل بیت (ع) برای ایجاد نظامی کامل برای زندگی کفایت می کند و اگر کسی بخواهد خود مستقیم به سراغ قرآن برود گرفتار تفسیر به رای می شود که جز گمراهی و شقاوت و بدبختی ثمری ندارد. بنابراین تفسیر خود به طور کامل از دور خارج می شود و به جای آن اصول فقه یکه تاز میدان می شود تا دست فقها را باز نگه دارد. تفسیر قرآن نیز در مساله و مشکل متن و حاشیه گرفتار بود و آن دسته از افراد که با جانفشانی و ابراز علاقه به ساحت قرآن به آن حوزه وارد می شدند با بی مهری و قطع شهریه و یا کمک های مردمی مواجه و از اعتبار اجتهاد و مرجعیت می افتادند و اگر تلاشی می کردند نتیجه جز همان متن و حاشیه نبود که تکرار یک بیماری در حوزه دیگر بود.

پس از انقلاب اسلامی سیاست راهبردی حوزه در بخش آموزش با کمی تغییر مواجه شد. حضور حوزویان در راس نظام و بخش های کلیدی موجب شد تا اندیشه ای هم چون اندیشه ایجاد آغازین دانشگاه به سراغ حوزویان و راهبران آن بیاید و آن این بود که می بایست کادرسازی و تامین منابع انسانی بخش کلیدی نظام را در دست گیرند. از این رو آموزش گرایش شدیدی به تخصصی شدن درحوزه هایی گرفت که بخش منابع انسانی را تامین می کرد. آموزش قضات نخستین اقدام دستگاه آموزشی حوزه بود که نتیجه آن روحانیونی بود که می بایست در مسند قضاوت می نشستند. بعدها بخش های دیگر نیز به این افزوده شد. با این تفاوت که مساله در اساس تغییری نکرده بود. آموزش برای آموزش هنوز اصل در حوزه بود و تنها بخشی که می توان به آن بخش دانشگاهی حوزه نام گذاشت برای کادرسازی به میدان آمد. از آن جایی که دانشگاه به مبلغان ماهر و خوبی نیاز داشت تا مباحث عقیدتی را به خوبی القا کند بخش تخصصی تبلیغ با رویکردی این چنین در عمل پدید آمد هر چند که ممکن است گفته شود اهداف دیگری در نظر بوده است. این بخش نیز به نظر می رسد که نگاهی کارکردگرایانه دارد و تنها برای تامین منابع بخش دیگر از نظام پدید آمده است.

بخش دیگری که به تازگی پدید آمده است رهایی از مهجوریت قرآن از حوزه های علمیه شیعی بود. با این رویکرد که بتوانند دوباره قرآن را به متن زندگی باز گردانند. اما کدام بخش را ؟

در آموزش های کنونی رویکرد کارکردگرایانه آن به خوبی مشخص است . آموزش کسانی که بتوانند در دانشگاه و مراکز آموزشی دولتی به آموزش بپردازند. این گونه است که باز مساله پیشین خودنمایی می کند و به شکل دیگر آموزش برای آموزش هدف قرار می گیرد.

این ها بخش هایی است که حوزه قرآن و حوزه های علمیه در وضعیت کنونی با آن درگیر هستند.

مشکل کجاست؟

به نظر می رسد که مشکل در فهم جایگاه و ارزش و اعتبار قرآن در حوزه زندگی بشر است. بر خلاف آن چه قرآن برای خود تبیین می کند حوزه و یا دیگر کسانی که  در حوزه آموزش علوم دینی ( از جمله قرآن) هستند، نظر دیگری نسبت به جایگاه قرآن دارد هر چند که این را به زبان نمی آورد ولی در عمل نشان می دهد.

اصولا رویکرد حوزه های علمیه به علوم دینی و حتی فقه رویکردی خلاف و نادرست است. در تمام آموزش ها و خروجی ها حتی در فقه زندگی به معنا و مفهوم محدود و خاص مراد است. در تحلیلی که شهید محمدباقر صدر از وضعیت فقه ( که همین مساله در قرآن و تفاسیر قرآنی نیز مطرح است) می دهد به این نکته مهم اشاره می کند که رویکرد کلان فقه به فقه فردی و نه اجتماعی است. از این رو فتاوا رنگ و روی احتیاط به خود می گیرد که قابلیت اجرایی ندارد؛ زیرا نظام نیازمند قانون است و قانون نیازمند صراحت قانونی می باشد که با حوزه احتیاط نمی تواند جمع شود. با اندیشه و رویکرد فقه فردی نمی توان جامعه را اداره کرد و برای مسایل و مشکلات آن راهکارهایی فقهی ارایه داد.

تغییر در رویکردها در حوزه آموزش و پژوهش از این رو ضروری است که قرآن برای خود کارکردیی در همه حوزه های حتی نظام اجتماعی و سیاسی تعریف می کند از این رو می بایست با این رویکرد به حوزه آموزش و پژوهش قرآنی رفت.

مشکل آن است که آموزش در حوزه های دینی همراه با رویکرد ورود متن و بازتاب های آن به زندگی مردم و جامعه نیست. بسیاری از تحقیقات و پژوهش هایی که انجام می شود با توجه به نوع آموزش و سیاست های آموزشی ، پژوهش هایی است که به شکلی بازتاب همان اندیشه آموزش برای آموزش است. پژوهشگر حوزه قرآنی می کوشد تا به علوم قرآنی توجه کند و آن را بشناسد و برای آن بخش تحقیق و پژوهش داشته باشد. بازخوانی میراث قرن هفتم سیوطی و یا قرن دهم و باز نگارش و باز و باز تنها همان حواشی ای است که بر متن نگاشته می شود تا متن خود گم شود.

می گویند برای از میان در کردن موضوع از متن زندگی می بایست آن را مورد توجه قرار داد با این نگاه که به مسایل جانبی آن اهتمام ورزید. اگر گلی هدف باشد می بایست آن اندازه آب نما و طرح های رنگارنگ در کنار این گل قرار داد که گل خود محو شود و به جای متن حاشیه دیده شود. در نمایشگاه قرآن این را می توان به خوبی لمس کرد. این گونه است که متن هست ولی در میان حاشیه ها گم می شود و آن که اصل است به فرع و آن که متن است به حاشیه تغییر شکل و ماهیت می دهد.

پژوهش در حوزه علوم قرآنی خوب است ولی اگر این پژوهش بر متن چیره شود آن که آیا زدودن مهجوریت قرآن است یا افزایش مهجوریت در میان تزیین هایی حاشیه ای.

آموزش های کنونی با مشکل جدی دیگری مواجه است. آموزش در حوزه های علمیه به گونه ای است که پژوهش در آن یا اصلا حضور ندارد و یا برای رفع مسئولیت است. پژوهش های صورت گرفته که آن اندازه در بوق و کرنا می شود پژوهش های سست و ناکارآمدی حتی در همان حوزه پژوهش برای پژوهش است. شاید آفت مدرک گرایی دامن گیر بسیاری از این پژوهشگرهای حوزوی از جمله حوزویان قرآنی شده باشد. این افزون بر درد بی درمان گم شدن هدف از پژوهش در همه صحنه های پژوهش های انسانی است.

مشکل اساسی دیگری که می توان در حوزه پژوهش های قرآنی بر شمرد عدم تغییر در زوایه دید در حوزه برنامه ریزی آموزشی و پژوهشی است. در همه برنامه ریزی های آموزشی و پژوهشی قرآن به عنوان موضوع ای از موضوعات آموزشی و تحقیقاتی است نه موضوع برای رجوع به عنوان کتاب هدایت و راهنمای زندگی بشر.

از این روست که هیچ خروجی متناسب با کارکردهای قرآنی در حوزه آموزش  و پژوهش وجود ندارد و آن چه برای قرآن نگاشته می شود همانند قرار دادن متن در حاشیه است.

چه باید کرد؟

به نظر می رسد که مهم ترین عامل در حوزه علوم دینی به ویژه فقه پژوهی و قرآن پژوهی قرار گرفتن فقه و قرآن به عنوان موضوع و هدف است؛ در حالی که فقه و قرآن خود ابزاری برای امر مهم دیگری است که آن بهره مندی از آموزه های فقهی و قرآنی در زندگی بشر در همه ابعاد و زوایا و بخش هاست. اگر این زوایه دید تغییر نکند همواره ما با دور مصرح و یا غیر مصرح پیشین مواجه ایم و قرآن نه تنها از زندگی بیرون می رود و تنها به شکل نمادین و نمایشی و نمایشگاهی باقی می ماند بلکه همانند فقه کارکرد خود را از دست می دهد و به حاشیه رانده می شود. (البته تلاش های افرادی چون امام خمینی و شهید صدر و مانند ایشان حوزه فقه را دست کم تا اندازه از این وضعیت بیرون آورد)

بنابراین می بایست در نگاه خود به قرآن و اهداف نزول آن تجدید نظر کنیم .

با تغییر در این مساله ممکن است که نظام آموزشی و پژوهشی ما تغییر کند و آموزش برای این انجام شود که قرآن در متن زندگی مردم حضور جدی داشته باشد و در تمام برنامه ریزی و دست یابی به درمان و راهکار مودر توجه قرار گیرد.

اگر این مساله حل شود و نظام آموزشی با نگاه جدید برنامه های خود را بازنویسی کند گام دیگری نیاز است و آن توجه به پژوهش در هنگام آموزش است که حوزه های علمیه در حال حاضر فاقد آن است و اگر نباشد محسوس و ملموس نیست.

گام دیگر آن پژوهش هایی که انجام می شود با توجه به مساله باشد. مراد از مساله در این جا همان چیزی است که شهید مطهری از آن به نام درد یاد می کند. پژوهش قرآنی اگر بخواهد مفید و کاربردی باشد می بایست هم پژوهشگر آن دارای مساله باشد و هم موضوع پژوهشی دردی از دردهای اشخاص و یا جامعه و یا نظام کشوری و یا جهانی باشد.

مطهری انسان را به کسی تعریف می کند که صاحب درد باشد و مساله خود و دیگران را درک کند و احساس آن را در خود بیابد. آن گاه است که خود برای دردی که در خود می یابد اقدام می کند.

بنابراین دردشناس بودن محقق و نیز در جست و جوی درمان رفتن، همانی است که از آن به مساله یاد می شود. در پژوهش های کنونی مساله ، مساله نیست بلکه موضوعی برای تحقیق و پژوهش است که می بایست انجام شود.

تحقیقات و پژوهش های کنونی حتی در مقاطع عالی چون دکترا موضوع هستند نه مساله. از این رو ست که از خصصیه دکترین برخوردار نمی باشند و صاحب نظریه در جست و جو حل مساله و دردی از دردهای خود و اجتماع بر نیامده است. رویکرد پژوهش برای پژوهش و یا آموزش در مقطع دکترا بزرگ ترین آسیب را به جامعه وارد می سازد. فرصت ها و هزینه هایی که از دست می رود و دردهایی که بی درمان می ماند و قرآنی که هم چنان مهجوریت خویش را در جامعه به اصطلاح قرآنی دارد.

امیرمومنان (ع) می فرماید که قرآن صامت و ساکت است پس از او بازجویی کنید و به نطقش آورید. استنطاق به معنای به نطق در آوردن این گونه است که با مساله و درد به سراغ قرآن رفته و از وی راهکار دردهای اجتماعی و فردی خویش را بجوییم این گونه است که قرآن به مقام و جایگاه اصلی خویش باز می گردد و نقش هدایتی خویش را ایفا می کند و مهجوریت معنا و مفهوم خود را از دست می دهد. پژوهش های قرآنی می بایست با شناخت درد و برای درمان درد باشد. پژوهشگر می بایست با مساله به سراغ قرآن برود و او را به نطق آورد و رهکارهایی هدایتی آن را بشناسد و به جامعه و مردم ارایه دهد.

این ها نمونه های کوچک از دردی بزرگ است که بخش های دیگر آن به علل ناگفته مانده است.