از نظر آموزه های وحیانی قرآن، حقایق هستی هر چند که ممکن است در ظاهر گرفتار عناصری محدودیت سازی چون «زمان و مکان» باشند؛ اما باید توجه داشت که در باطن چنین نیست بلکه «فرازمکانی» است و زمان و مکان حقیقت آن را تحت تاثیر قرار نمی دهد.
به عنوان نمونه، از نظر قرآن، کسی که مال حرام می خورد، خارج از محدودیت های زمانی و مکانی، در حال خوردن «آتش دوزخ» است؛ این بدان معنا است که هم اکنون او آتشخواره است، نه این که در قیامت «آتشخواره» می شود؛ بلکه اتفاقی که در آینده از منظر بشر می افتد، ظهور آن باطنی است که اینک به سبب «پرده بر دیدگان حقیقت بین قلب» با گناه آن را پوشانیده است.(ق، آیات 19 و 20؛ شمس، آیات 7 تا 10، بقره، آیه 7) از همین روست که می فرماید: انَّ الَّذینَ یَاْکُلُونَ اَمْوالَ الْیَتامی ظُلْماً اِنَّما یَاْکُلُونَ فی بُطُونِهِمْ ناراً ؛ کسانی که مال یتیم را به ظلم می خورند جز این نیست که در شکمشان آتش می خورند.(نساء، آیه 10)
هم چنین از نظر قرآن، کسی که کاری را انجام می دهد، نتیجه کارش را «الان» می بیند و با آن ملاقات می کند، نه این که این امر در آینده اتفاق می افتد؛ زیرا هر کسی با «رب» خودش ملاقات می کند که پرورش خودش را به عهده اش گذاشته است؛ یعنی انسان با اراده خودش مختار است تا انتخاب کند با «رب العالمین» با «وجه اکرام و جمال» ملاقات کند، یا با «وجه جلال». پس هر شخصی در حال انجام هر انتخابی با همان رب و پروردگارش در حال ملاقات است؛ نه این که «یلاقی» یا «سیلاقی» بلکه هم اینک در همان حال در حالت «ملاقات» است؛ زیرا مشتق در حال، حقیقت و نسبت به آینده مجاز است.
هم چنین وقتی انسان کاری را انجام می دهد، هم اینک خدا و پیامبر(ص) و معصومان مومن(ع) آنان را «به تحقیق» می بینند؛ نه این که در آینده ببیند؛ زیرا خدا همین الان می بیند و بر همین پایه بر اساس «سیاق» پیامبر(ص) و معصومان(ع) می بینند. بلکه اتفاقی که می افتد عامل وقتی به عالم دیگر رفته که «عالم الغیب و الشهاده» است، آن جا آن حقیقت را به شکل «انباء» و خبر می یابد؛ زیرا «سین» در «سیری» و «ستردون» برای تحقیق است نه تسویف.
بنابراین، هر عملی که ما انجام می دهیم هر چند ظاهری دارای زمان و مکان است، ولی حقیقت آن فرازمکانی است و هرگز گرفتار لحظه و مکان نیست تا بعدا چهره نمایی شود، بلکه هم اکنون کسی که چشم برزخی دارد می تواند حقیقت عمل زمکانی ما را ببیند.
آیتالله جوادی آملی در این باره خاطره ای را نقل می کند و می فرماید: یک روز در ایام عمره بود بعد از نماز صبح رو به روی ضریح مطهّر نشسته بودم، دیدم فرد میانسالی نزدیک 40 سال آمد و گفت حاج آقا آیه: «کلاّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ؛ اگر علم یقین داشتید هم اینک به تحقیق دوزخ را می دیدید»، یعنی چه؟ من هم مختصری برایش توضیح دادم، گفت: برای من اتفاق افتاده است. گفت: من در ایران کارم آبمیوه فروشی است، مردم میآیند آبمیوه میگیرند، آن وقت هم رسم بود که این قالبهای یخ را جلوی این مغازه آبمیوه فروشی میگذاشتند، من یک روز صبح نماز خواندم و آمدم جلوی مغازه دیدم این قالبهای یخ را گذاشتند، ولی از آنها شعله میجوشد و کاملاً گُر گرفته است، من فهمیدم که کسب من آلوده است. به یکی از علما در شهرمان بود مراجعه کردم گفتم: این چیست؟ گفت: شما چطور آبمیوه میفروشی؟ ما گفتیم که یک لیوان آبمیوه به اینها میفروشیم مثلاً 100 تومان یا کمتر یا بیشتر، یک لیوان آب سیب میفروشیم ولی یک مقدار یخ داخل این است برای این که خنک بشود، گفتند: این یخ همان مال حرام است، شما آبمیوه میفروشی یک بخش وسیعی از لیوان را یک تکّه یخ گرفته؛ گفت ما از آن به بعد توبه کردیم، راه برایمان روشن شد، دو لیوان تهیه کردیم، در مغازه یک لیوان بزرگ یک لیوان متوسط، این لیوان متوسط را به مشتری نشان میدهیم که برابر این لیوان به شما آبمیوه میفروشیم آن یک تکّه یخ را میگذاریم در آن لیوان بزرگ، این لیوان پر آبمیوه را میریزیم روی آن به مشتری تحویل میدهیم.