سفارش تبلیغ
صبا ویژن
راسخان در دانش کسانی اند که دست نیکی و زبان راست و دل صاف وعفّت شکم و فرج دارند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :196
بازدید دیروز :235
کل بازدید :2036525
تعداد کل یاداشته ها : 1984
103/2/1
2:49 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
خلیل منصوری[174]
http://www.samamos.com/?page_id=2

خبر مایه
پیوند دوستان
 
فصل انتظار اهالی بصیرت هزار دستان سرباز ولایت رایحه ی انتظار اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی .:: مرکز بهترین ها ::. نگارستان خیال جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی نگاهی نو به مشاوره پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ... حمایت مردمی دکتر احمدی نژاد آقاشیر کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب صراط مستقیم هم رنگــــ ِ خـــیـــآل جبهه مقاومت وبیداری اسلامی کالبد شکافی جون مرغ تا ذهن آدمیزاد ! تکنولوژی کامپیوتر وبلاگ منتظران سارا احمدی بوی سیب BOUYE SIB رمز موفقیت محقق دانشگاه سرزمین رویا وبلاگ تخصصی فیزیک پاک دیده آدمک ها ✘ Heart Blaugrana به نام وجود باوجودی ... سرباز حریم ولایت دهکده کوچک ما از قرآن بپرس کنیز مادر هرچه می خواهد دل تنگت بگو •.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.• پیامبر اعظم(ص) عطاری عطار آبدارچی ستاد پاسخگویی به مسایل دینی وبلاگ شخصی امین نورا چوبک نقد مَلَس پوست کلف دل نوشت 14 معصوم وقایع ESPERANCE55 قدرت شیطان دنیای امروز ما تا ریشه هست، جوانه باید زد... آواز یزدان خلوت تنهایی کتاب شناسی تخصصی اس ام اس عاشقانه طرحی نو برای اتحاد ایرانیان سراسر گیتی در گوشی با خدا **** نـو ر و ز***** اس ام اس سرکاری و خنده دار و طنز دنیا به روایت یوسف جاده خدا خام بدم ایلیا حرفای خودمونی من بازی بزرگان کویر مسجد و کلیسا - mosque&church دنیای ماشین ها بچه دانشجو ! پژواک سکوت گنجهای معنوی دنیای موبایل منطقه‏ ممنوعه طلبه علوم دینی مسافر رویایی انواع بازی و برنامه ی موبایل دانشجو خبر ورزشی جدید گیاهان دارویی بانوی بهشتی دو عالم سلام

فقه همان سبک زندگی است، چنان که معارف قرآنی همان فلسفه زندگی است؛ بر این اساس، سبک زندگی مبتنی بر فقه اسلامی بر بنیاد فلسفه زندگی برگرفته از معارف قرآنی است. فقه اسلامی بر آن است تا فلسفه زندگی که معارف قرآن بیان کرده در زندگی روزانه مردم به شکل قانونی در آورد و اجازه دهد تا مردم از طریق سبک زندگی قرآنی به اهداف فلسفه قرآنی دست یابند.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، فقه به گونه ای سامان یافته است که به عرف و عرفیات توجه خاص دارد؛ چرا  که عرف اجتماعی همان ظاهره و پدیده های حاکم بر سلوک اجتماعی مردم است. تلاشی که از سوی پیامبران و اولیای امور انجام می شود برای این است که سبک زندگی قرآنی را به عنوان یک «عرف و معروف» اجتماعی در آورد به طوری که همه مردم آن را بشناسند و از به کارگیری آن استقبال کنند.

این شیوه و رویه می بایست بر ظواهر باشد که توده های مردم می توانند به سادگی آن را بشناسند و به کار گیرد؛ از همین رو، از مباحث فلسفی عقلی محض به دور است و اصول فقه که روشی برای استنباط سبک زندگی و فقه اسلامی است به عرف و عرفیات توجه دارد نه به مباحث عقلی محض.

البته این بدان معنا نیست که در آموزه های وحیانی قرآن به علوم عقلی و فلسفی بی توجهی یا کم توجهی شده باشد، بلکه این معنا است که کارکردهای این علوم در این حوزه جاری و ساری نمی شود؛ بلکه آن چه حاکمیت دارد، سیره عقلایی است نه روش عقلانی.

در شناخت موضوعات احکام فقهی و قوانین اسلامی و نیز ابعاد دیگر، این روش عقلایی است که به کار می آید نه مباحث عقلانی و تیزبینی های فلسفی.

در همه شرایع اسلامی از شریعت نوح (ع)، ابراهیم(ع)، موسی(ع)، عیسی(ع) و نیز شریعت آخر زمانی پیامبر خاتم (ص) آن چه ملاک و معیار است مراجعه به ظاهر و عرف و معروف است، نه به برهان های عقلی محض یا علوم غیب یا علوم لدنی. بر همین اساس است که امام صادق(ع) از پیامبر(ص) نقل می کند که ایشان می فرماید:  إِنَّمَا أَقْضِی بَیْنَکُمْ بِالْبَیِّنَاتِ وَ اَلْأَیْمَانِ وَ بَعْضُکُمْ أَلْحَنُ بِحُجَّتِهِ مِنْ بَعْضٍ فَأَیُّمَا رَجُلٍ قَطَعْتُ لَهُ مِنْ مَالِ أَخِیهِ شَیْئاً فَإِنَّمَا قَطَعْتُ لَهُ بِهِ قِطْعَةً مِنَ اَلنَّارِ؛ من در میان شما فقط‍‌ به استناد گواهى گواهان و سوگند خوردن افراد داورى مى‌کنم. چه بسا باشد که برخى از شما در طرح دعوا خطا کند و راه داورى صحیح را بر خود ببندد. پس اگر من با این استناد حق کسى را به دامن دیگرى بریزم، آتش دوزخ را به دامن او ریخته‌ام.(کافی، ترجمه آخوندی، ج 7، ص 414)

پس اگر کسی با روش های دیگر بتواند امری را اثبات کند که باطل است و بر اساس آن بتواند مالی را بگیرد، آن مال هر چند که در ظاهر مال او می شود، ولی در باطن آتش دوزخ است که می خورد.

به سخن دیگر، در فقه جایی برای علم غیب و علم لدنی نیست؛ پس اگر کسی هم چون پیامبر(ص) به علم غیب یا چشم بصیرت برزخی حقایقی را دید نمی تواند بر اساس آن عمل و رفتار کند، مگر این که از سوی خدا مامور به عمل مبتنی بر علم غیب باشد؛ بر همین اساس است که پیامبران در حوزه فقه و امور قضایی بر اساس علم ظاهر و عرف اجتماعی عمل می کردند نه بر اساس علم غیب؛ چنان که در انتساب کودک و شک در زنا مطرح است؛ پیامبر(ص) می فرماید: الْوَلَدُ لِلْفِرَاشِ وَ لِلْعَاهِرِ الْحَجَرُ؛ فرزند مال صاحب فراش یعنی شوهر است و برای زناکار سنگ است.(کافی، ج 7، ص 163)

در مواردی پیامبر(ص) حکم به قاعده و عرف اجتماعی کرده است؛ در حالی که خود به علم غیب می دانست که این نسبت نادرست است؛ زیرا در فقه و قضاوت آن چه ملاک قرار می گیرد، علم ظاهری است نه علم غیبی یا علم لدنی.

با نگاهی به داستان حضرت موسی(ع) و خضر (ع) این تفاوت به خوبی روشن می شود؛ زیرا در تخریب کشتی، حضرت موسی(ع) بر اساس معیارهای فقهی حکم می کند که این عمل تصرف در مال غیر، خیانت در امانت، تسبیب قتل بی گناهان از طریق غرق کشتی و نیز خودکشی است؛ زیرا خودشان سوار بر کشتی بودند. بر همین اساس چنین کاری گناه و جرم است؛ اما خضر(ع) بر اساس علم لدنی مامور بود تا همانند امواج خروشان دریا عمل کند و کشتی را تخریب نماید تا قابل استفاده برای پادشاه زورگو و غاصب نباشد در عین این که سلامت سرنشینان به قدرت الهی تضمین شده است(کهف، آیات 71 و 79)

هم چنین در قتل کودک، حضرت موسی(ع) بر اساس فقه و شریعت اسلام و ظاهر عرفی حکم می کند که این قتل بی گناه حرام و گناه است؛ در حالی که از نظر خضر(ع) که بر اساس علم لدنی مامور بود(کهف، آیه 65) او همانند عزرائیل مامور بود تا جان کودک را بگیرد؛ زیرا به علم لدنی می دانست که در آینده این کودک موجب می شود تا والدین از اسلام خارج شوند؛ بنابراین، برای جلوگیری از چنین امری، کودک را می کشد چنان که ملک الموت می کشد تا بدل آن کودک ، خدا کودکی دیگر جایگزین کند.(کهف، آیات 74 و 80 و 81)

هم چنین در بنای دیوار و بازسازی آن، حضرت موسی(ع) چنین امری را تصرف در مال غیر بدون اذن، کاری بی فایده، کاری برای انسان های غیر محترم که حاضر به پذیرایی و ضیافت مسافران نشدند، کار بی مزد و مانند آن می دانست که حکم به ظاهر است؛ اما حضرت خضر(ع) به علم لدنی آن را ماموریتی هم چون ماموریت فرشتگان می دانست که به عنوان کارگزار کسانی که در دنیا تسبیح و تحمید و تکبیر و تهلیل می کنند و فرشتگان در بهشت خانه سازی می کنند.

در حقیقت از منظر علم غیب، همه کارها مبتنی بر عقلانیتی است که نمی توان نسبت به آن اعتراض کرد، اما از منظر علم ظاهر نیز همه کارها امری بر خلاف ظاهر و رویه عقلایی و عرفی است که باید ترک کرد و بر آن اعتراض کرد. پس بر اساس دو منظر و رویکرد فقهی و علم غیبی کاری می تواند درست و نادرست باشد.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، پیامبران و امامان (ع) و نیز کسانی که دارای علم غیب هستند از اولیای الهی، مگر در موارد خاص که ماذون به اذن الهی هستند، چنان که خضر (ع) مامور بود، نمی توانند و نمی بایست بر اساس علم غیب عمل کنند. بر این اساس است که پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) با آن که علم به وجود زهر یا کشتن به دست قاتلی چون ابن ملجم و شمر داشتند، بر اساس علم غیب عمل نکردند؛ زیرا همان طوری که همه هستی جنود الهی است و قتل هر موجودی در حقیقت قتل از سوی خدا و گرفتن جان از سوی اوست(انفال، آیه 17) و بر همین اساس حتی شیاطین به عنوان لشکر الهی عمل می کنند، اینان در برابر ابن ملجم مقاومتی نمی کنند؛ زیرا به ظاهر این ابن ملجم است که می کشد، ولی در باطن این اجل مسمی است که از سوی خدا مطرح است و همان طوری که عزرائیل با اذن پیامبر(ص) جانش را می گیرد، به ظاهر ابن ملجم ولی در باطن این عزرائیل است که جان ولی الله امیرمومنان (ع) را می گیرد. پس علم لدنی و علم غیب در مباحث و مسایل فقهی از جمله قضایی جایگاهی ندارد و خوردن زهر به معنای خودکشی نیست؛ زیرا این زهر نیست که جان می ستاند بلکه خدا و فرشتگان است که توفی را انجام می دهند.(زمر، آیه 42)