از نظر قرآن هر کسی ادعایی می کند باید دلیلی بر ادعای خود داشته باشد. از این روست که بارها در آیات قرآنی نسبت به هر ادعایی از سوی دیگران می فرماید: قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ ؛ بگو: برهان خود را بیاورید اگر صادق و راستگو هستید.(بقره، آیه 111؛ نمل، آیه 64؛ و نیز : قصص، آیه 75؛ انبیاء، آیه 24) پس آن کسی که مدعی اسلام و ایمان است، باید بر ادعای خویش دلیل و برهان اقامه کند؛ زیرا اسلام یعنی تسلیم محض بودن و ایمان در مراتب سه گانه اقتضائاتی دارد که باید خودنمایی کند. خدا می فرماید: قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا یَدْخُلِ الْإِیمَانُ فِی قُلُوبِکُمْ وَإِنْ تُطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا یَلِتْکُمْ مِنْ أَعْمَالِکُمْ شَیْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ ؛ إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُولَئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ؛ بادیه نشینان گفتند: ایمان آوردیم. بگو : ایمان نیاورده اید لیکن بگویید: اسلام آوردیم؛ چرا چون و هنوز در دلهاى شما ایمان داخل نشده است؛ و اگر خدا و پیامبر او را فرمان برید از ارزش کرده هایتان چیزى کم نمى کند. خدا آمرزنده مهربان است. در حقیقت مؤمنان کسانى اند که به خدا و پیامبر او گرویده و دیگر شک نیاورده و با مال و جانشان در راه خدا جهاد کرده اند. اینانند که راستکردار هستند. (حجرات، آیه 15)
در این آیات بیان شده که صداقت در اسلام و ایمان به تسلیم در برابر آموزه های دستوری خدا و پیامبر(ص) و مجاهدت با جان و مال و شهادت طلبی است. در آیات بعد از این نیز بیان می کند که انسان مسلمان بر خدا منت نمی گذارد؛ زیرا خدا بر او منت گذاشته تا حقیقت را بتواند دریابد و در مسیر حق گام بردارد.
به هر حال، هر کسی ادعایی می کند باید برهان و دلیلی برای اثبات ادعای خویش بیاورد. بر اساس، آیات قرآنی، کسی که به مقام اولیاء الله رسیده باید خواهان لقاء الله باشد و مرگ را برای لقاء الله بخواهد. بر این اساس، شهادت طلبی و دست یابی به مقام شهید از جمله مقتضیات اولیاء الله بودن است. از نظر قرآن، اولیای الهی دو ویژگی مهم دارند که شامل ولایت پذیری مطلق و اخلاص در این ولایت پذیری است. بازتاب این خصوصیات اولیای الهی آن است که همه هستی خود را برای خدا می خواهند و دوست دارند در کوتاه ترین و بهترین شکل به لقاء الله دست یابند که همان شهادت در راه خدا است. پس هیچ گونه کراهت و ناخشنودی در اولیای الهی نسبت به مرگ نیست(کافی، ج 5، ص 339) و آن را «احلی من العسل» می دانند.( الهدایة الکبری، نوشته و تالیف حسین بن حمدان حضینی، ص 204 ؛ مدینة معاجز الائمة الاثنی عشر و دلائل الحجج علی البشر، ج 4 ، ص 215 و 228)
اما مدعیان دروغین چنین نیستند؛ چنان که خدا در قرآن یهودیان مدعی اولیاء الله بودن می فرماید: قُلْ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ هَادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیَاءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ؛ بگو: اى کسانى که یهودى شده اید! اگر پندارید که شما فقط دوستان خدایید نه مردم دیگر، پس اگر راست مى گویید، درخواست مرگ کنید. (جمعه، آیه 6)
در جایی دیگر نسبت به ادعای آنان درباره بهشت چنین می پردازد و می گوید: قُلْ إِنْ کَانَتْ لَکُمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ عِنْدَ اللَّهِ خَالِصَةً مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ ؛ بگو : اگر در نزد خدا سراى بازپسین یکسر به شما اختصاص دارد نه دیگر مردم، پس اگر راست مى گویید آرزوى مرگ کنید. (بقره، آیه 94)
خدا به دنبال آیات پیش گفته در آیات سوره بقره و جمعه توضیح می دهد که یهودیان درخواست و تمنای مرگ نمی کنند؛ بلکه به زندگی دنیا از هر کسی دیگر حریص تر هستند؛ بنابراین، آنان در هر دو ادعای خویش صادق نیستند، بلکه دروغگو هستند.
امیرمومنان امام علی(ع) ولی الله الکامل می فرماید: وَاللهِ لاَبْنُ أَبِی طَالِب آنَسُ بالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْیِ أُمِّهِ، به خدا سوگند هر آینه فرزند ابی طالب به مرگ از کودک به پستان مادرش مانوس تر است.(نهج البلاغه ، دشتی، ص 12)
در جایی دیگر نیز می فرماید: وَلَوْلاَ الاَجَلُ الَّذِی کَتَبَ اللهُ عَلَیْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِی أَجْسَادِهِمْ طَرْفَةَ عَیْن، شَوْقاً إِلَى الثَّوَابِ، وَخَوْفاً مِنَ الْعِقَابِ. عَظُمَ الْخَالِقُ فِی أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِی أَعْیُنِهِمْ، فَهُمْ وَالْجَنَّةُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا، فَهُمْ فِیهَا مُنَعَّمُونَ، وَهُمْ وَالنَّارُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا، فَهُمْ فِیهَا مُعَذَّبُونَ. قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَةٌ، وَشُرُورُهُمْ مَأْمُونَةٌ، وَأَجْسَادُهُمْ نَحِیفَةٌ، وَحَاجَاتُهُمْ خَفِیفَةٌ، وَأَنْفُسُهُمْ عَفِیفَةٌ؛و اگر سرآمد معیّنى که خداوند براى (زندگى) آنها مقرّر داشته نبود یک چشم بر هم زدن، ارواحشان از شوق پاداش الهى و ترس از کیفر او در جسمشان قرار نمى گرفت. آفریدگار در روح و جانشان بزرگ جلوه کرده، به همین دلیل غیر او در چشمانشان کوچک است. آنها به کسانى مى مانند که بهشت را با چشم خود دیده و در آن متنعم اند و همچون کسانى هستند که آتش دوزخ را مشاهده کرده و در آن معذّبند!قلبهاى آنها اندوهگین و مردم از شرّشان درامان هستند. اندامشان لاغر و نیازهایشان اندک و نفوسشان عفیف و پاک است.(نهج البلاغه، خطبه 193)