از نظر قرآن، قلب آدمی مرکز ادراکی و تعقل بشر است که با آن تفکر می کنند و می اندیشند؛ اما بسیاری از مردم آن را به درستی به کار نمی گیرند تا برای فقاهت و ژرف اندیشی از آن بهره گیرند و با استفاده درست از آن به تحلیل علمی امور و مسایل بپردازند. خدا می فرماید: لَهُمْ قُلُوبٌ لَا یَفْقَهُونَ بِهَا؛ دوزخیان از جن و انس قلب های دارند که از آن برای فقاهت سود نبردند.(اعراف، آیه 179)
قرآن به صراحت با آوردن واژه عقل در جایی دیگر، تعقل را به ذهن نسبت نمی دهد، بلکه به قلب نسبت داده و می فرماید: أَفَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِهَا؛ آیا پس در زمین سیر نمی کنند پس برای آنان قلب هایی باشد که بدان تعقل می کنند.(حج، آیه 46)
علت این که قلب به فعالیت اساسی خود نمی پردازد و به جای تعقل و تفکر و ادراک فقیهانه ، گرفتار هواهای نفسانی می شود، زنگار قلب(مطففین، آیه 83)، غفلت به جای ذکر(کهف، آیه 28)، تغییر طبیعت(توبه، آیات 87 و 127 ؛ منافقون، آیه 3) و مختوم و مهر شدن آن(بقره، آیه 7؛ انعام، آیه 46؛ شوری، آیه 24؛ جاثیه، آیه 23) است.
از نظر قرآن، ابزارهای شناختی حسی چون چشم و گوش، توانایی دیدن و شنیدن را به انسان می دهند، ولی آن که به تحلیل و تجزیه این داده ها می پردازد، همان قلب آدمی است. البته برای قلب با توجه به حالات آن، نام هایی است که از جمله آن ها «فؤاد و افئده» است.(مومنون، آیه 78) از همین رو، گرایش، پسندیدن امری یا خواستن چیزی را به آن نسبت می دهد(انعام، آیه 113)
از نظر قرآن، فؤاد آدمی توانایی دیدن اموری را دارای که بیرون از حواس ظاهری است؛ از این روست که دیدن اموری را در معراج «قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَى» از مظاهر اسمای الهی بی واسطه امر دیگر را به آن نسبت می دهد: مَا کَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى ؛ آنچه را فؤاد دید انکارش نکرد. (نجم، آیات 5 تا 11)
از نظر قرآن، همین قلب در مرتبه «فؤاد» است که گرایش ها و گریزش ها را برای انسان رقم می زند. این گرایش ها می تواند مثبت یا منفی باشد؛ چنان که خدا با آوردن تعبیر «هوی» به گرایش توجه می دهد؛ زیرا واژه هوی به معنای گرایش به پایین است. در زبان عربی گودال های ژرف و عمیق را «هاویه» می گویند که نامی برای دوزخ نیز است.(قارعه، آیات 9 تا 11)
خدا درباره گرایش فؤاد انسان به شکل محبت شدید و افراطی یا شاید همان عشق می فرماید: فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ؛ پس دلهاى برخى از مردم را به سوى آنان گرایش ده!(ابراهیم، آیه 37) امیرمومنان امام علی(ع) نیز می فرماید: أ هَوَى أَخِیکَ مَعَنَا؟ فَقَالَ نَعَمْ؛ آیا گرایش برادرت با ماست؟ گفت :آری(نهج البلاغه، خطبه 12)
در تعابیر عربی هواء در مقابل فضاء به منطقه فرودست از آسمان اشاره دارد که پایین تر از فضاء است؛ زیرا گرایش به پست داشته و نزدیک به زمین است. هواهای نفسانی نیز به آن دسته از گرایش های انسانی اشاره دارد که به امور شهوانی و غضبانی به جای امور عقلی گرایش دارد. در حقیقت شهوت های غذایی و جنسی و مانند آن که در اندام های پست و پایین قرار دارد، نه به گرایش به اندام های فراز عقلی و قلبی که گرایش های متعالی و بلند و والا است.
از نظر قرآن کسانی که معبود خویش را هواهای نفسانی قرار می دهند، قلب و عقل خود را از کار انداخته و به دوزخ گرایش یافته اند: أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ؛ پس آیا دیدى کسى را که هوس خویش را معبود خود قرار داده است(جاثیه، آیه 23) پس از نظر قرآن از آن جایی که ابزارهای حسی شناختی و حتی قوای ادراکی و تعقلی بشر چون در مسیر درست قرار نمی گیرد، هیچ سودی برای انسان ندارد(احقاف، آیه 26؛ اعراف، آیه 176؛ فرقان، آیه 43؛ کهف، آیه 28؛ قصص، آیه 50) از همین رو، گاه خود فؤاد انسان، دوزخ آتشین می شود که قابل توصیف نیست.(همزه، آیات 7 تا 9)
البته باید توجه داشت که از نظر قرآن، قلب و فؤاد و مانند آن ها مراتب نفس انسانی و حالاتی است که به آن دست می دهد. از همین روست که گاه «هوی» و گرایش ها را به نفس نسبت می دهد و می گوید: تَهْوَى الْأَنْفُسُ؛ نفس ها بدان گرایش دارد.(نجم، آیه 23؛ بقره، آیه 87؛ مائده، آیه 70)
از نظر قرآن، کسی که زمام امورش را عقل و قلب مطمئن در اختیار ندارد، بادهای نفسانی است که او را به هر سمت و سوی می کشاند و چون پوسته نرم خاکی زمین آن را به شدت و سختی می کند و به مکانی دور، سخت و خاموش می افکند.(حج، آیه 31)
پس انسان باید مواظب و مراقب دلخواه های قلب و فؤاد خود باشد که این دلخواه هواهای نفسانی نباشد که او را به هاویه می افکند.