یکی از واجبات نظام سیاسی ولایی، مراعات دوگانه عدل و شفقت نسبت به امت اسلام است. عدل به معنای قراردادن هر چیزی در جای مناسب و حق است که خداوند بیان کرده است. عدالت به طور طبیعی سهم بندی و قسط را در خود دارد، از این روست که عدالت در میدان عمل اجتماعی در قالب قسط معنا می یابد که تبیین گر دو کفه حق و تکلیف است.
اما شفقت چیست؟ این واژه در برابر فلق قرار دارد؛ فلق نور صبحگاهی است که تیرگی شب را می شکافد و هوای میش و گرگ را موجب می شود؛ شفق نور شامگاهی است که تیرگی در حالت چیرگی بر روز است. این حالت را باید هوای گرگ و میش دانست که غلبه گرگ بر میش آغاز می شود.
دوست شفیق به دوستی گفته می شود که خشم او از روی دلسوزی و دلنگرانی است. شفیق حرص و آزمند بر هدایت دوست است و بخل ، بدکاری، کم کاری، سخت گیری اش نسبت به ددوست جز برای دلسوزی نیست.
پس به هر دوستی شفیق نمی گویند، بلکه دوستی است که تندی و تیرگی برخورد و رفتارش و خشم و غضبش از روی مهربانی و دلسوزی است تا خطری را گوشزد دوست کند و او را از کارهای بد و نابهنجار و عواقب آن بترساند. پس اگر تازیانه نظام ولایی بر رفتارهای امت بالا می رود و حدود و تعزیراتی را اجرا می کند از باب همان ولایت سرپرستی رحمانی و رحیمی است که خداوند نسبت به انسان دارد. شلاق مجازات دوزخ از آن را در قالب انذار بلند است که تبشیر کارایی خودش را آن چنان باید و شاید نشان نداده است.
خداوند در بیان چرایی ورود اهل بهشت به بهشت به شفقت آنان نسبت به خانواده اشاره می کند و می فرماید: قَالُوا إِنَّا کُنَّا قَبْلُ فِی أَهْلِنَا مُشْفِقِینَ؛ گویند ما پیشتر در میان خانواده خود مشفق بودیم.(طور، آیه 26) پس آنان به حکم امر الهی که نسبت به خانواده فرمان تقوا می دادند؛ چنان که خدا می فرماید:یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَیْهَا مَلَائِکَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَا یَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَیَفْعَلُونَ مَا یُؤْمَرُونَ؛ اى کسانى که ایمان آورده اید! خودتان و کسانتان را از آتشى که سوخت آن مردم و سنگها است حفظ کنید. بر آن آتش فرشتگانى خشن و سختگیر گمارده شده اند. از آنچه خدا به آنان دستور داده سرپیچى نمى کنند و آنچه را که مامورند، انجام مى دهند. (تحریم، آیه 6)
پس مشفق بودن به معنای خوفناک و بیمناک نیست؛ بلکه حالتی میان خوف و رجا و تنبیه و تشویق و انذار و تبشیر است.