سفارش تبلیغ
صبا ویژن
چشمها پیش قراولان دلهایند . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :353
بازدید دیروز :283
کل بازدید :2031468
تعداد کل یاداشته ها : 1984
103/1/9
11:4 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
خلیل منصوری[174]
http://www.samamos.com/?page_id=2

خبر مایه
پیوند دوستان
 
فصل انتظار اهالی بصیرت هزار دستان سرباز ولایت رایحه ی انتظار اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی .:: مرکز بهترین ها ::. نگارستان خیال جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی نگاهی نو به مشاوره پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ... حمایت مردمی دکتر احمدی نژاد آقاشیر کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب صراط مستقیم هم رنگــــ ِ خـــیـــآل جبهه مقاومت وبیداری اسلامی کالبد شکافی جون مرغ تا ذهن آدمیزاد ! تکنولوژی کامپیوتر وبلاگ منتظران سارا احمدی بوی سیب BOUYE SIB رمز موفقیت محقق دانشگاه سرزمین رویا وبلاگ تخصصی فیزیک پاک دیده آدمک ها ✘ Heart Blaugrana به نام وجود باوجودی ... سرباز حریم ولایت دهکده کوچک ما از قرآن بپرس کنیز مادر هرچه می خواهد دل تنگت بگو •.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.• پیامبر اعظم(ص) عطاری عطار آبدارچی ستاد پاسخگویی به مسایل دینی وبلاگ شخصی امین نورا چوبک نقد مَلَس پوست کلف دل نوشت 14 معصوم وقایع ESPERANCE55 قدرت شیطان دنیای امروز ما تا ریشه هست، جوانه باید زد... آواز یزدان خلوت تنهایی کتاب شناسی تخصصی اس ام اس عاشقانه طرحی نو برای اتحاد ایرانیان سراسر گیتی در گوشی با خدا **** نـو ر و ز***** اس ام اس سرکاری و خنده دار و طنز دنیا به روایت یوسف جاده خدا خام بدم ایلیا حرفای خودمونی من بازی بزرگان کویر مسجد و کلیسا - mosque&church دنیای ماشین ها بچه دانشجو ! پژواک سکوت گنجهای معنوی دنیای موبایل منطقه‏ ممنوعه طلبه علوم دینی مسافر رویایی انواع بازی و برنامه ی موبایل دانشجو خبر ورزشی جدید گیاهان دارویی بانوی بهشتی دو عالم سلام

پارادایم یا الگو واره گفتمان انقلاب اسلامی، بیانگر سرمشق سلطه آمیز معرفتی و ساختارمندی است که نه تنها چارچوب های فکری و فرهنگی انقلاب اسلامی را تبیین می کند ، بلکه تبیین گر الگوی رفتاری آن نیز است. به سخن دیگر با نگاهی به الگوواره گفتمان انقلاب اسلامی می توان درک درستی از رفتارهای مدافعان و پیروان این گفتمان بر اساس الگوهای معرفتی ساختارمند و حاکم بر آن، ارایه داد.

گفتمان انقلاب اسلامی بر اساس فلسفه ملاصدرایی شکل گرفته که نهایت آن فلسفه وجودی است. در این فلسفه اصالت وجودی که ماهیت را کنار می زند، جهان تفسیری می یابد که در آن حکیم و فیلسوف به عنوان خلیفه الله و جهان اصغر باید با خدا و نیز جهان اکبر یگانه شوند اگر نتوانند یکتا شوند؛ یعنی اگر نتوانستند به مقام جمع الجمع احدیت برسند باید در مقام جمع واحدیت به جایی برسند که عبد در معبود فانی و مظهر معبود شود و در مقام قرب الفرایض و قرب النوافل، اتحادی چون «ما رمیت اذ رمیت» را تحقق بخشند.(انفال، آیه 17) پس اگر نتوانستند عین الله و ید الله شوند باید دست کم خداوند گوش و چشم بنده شود:فکنت سمعه الذی یسمع به و بصره الذی یبصر به و یده التی یبطش بها و رجله التی یمشی بها. به سخن دیگر، یا انسان باید فانی مطلق شود تا دیگر حجاب خودی نداشته باشد یا آن که با حفظ خودیت خدا را گوش و چشم و دست خویش قرار دهد.

در چنین فلسفه ای است که مساله ولایت عرفانی انسان کامل معنا و مفهوم می یابد و ولایت الهی که خاص خود اوست، به تبع به عنوان مظهریت به انسان کاملی می رسد که در نهایت ولایت فقیه بر اساس مواصفات و مشخصات بر اساس توصیف امام حسن عسکری(ع): «فامّا من کان من الفقهاء صائناً لنفسه حافظاً لدینه مخالفاً لهواه مطیعاً لأمر مولاه، فللعوام أن یقلّدوه؛ هر فقیهى که نگهدارنده نفس ـ از انحرافات و لغزشها ـ و حفظ کننده دین و مخالف با هواهاى نفسانى و مطیع امر مولاى خویش باشد، بر عامّه مردم است که تقلید کننده ـ و تابع ـ او باشند»، عهده دار ولایت مطلقه ای می شود که سخن او سخن خدا و کارش کار خدا خواهد بود؛ زیرا چون تیر می اندازد خدا تیر می اندازد و چون می کشد خدا می کشد.(انفال، آیه 17) یا آن که این مظهر کل، خدا را وکیل و ولی خود کرده و خود را به او واگذار کرده و قیمومیت را به خدا می سپارد تا در مقام تفویض و ولایت هم چون مادری کودک خردسال را ولایت کند یا چون مرده شوری این تن متولی را به اختیار خود بگرداند.

در این فلسفه هر چند که ولایت خلافت الهی انسان کامل تا این حد بالا رفته است، اما چون تعبد در آن عقلانی است و به سخنی دیگر، عقلانیت در تعبد و تعبد در عقلانیت آمیخته است، اصالت برائتی در زندگی مسلمان حاکم می شود که بر مدار عقلانیت عرفی است. از این عقلانیت عرفی به حکم عقلایی و عرفی در اصول فقه تعبیر می شود و این گونه است که اصالت اشتغال ذمه مکلفان از اصول و فقه اسلامی رخت بر می بندد و دست مکلفان در زندگی باز گذاشته می شود. این گونه است که عقل عرفی در مدار و محور احکام حضور می یابد و اصول فقه بر جریان متشدد و سخت گیر اخباری گری حاکم می شود و نظام تکلیفی مکلفان را در ساختار توضیح المسایل به گونه ای دیگر رقم می زند و آزادی در محور عرفی را برای مکلفان به ارمغان می آورد.

برآمد و پیامد این جریان فلسفی و اصولی در حوزه فلسفه کلان و فلسفه زندگی، سبک زندگی است که استبداد ستیز است ولی نظام ولایی را با در ساختار عقلانیت تعبدی می پذیرد. برآیند چنین فلسفه هایی چیزی جز گفتمان انقلاب اسلامی نیست که مردم سالاری را در نظام ولایی تعریف می کند و استبداد اشرافی را به زیر می کشد.

در برابر این گفتمان انقلاب اسلامی، فلسفه مشایی با اخبارگری قرار می گیرد که یا اصلا مردمسالاری را بر نمی تابد و اگر بر می تابد در سایه دمکراسی لیبرالی می پذیرد که به ظاهر حاکمیت مردم را می خواهد در باطن جز اشرافی گری و حاکمیت قدرت و ثروت نیست. اگر جمهوریت نخبگانی است همان نخبگان با عقل اشرافی است که حاکمیت را برای عده ای رقم می زند و مردم اگر نقشی دارند در رای سازی آزاد نیستند بلکه در رای دادنی آزاد هستند که نخبگان اشرافی با زر و زور و تزویر رسانه های متکی به زر و زور آن را به خورد مغزها و قلب ها می دهند.

امروز دشمن آگاهانه به الگوواره انقلاب اسلامی حمله می کند؛ زیرا می داند که فلسفه ملاصدرایی که با عرفان و فلسفه اسلامی بنیاد گذاشته شده و ولایت انسان کامل را اثبات می کند، بنیاد گفتمانی انقلاب اسلامی است. هم چنین دشمن می داند که اصول گرایی با عقلانیت عرفی و عقل عرفی در برابر عقل استعلایی مشایی و ارسطویی قرار گرفته و اجازه سلطه عقل اشرافی را نمی دهد و مردم را با اصالت اشتغال ذمه محدود نمی سازد بلکه با اصالت برائت اجازه می دهد تا آزادانه قیام کنند و عدالت قسطی خویش را بخواهند. اگر بخواهیم گفتمان انقلاب اسلامی را از شر درونی حفظ  کنیم باید مدافع فلسفه ملاصدرایی و اصول گرایی عقل گرای عرفی باشیم که در برابر عقل استعلایی ارسطویی و مشایی اشرافی گرا و نیز اشتغال ذمه می ایستد و مردم سالاری ولایی را به ارمغان می آورد.


95/5/20::: 5:55 ع
نظر()