سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرکه بسیار یاد خداوند ـ عزّوجلّ ـ کند، خداوند، دوستش خواهد داشت، و هرکه بسیار یاد خدا کند، برایش دو برائت نامه نوشته خواهد شد : برائتی از دوزخ و برائتی از نفاق . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :199
بازدید دیروز :235
کل بازدید :2036528
تعداد کل یاداشته ها : 1984
103/2/1
2:54 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
خلیل منصوری[174]
http://www.samamos.com/?page_id=2

خبر مایه
پیوند دوستان
 
فصل انتظار اهالی بصیرت هزار دستان سرباز ولایت رایحه ی انتظار اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی .:: مرکز بهترین ها ::. نگارستان خیال جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی نگاهی نو به مشاوره پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ... حمایت مردمی دکتر احمدی نژاد آقاشیر کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب صراط مستقیم هم رنگــــ ِ خـــیـــآل جبهه مقاومت وبیداری اسلامی کالبد شکافی جون مرغ تا ذهن آدمیزاد ! تکنولوژی کامپیوتر وبلاگ منتظران سارا احمدی بوی سیب BOUYE SIB رمز موفقیت محقق دانشگاه سرزمین رویا وبلاگ تخصصی فیزیک پاک دیده آدمک ها ✘ Heart Blaugrana به نام وجود باوجودی ... سرباز حریم ولایت دهکده کوچک ما از قرآن بپرس کنیز مادر هرچه می خواهد دل تنگت بگو •.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.• پیامبر اعظم(ص) عطاری عطار آبدارچی ستاد پاسخگویی به مسایل دینی وبلاگ شخصی امین نورا چوبک نقد مَلَس پوست کلف دل نوشت 14 معصوم وقایع ESPERANCE55 قدرت شیطان دنیای امروز ما تا ریشه هست، جوانه باید زد... آواز یزدان خلوت تنهایی کتاب شناسی تخصصی اس ام اس عاشقانه طرحی نو برای اتحاد ایرانیان سراسر گیتی در گوشی با خدا **** نـو ر و ز***** اس ام اس سرکاری و خنده دار و طنز دنیا به روایت یوسف جاده خدا خام بدم ایلیا حرفای خودمونی من بازی بزرگان کویر مسجد و کلیسا - mosque&church دنیای ماشین ها بچه دانشجو ! پژواک سکوت گنجهای معنوی دنیای موبایل منطقه‏ ممنوعه طلبه علوم دینی مسافر رویایی انواع بازی و برنامه ی موبایل دانشجو خبر ورزشی جدید گیاهان دارویی بانوی بهشتی دو عالم سلام

بسم الله الرحمن الرحیم

کنجکاوی ام نگذاشت تا از کنار خبر سلامت جسد و پیکر آیت الله شیخ علی اکبر الهیان به سادگی عبور کنم، به ویژه آن که از کودکی و از سی سال پیش به سبب تالیف کتاب آیت عرفان در خصوص زندگی آن مرحوم شهرها گشته و با اشخاص بسیاری ملاقات کرده بودم. اکنون که این خبر را شنیدم به طور طبیعی کنجکاوی ام دو چندان شد.

چند بار خودم را به خاکفرج و قبرستان وادی السلام قم رساندم که شهرداری حجرات آن را تخریب می کرد تا جایی برای برخی از بزهکاری ها نباشد. انگیزه شهرداری در باره این آرامستان و گورستان به طور طبیعی دو چندان شده است؛ زیرا بنای معظم و فخیم شهرداری قم مقدسه در رو به روی آن ساخته و چند صد متر پایین تر نیز ساختمان استانداری قم افتتاح شده است. پس گورستان و قبرستان با این بناهای مفخم سنخیتی ندارد و باید به بوستان و گلستان و مانند آن تبدیل شود که شاید در طرح های بلند مدت یا حتی میان مدت دیده شده است.

در بار اول جز انبوه خاک و نخاله که بر گورها انباشته شده بود، به چشم نمی آمد. سنگ ها قبرها شکسته و آسیب دیده بود و .. اما در تابستان امسال که به آن جا رفتم، تغییراتی رخ داده بود که یکی از مهم ترین آن ها بنایی بود که بر مزار آیت الله شیخ علی اکبر الهیان در حال ساخت بود.

با کمی پرس و جو اطلاعاتی به دست آوردم که بیان از سلامت جسد و پیکر آیت الله داشت. پس از آن ، چند باری رفتم تا اطلاعات بیش تری کسب کنم. با اهالی دایمی وادی که هماره مشغول قرآنی خوانی برای اموات و مدیحه خوانی و روضه خوانی هستند و در طول روز در آن جا پرسه می زنند گپ و گفت و گویی داشتم.

برخی از آنان می گفتند که این بنای مزار را بزرگانی از نظام می سازند؛ زیرا چندین بار شهرداری آمد و ممانعت کرد. یکی می گفت: از بیت آیت الله سیستانی حمایت می شود. آن دیگری می گفت: دولت مردانی پشت این کار هستند. سومی که خود را کارمند بازنشسته اوقاف می دانست گفت: ظاهرا جسد سالم بود و به دلایلی که نمی دانم می سازند. چهارمی در حالی که درخت کاج پیری را آب می داد گفت: غیر از آیت الله سیستانی برخی از آقایان دیگر هم در این کار نقش دارند. این جا یک کار کوچک را نمی شود انجام داد باید خیلی دم کلفت باشی که بتوانی مزاری بسازی.

البته وی افزود: بناها همیشه در حال کار نیستند؛ برخی از اوقات می آیند و کاری را انجام می دهند و می روند. دو شیخ می آیند و مسئولیت این کار را دارند.

گفتم: هیچ یک از شما هنگام جا به جای این جسد از بالا به سرادبی که دو متر پایین تر است بوده اید؟ گفتند: نه ! ولی وقتی داشتند گود برداری می کردند برای ما تعجب آور بود که قبرها در قبرستان تا این اندازه پایین نیستند. بعدا فهمیدم که جسد را از سطح به سرداب برده اند. نگاهی به سرداب کردم که درش بسته بود.

از آن جای که در چند بار مراجعت با مسئول دفتر وادی نتوانستم دیداری داشته باشم، امروز پنج شنبه 3 مهر 93 به سراغش رفتم. پس از پاسخ گویی به زنی که دنبال قبرهای اقوامش بود، سوالم را طرح کردم. او که با رایانه به یافتن شماره قبرها و سپس تطبیق آن از دفاتر می کرد و شماره را بر برگه به متقاضی و ارباب رجوع می داد، در پاسخ سوالم از آیت الله الهیان، واکنشی نه چندان مثبت نشان داد.

گفتم: می گویند که جسد سالم بود، شما دیده اید؟

گفت: این پرسش ها را از من نپرس!

گفتم: چطوری مزار می سازند؟

گفت: از بالا اجازه گرفته اند؛ آقای خامنه ای و دفتر آقا پشت قضیه است.

گفتم: خودتان چیزی دیده اید؟

گفت: گفتند که دراین باره حرفی نزنم.

گفتم: حالا چه دیدی؟ جسد سالم بود؟

گفت: من فقط کفن سالم ایشان را دیدم.

گفتم: جسد داخل کفن چطور؟ جسد با گوشت بود یا استخوان؟

گفت: من کفن سالم دیده ام و گفته اند که در این باره حرفی نزنیم.

از آن جا نومید شدم؛ زیرا گویی می خواست برود، رایانه را خاموش کرد و از در بیرون آمد و در اتاقک دفتر گورستان را بست و رفت.

من هم سری به مزار زدم. دو کارگر در حال کار روی داربست بالایی بودند و بنای بیرونی را می ساختند. در دفعات قبل، دو استادکار بودند که سنگ سرداب را نصب می کردند و دیوار را با مرمر سپید می آراستند. تا نیمه بالا آمده بود ولی هنوز خیلی کار داشت. اگر کار داخلی تمام می شد شاید بهتر بود. کار به نظرم کند پیش می رود.

از همسایه قبرستان سوالی کردم. پسرکی که مغازه دار بود می گفت: می گویند قبری سالم در آمده است.

گفتم: آیت الله الهیان؟

گفت: آری آقای الهیان. همه این را شنیده ایم.

گفتم : خودت دیدی؟

گفت : نه!

مزار آیت الله الهیان در کنار خیابان اصلی خاکفرج قرار دارد و رو به روی آن در وسط وادی نیز قبر و مزار آیت الله شهید نواب صفوی قرار دارد که بر گردن مردم و انقلاب اسلامی حق عظیمی دارد. روزی آیت الله الهیان می گفت: اگر با ایشان دیدار کرده بودم، جزو یارانش می شدم.

 

 


93/7/3::: 8:40 ع
نظر()
  
  

جسد آیت الله شیخ علی اکبر الهیان استاد اخلاق عملی امام خمینی(ره) که در سال 1339 شمسی گذشت، در تخریب و بازسازی قبرستان وادی السلام خاکفرج قم سالم به دست آمد.

در زمستان سال 1392 در پی تخریب حجرات قبرستان وادی السلام خاکفرج قم، مسئولان امر با جسد سالم آیت الله شیخ علی اکبر الهیان شاگرد آیت سید موسی زرآبادی قزوینی و استاد اخلاق عملی و هم حجره ای امام خمینی(ره) و آیت الله شیخ مجتبی قزوینی تنکابنی ، رو به رو شدند.

مسئولان امر در پی این امر، اقدام به جا به جایی قبر از سطح یک متری قبرستان و به سردابی کرده و بقعه و بارگاهی برای این عارف وارسته و استاد کامل ساختند. اقدامات ساخت بقعه آن هنوز ادامه دارد.

احمد مسجد جامعی رئیس شورای اسلامی شهر تهران پس از زیارت حضرت معصومه (س) و دیدارعلمای اعلام و مراجع تقلید قم، به قبرستان شیخان قم رفت و پس از زیارت حرم کریمه اهل بیت (س) و مزار آیت الله العظمی شیخ علی اکبر الهیان تنکابنی، سفر معنوی خود را به پایان رساند.

آیت الله ابوالقاسم خزعلی عضو مجلس خبرگان رهبری گفت: اخیراً با وجود گذشت سال‌ها از زمان رحلت آقای الهیان بعد از اینکه قبرستان قم را خراب کردند، پیکر آقای الهیان سالم مشاهده شد.

آیت الله خزعلی در ادامه گفت و گو با خبرگزاری فارس درباره دیدگاه امام خمینی (ره) درباره آشیخ علی اکبر الهیان می فرماید: بنده در کتابخانه‌ام عکس آیت‌الله خمینی و آقای الهیان را دارم و هرگاه این دو نفر را می‌بینم روحیه پیدا می‌کنم چراکه علاقه زیادی به امام (ره) دارم؛ حضرت امام در فوت مرحوم الهیان که از عرفای بزرگ بود گفتند «دنیا همه را فریب می‌دهد ولی تو دنیا را فریب دادی.»

ایشان می افزاید: حاج شیخ مجتبی قزوینی با امام خمینی(ره) دیداری در قم داشتند که من در آن زمان یک طلبه جوان بودم و به همین دلیل اجازه ندادند در ملاقات این دو عالم حضور داشته باشم. بعد از آن جلسه آیت‌الله مجتبی قزوینی به من گفتند که «آیت‌الله خمینی مرد خداست، اعلامیه ‌دهندگان دیگر در نیمه‌ راه بازمی‌مانند و ایشان را تا آخر همراهی نمی‌کنند اما این مرد یک تنه به مبارزه ادامه می‌دهد و پیروز می‌شود». حاج شیخ مجتبی قزوینی از افرادی الهی بود که به حرف خود اطمینان داشت و این گفته را سال‌ها پیش از وقوع انقلاب مطرح کرد.

شناختی که من از امام خمینی(ره) دارم این است که او به معنای واقعی مرد خدا بود، یکی از دوستان امام، آقای الهیان بود که تعریف می کرد همراه امام خمینی (ره) به خودسازی می‌پرداختند؛ اخیراً با وجود گذشت سال‌ها از زمان رحلت آقای الهیان بعد از اینکه قبرستان قم را خراب کردند، پیکر آقای الهیان سالم مشاهده شد.

چگونگی کشف جسد سالم آیت الله العظمی شیخ علی اکبر الهیان

در زمستان سال 1392 حسین پورمنصوری در تماس تلفنی از شایعه کشف جسد سالم آیت الله العظمی شیخ علی اکبر الهیان سخن گفت و خواهان تحقیق در این باره شد. پس از مراجعه به قبرستان وادی السلام در خیابان خاکفرج قم با محیطی مواجه شدم که شگفتی مرا بر انگیخت. به دلیل برخی از مسایل امنیتی و اخلاق و جابه جایی استانداری قم به این خیابان و دقیقا رو به روی وادی السلام، مسئولان شهرداری حجرات پیرامون قبرستان را تخریب کرده و با سیمان کردن قبور به هم سطح سازی قبور و با زمین های پیرامونی پرداختند.

هر چه در قبرستان گشتم حجره 137 را نیافتم؛ زیرا تخریب شده و دیوار بیرونی به سمت خیابان کاملا از میان برداشته شده بود. جست و جوی کردم ولی کسی را برای پاسخ گویی نیافتم.

این امر گذشت تا خبر کشف جسد سالم آیت الله العظمی شیخ علی اکبر الهیان را از زبان آیت الله خزعلی که از علاقه مندان و شاگردان آن بزرگوار هستند، شنیدم. با دیدن خبر دیدار و زیارت آقای مسجد جامعی بیش تر کنجکاو شدم که آیا مسئولان اقدامی برای بازسازی قبر استاد امام خمینی (ره) کرده اند یا نه؟

در دیداری که امروز 9 شهریور 1393 شمسی از این قبرستان داشتم، با خوشحالی تمام دریافتم که قبر ایشان در دست تعمیر به شکل آبرومندانه ای است. تصاویر و عکس های از بیرونی این بقعه و بارگاه از سمت داخل قبرستان و  نیز از سمت خیابان خاکفرج که رو به روی شهرداری جدید قم است برداشته شد و سپس در سرداب به زیارت قبر آیت الله العظمی شیخ علی اکبر الهیان رفتم.

«استاد محمود اکبری عارف» استاد بنای مقبره و بارگاه آیت الله العظمی شیخ علی اکبر الهیان ضمن گفتن چگونگی کشف قبر گفت: قبر در حجره ای حجرات قبرستان در  گوشه ای راست بقعه کنونی یعنی طرف جنوب شرقی سرداب به سمت خیابان خاکفرج قرار داشت.

پس از تخریب حجرات مسئولان این کار با جسد سالم آیت الله العظمی شیخ علی اکبر الهیان مواجه شدند. پس از مدتی طرحی برای جا به جایی و ساخت بارگاه برای ایشان به اجرا گذاشته شد و در نهایت جسد سالم معظم له از سطح یک متری سرداب کنونی به وسط سرداب منتقل شد و اقدامات تزیین و سنگ کاری و دیگر امور در دست اقدام است.

خاطرات کودکی

پدر  و مادرم که کشاورز و خانه دار بودند، همیشه از سه کس به خوبی یاد می کردند، آیت الله شیخ علی اکبر الهیان به خاطر کراماتی چون قوری چایی بی پایان و دیگ پلوی شگفت انگیز و برگشت کفشش، حجه الاسلام علوی به خاطر معجزات و حاجت برآوری اش، و لال آقا برای پیش گویی و آینده نگری ایشان.

دو تن نخست از ایشان از همسایه ها بودند و نفر سومی مردی رهگذر بود و هر سال چند باری به محله ما می آمد و مهمان می شد و چیزی می گرفت و می رفت.

آیت الله العظمی شیخ علی اکبر الهیان کسی بود که پدرم به ایشان ارادت خاص داشت و وجوهات را به ایشان می داد و رسید می گرفت و شماری در اختیار این جانب بود. از سوی دیگر من درچهار سالگی تا شش سالگی در خانه ایشان که به مکتب خانه تبدیل شده بود  درس قرآن و رو خوانی و عم جزء خوانی را آموخته ام و با بردارزاده هایش آشنایی داشتم. این ارادت موجب شد تا آیت عرفان را در باره ایشان بنگارم.

 


93/6/9::: 9:37 ع
نظر()
  
  

غیرت دارای عناصر سه‌گانه است: 1. هویّت‌شناس یعنی معرفت هویت خویش و دیگران ؛ 2.  غیرزدا یعنی مراقبت کردن از حریم خود و اجازه ورود به آن حریم را به بیگانه ندادن؛ 3. غیرگریز یعنی پرهیز از تجاوز به حریم دیگران و عدم دخالت در حوزه غیر.

پس اگر کسی خودش را نشناسد نمی‌تواند مرز خود و بیگانه را بشناسد. پس اولین عنصر در غیرت، همان هویّت‌شناسی است؛ البته این هویت شناسی به گونه باشد که بتواند مرز خود و دیگری را بشناسد؛ پس باید غیر را نیز بشناسد و بداند چه کسی غیر است و چه کسی خودی است؛ دوم: غیرزدا باشد و غیر را از حریم خود دور کند؛ سوم غیر گریز هم باشد یعنی همان طوری که غیر را از حریم خود دور می کند وارد حریم دیگری هم نمی شود. پس نه خود می رود و نه می گذارد غیر بیاید.

امیرمومنان (ع) غیور کسی است که هم خودش غیرت می ورزد و مراقب حریم خودش است و هم خودش وارد حریم غیر نمی شود؛ پس آن کسی که وارد حریم غیر می‌شود چنین شخصی  غیرت ندارد. از این روست که حضرت امیر(ع) می فرماید: مَا زَنَی غَیُورٌ قَطُّ؛هیچ آدم غیرتمندی زنا نمی کند.(نهج‌البلاغه، حکمت 305)


  
  

خداوند دو وظیفه اصلی و مهم برای مسلمانان نسبت به کتاب الهی بیان کرده است. این که خداوند در آیه 63 سوره بقره می فرماید: «خُذُوا مَا آتَیْنَاکُمْ بِقُوَّةٍ؛ آن چه به شما داده شده را با قوت بگیرد.» این گرفتن باید به دو شکل علمی و عملی باشد. یعنی تدبر و فهم دقیق و عمیق و عمل درست و کامل.
از امام صادق(ع) ذیل همین آیه می پرسند: «أقوة فی الأبدان أم قوّةٌ فی القلوب؛ آیا به نیروی تنها یا دلها؟» آن حضرت می فرماید: «فیهما جمیعا؛ به هردو»(بحارالأنوار، ج13، ص226)
خداوند در آیه 29 سوره ی ص می فرماید: «کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْکَ مُبَارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ؛ این کتابی مبارک است که به سوی تو فرستاده شده تا در آیات آن تدبر کنید.» و در آیه 24 سوره محمد نیز می فرماید: أَفَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَی قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا؛ را در قرآن تدبر نمی کنند، آیا بر دلهایشان قفل نهاده شده است.
این دو آیه وظیفه علمی ما را نسبت به قرآن بیان می کند. اما در باره وظیفه عملی نیز می فرماید که مسلمانان باید این گونه باشند: «بُنْیَانٌ مَرْصُوصٌ»( صف، آیه 4) یعنی مسلمانان باید به گونه ای عمل کنند که دیگر نفوذ ناپذیر شوند و کسی قصد و نیت حمله پیدا نکند. باید اهل استقامت و پایداری در دین باشند: فَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ وَمَن تَابَ مَعَکَ وَلاَ تَطْغَوْاْ إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ؛ پس، همان گونه که دستور یافته‏ای ایستادگی کن، و هر که با تو توبه کرده [نیز چنین کند]، و طغیان مکنید که او به آنچه انجام می‏دهید بیناست.(هود، آیه 112) مسلمان باید به گونه ای باشد که دشمن وقتی می آید می بیند که نمی تواند نفوذ کند و «وَلْیَجِدُوا فِیکُمْ غِلْظَةً؛ باید در شما غلظت و ستبر و سختی باشد» که کسی دیگر طمع نورزد.(توبه، آیه 123) البته در میدان جهاد باید حمله کرد و غلظت داشت: «جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ؛ با کفار و منافقان جهاد کن و بر ایشان سخت بگیر!(توبه، آیه 73)
اما در حالت عادی نمی خواهد این گونه رفتار کنید بلکه باید کسی که از بیرون شما را ببیند دژی استوار و نفوذ ناپذیر ببیند و لازم نیست تا حمله کنید و غلظت و ستبر خود را به حمله به نمایش بگذارید، بلکه همین غلظت و ستبری و سختی را در شما بیابند.
پس وظیفه هر مسلمانی نسبت به قرآن این است که در آن تدبر کند و مفاهیم آن را بفهمد و در مقام عمل به شدت بر عمل به آن مراقبت و مواظبت نماید و کوتاه نیاید و از حدود الهی تجاوز نکند و اجازه تجاوز و عصیان ندهد.


  
  

فلسفه اجتماعی شیعی بر سه گانه عرفان، فقه اصولی و اصول عملی استوار است.
1. عرفان، معرفتی است که نظریه سیاسی و اجتماعی شیعی بر آن استوار شده است. نظریه اجتماعی شیعی، تابع عرفان است. در عرفان، انسان کامل است که نقش خلافت الهی را به عهده دارد؛ و این انسان کامل، اولیای برگزیده الهی هستند که مظهر تمام اسمای الهی بوده و به همین سبب دارای ولایتی از سوی خداوند هستند. اگر در اندیشه کلامی شیعی مبتنی بر آیات قرآنی، جز خدا، کسی بر کسی دیگر ولایتی ندارد، اما این ولایت برای انسان کامل و مظهر تمام اسمای الهی اثبات می شود؛ چنان که بر اساس همین عرفان قرآنی، انسان کامل مسیر ارتباطی انسان به خدا و تنها راه دست یابی به حب الهی است. یعنی اگر کسی می خواهد محبت الهی را کسب کند و محبوب خدا شود باید از وسایلی بهره گیرد.(مائده، آیه 35) این وسیله و سبب همان انسان کامل است که هم راه و هم مقصد و مقصود است.(علق، آیه 8؛ نجم، آیه 42 و آیات دیگر) پس لازم محبوب خداوند شدن، کسب محبت حبیب الهی یعنی انسان کامل است که این تنها به اطاعت مطلق و بی چون و چرا شدنی است.(آل عمران، آیات 31 و 32؛ احزاب ، آیه 6) انسان کامل، یعنی همان معصومان(ع) این ولایت را به دیگرانی می دهند که همانندی با آنان داشته باشند؛ زیرا شرط خلافت و ولایت و امامت، مناسخت، مشابهت و مناسبت میان خلیفه و مستخلف عنه است که در این میان تعلیم الهی و کسب علم حضوری و شهودی اصالت دارد.(بقره، آیه 31) از این روست که تنها کسانی به عنوان عالم اسلامی از ولایت برخوردار می شود که عنوان نایب الامام را برای خود به کسب عملی و عملی و تقوا به دست آورده باشد و در علم و معرفت و صیانت از نفس و دین به کمالی رسیده و مناسختی با امام معصوم پیدا کرده باشد.
2. فقه اصولی: دومین مولفه اصلی فلسفه اجتماعی شیعی را عنصر فقه اصولی شکل می دهد که فقه استدلالی با مفهوم خاصی از اجتهاد است که در کتب اصولی تبیین و تشریع شده است. جواهر الکلام نماد خروجی این فقه اصولی است. از این روست که امام خمینی (ره) بنیانگزار عملی ولایت فقیه بر فقه جواهری در کنار عرفان شیعی تاکید دارد؛ زیرا این مهم ترین عنصر در فلسفه اجتماعی و سیاسی شیعی است. ایشان فلسفه همه فقه را حکومت می داند.
3. اصول عملی: در میان اصول فقه که چارچوب فکری و فهم و استنباط فقه شیعی را تعیین و مشخص می کند، اصول عملی نقش کلیدی و اساسی دارد؛ زیرا اصالت اشتغال، اصالت برائت، اصالت تخییر و اصل استصحاب همان مبانی اصلی فلسفه اجتماعی را سامان می دهد. اصول عملی که شاه کلیدهای فقیه برای تعیین تکالیف و مردم برای انجام آن هاست، در هنگام بروز حالت شک به سبب فقدان دلیل اجتهادی و امارات، به مجتهد و مکلف کمک می کند تا حکم شرعی را به دست آورد و بر اساس آن عمل نماید. به اصول عملی، دلیل فقاهتی گفته می شود چنان که به اماره، دلیل اجتهادی گفته می‌شود. این بدان معناست که اگر فقیه در جایی شک کرد می تواند با بهره گیری از اصول عملی راه خویش را بیابد و خود و مردم را از سرگردانی بیرون آورده و حکم شرعی را به دست آورده و بیان نماید. این اصول عملی به فقیه و عالم اسلامی به ویژه کسی که دارای ولایت و نیابت از امام (ع) است کمک می کند هرگز در امراجتماعی با مشکلی به نام فقدان حکم شرعی مواجه نباشد؛ بلکه هماره در هر موضوع جدید و مستحدثی، حکم شرعی را می تواند به دست آورد و بیان کند. عقل سلیم و عقل فطری به مدد، ولی می آید و هماره راهکاری شرعی برای هر موضوعی به دست می دهد. کارکردهای هر یک از اصول عملی در ایجاد اعتدال و تعادل اجتماعی و نیز ثبات از طریق عناوینی چون اشتغال ذمه یقینی مستلزم برائت یقینی است و این که تا یقینی به خلاف حکم الهی نباشد اصل برائت است و همیشه در هنگام شک پس از یقین می توان به استصحاب به عنوان یک اصل پایه و موجب پایداری نگریست و در شرایطی انتخاب و تخییر و اختیار فرصت عبور را به فقیه و مکلف می دهد، همه این ها موجب می شود تا فلسفه اجتماعی شیعی به گونه رقم بخورد ولایت و حکومت ولایی و الهی معنا و مفهوم خود را از دست ندهد و مردم سالاری دینی در همه شرایط ادامه یابد.
امروز تاکید بر اموری چون عرفان شیعی، فقه جواهری و فقه اصولی مبتنی بر مکاسب و رسائل برای آن است که تا بنیان های فلسفه اجتماعی شیعی هم چنان استوار و محکم حفظ و صیانت شود. هر میزان دوری از این اصول سه گانه فلسفه اجتماعی و بنیان های آن به معنای دور شدن از فلسفه اجتماعی شیعی و در نتیجه صحت و سلامت نظریات اجتماعی چون ولایت فقیه و مردم سالاری دینی  و مانند آن است. پس با پاسداری و تاکید بر این عناصر سه گانه مردم سالاری دینی و فلسفه و مشروعیت سیاسی آن تامین و حفظ و صیانت می شود. از این روست که دشمنان انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی هماره بر تضعیف این عناصر تاکید داشته و دارند و امام خمینی(ره) بنیانگذار معاصر این تفکر و مکتب بارها بر صیانت و حفظ آن تاکید داشته است.


  
  

انسان ناچار است تا با دیگران زندگی کند. در این میان اگر کسی ماموریت دینی داشته باشد یا به عنوان نمونه و سرمشق دینداران مطرح شود، ضرورت ماموریت اقتضا می کند با مردم باشد.
اما اگر به هر شکلی به این شخص اتهام زده شود این دیگر مرده است و دیگر نمی تواند ماموریت خودش را انجام دهد. گاه اتهام به شخص فراتر از خودش مرتبط با خانواده اش است. در این صورت نیز آسیب می بیند؛ زیرا او را سرمشق خود می شناسند و مشکلی خانواده به معنای مشکل او تلقی و معرفی می شود.
خداوند در آیات سوره 30 تا 32 سوره احزاب به خانواه پیامبر(ص) هشدار می دهد که نگاه مردم نسبت به ایشان نگاه به خانواده های دیگر نیست؛ زیرا اینان همه چیز را از زاویه دیگر می بینند و کار مثبت و منفی آنان تاثیر دو چندانی دارد. از این روست که پاداش و کیفر نیز دو چندان و مضاعف می شود.
در آیه 11 سوره نور از داستان افک، سخن به میان آمده که به هدف تخریب شخصیت پیامبر(ص) از سوی منافقان ساخته و در جامعه پخش می شود. هدف از این افترا و بهتان آن بوده تا شخصیت پیامبر(ص) مخدوش شود؛ زیرا کسی که در حوزه اخلاق و دین کار می کند با تخریب و بردن آبرو، دیگر مرده است و نمی تواند کاری انجام دهد. او چون کشاورز و کارگر و کاسب و مانند آن نیست که تخریب هایی از این دست تاثیری در کارش نداشته باشد.
حضرت مریم (س) سرمشق زنانی بود که وقف خداوند شده و به عنوان بنده خالص برای خدا آزاد شده بودند.(آل عمران، آیه 35) حال اگر چنین شخصیتی متهم به زنا و مانند آن شود، دیگر کسی نمی تواند به این سمت و سو برود؛ زیرا به سرعت با همانند سازی و مشابه سازی متهم می شود و تحقیر می گردد. از این روست که ایشان از جهالت امت می ترسید، با آن که خداوند فرزندش را که بی پدر آفریده شده را آیت الهی برای مردمان قرار داده است.(مریم، آیه 21)
آن حضرت (س) و هم چنین حضرت موسی(ع) از جهالت مردمان هراسان بودند. این که خداوند می فرماید پس از این که ساحران ریسمان ها را انداختند و این ها به شکل مار در آمدند، مردم جاهل به خیال مار بودن گریختند و میدان را خالی کردند. در این زمان موسی(ع) ترسید؛ (اعراف، آیه 116؛ طه، آیه 67) زیرا جهالت مردم کارش را کرده بود. پس این ترسش برای این نبود که نسبت به حقانیت خود می ترسید، بلکه از جهالت مردم هراسان بود.
امیرمومنان علی(ع) می فرماید کسی که علم شهودی دارد دیگر شک در آن علم حضوری و شهودی راه نمی یابد، بلکه شک و شبهه در علوم نظری است. پس وقتی آدمی چیزی را ببیند و مشاهده کند دیگر معنا ندارد در حقانیت آن شک کند؛ چنان که خودش می فرماید: «مَا شَکَکْتُ فی الْحَقِ‏ّ مُذْ أُرِیتُهُ؛ از زمانی که حق به من نشان داده شده در آن شک نکردم.»  (نهج البلاغه، خطبه 4)
پس وقتی حضرت موسی(ع) حق را دید و رویت کرد دیگر ترس و شکی نسبت به حقانیت کارش و بطلان کار ساحران نخواهد داشت. پس این شک به جهالت مردم و میدان دادن به ساحران باز می گردد. از این روست که امیرمومنان در تحلیل و تبیین علت ترس و خوف حضرت موسی(ع) می فرماید: لَمْ یُوجِسْ مُوسَی‏علیه السلام خِیفَةً عَلَی نَفْسِهِ بَلْ أَشْفَقَ مِنْ غَلَبَةِ الْجُهَّالِ وَ دُوَلِ الضَّلالِ؛ ترس موسی (ع) درباره خودش نبود بلکه نگران چیرگی و غلبه جهال و رهبران گمراهی بود. (نهج البلاغه، خطبه 4)


  
  

در روان شناسی آموزشی نکته ای را پیامبر(ص) بیان می کند که بسیار مهم و شگفت انگیز است. پیامبر(ص) می فرماید: أَزْهَدُ النَّاسِ فی الْعَالِمِ أَهْلُهُ وَجِیْرَانُهُ؛ کسان و همسایگان دانشمند از همه مردم نسبت به او بی رغبت ترند.(نهج الفصاحه، ص  359)
این بدان معناست که همسر و فرزندن و خویشان و همسایگان یک دانشمند و عالم کم تر به او مراجعه می کنند و از او یاد می گیرند.
این مساله روان شناسی به ما کمک می کند تا برای آموزش فرزندان خود افرادی را انتخاب کنیم که به نظر ما می تواند همان آموزش هایی را که خودمان می خواهیم به او یاد دهیم، او یاد دهد. فرزند از دیگری همان مطلبی که شما دوست دارید بیاموزد می آموزد و هدف شما برآورده می شود. پس به جای آن که خودتان دست به کار شوید و بخواهید فرزندان خودتان را به اموری گرایش دهید و یا از چیزی دور سازید از دیگران برای این کار کمک بگیرد و خودتان مستقیم وارد نشوید. بگذارید دیگری به کودک شما نماز و قرآن را بیاموزد و خودتان را کنار بکشید. اگر عالم دهر هم باشید فرزند و خویشان و همسایگان به تو توجه نخواهند کرد و از او یاد نمی گیرند. پس بهتر است که دیگری در کار وارد شود و اهداف شما را برآورده سازد.
امامان معصوم(ع) نیز با چنین مشکلی مواجه بودند. مردم شهر مدینه برای آموزش دین به نزد آنان نمی آمدند. امام صادق(ع) ضمن گلایه از وضعیت مدینه درزمان خویش می فرماید: اَشکُوا إلَی الله وَحدَتِی وَ تَقَلقُلِی مِن أهل المدینه ؛ من از تنهائی خودم به خدا شکوه می کنم، از اضطراب فکری خودم درباره حمایت دین به خدا شکایت دارم. (سفینه البحار، شیخ عباس قمی، ج 5، ص 73؛ و نیز کافی ، ج 8 ، ص 215).
علت این گلایه آن حضرت(ع) این بوده که مردم مدینه از علوم ایشان بهره نمی بردند و کسانی که شاگردان ایشان بودند همه از شهرهای دیگر بودند.
آن حضرت(ع) سپس در تبیین علت و چرایی این رفتار اهل مدینه در جایی دیگر به یک نکته روان شناسی آموزشی اشاره می کند و می فرماید دوست داشتم از این شهر مهاجرت می کردم و در جایی دیگر مردم را راهنمایی می کردم؛ زیرا دیگران به سراغ عالم می آیند ولی همشهریان این گونه نیستند: یا لِیتَ هذِهِ الطاّغِیَه اذِنَ لِی فَأتَّخِذُ فِی الطائِفِ قَصراً، فَسَکنْتُ وَ اَسکَنْتُکُمْ مَعِیَ و أضمِنُ له ألا یَجیء مِن ناحیتنا مکروه أبدا ؛ من از اینکه حوزة علمیّة من، من از اینکه دانشگاه الهی من بسته است، شکایت به خدا می برم! ای کاش این طاغوت به من اجازه می‌داد، من در طائف که از آب و هوای خوبی برخوردار است حوزة علمیّه می‌ساختم، و اگر بخواهد تعهّد هم بگیرد من تعهّد می‌دهم که ما کاری به حکومت او نداریم.(کافی ، ج 8 ، ص 215).
البته در این مطلب به یک نکته دیگر در روان شناسی آموزشی نیز توجه داده شده است و آن نیز مساله آب و هوا و آرامش و آسایشی که باید استاد و شاگردان داشته باشند.


  
  

در روان شناسی آموزشی نکته ای را پیامبر(ص) بیان می کند که بسیار مهم و شگفت انگیز است. پیامبر(ص) می فرماید: أَزْهَدُ النَّاسِ فی الْعَالِمِ أَهْلُهُ وَجِیْرَانُهُ؛ کسان و همسایگان دانشمند از همه مردم نسبت به او بی رغبت ترند.(نهج الفصاحه، ص  359)

 

این بدان معناست که همسر و فرزندن و خویشان و همسایگان یک دانشمند و عالم کم تر به او مراجعه می کنند و از او یاد می گیرند.

 

این مساله روان شناسی به ما کمک می کند تا برای آموزش فرزندان خود افرادی را انتخاب کنیم که به نظر ما می تواند همان آموزش هایی را که خودمان می خواهیم به او یاد دهیم، او یاد دهد. فرزند از دیگری همان مطلبی که شما دوست دارید بیاموزد می آموزد و هدف شما برآورده می شود. پس به جای آن که خودتان دست به کار شوید و بخواهید فرزندان خودتان را به اموری گرایش دهید و یا از چیزی دور سازید از دیگران برای این کار کمک بگیرد و خودتان مستقیم وارد نشوید. بگذارید دیگری به کودک شما نماز و قرآن را بیاموزد و خودتان را کنار بکشید. اگر عالم دهر هم باشید فرزند و خویشان و همسایگان به تو توجه نخواهند کرد و از او یاد نمی گیرند. پس بهتر است که دیگری در کار وارد شود و اهداف شما را برآورده سازد.

 

امامان معصوم(ع) نیز با چنین مشکلی مواجه بودند. مردم شهر مدینه برای آموزش دین به نزد آنان نمی آمدند. امام صادق(ع) ضمن گلایه از وضعیت مدینه درزمان خویش می فرماید: اَشکُوا إلَی الله وَحدَتِی وَ تَقَلقُلِی مِن أهل المدینه ؛ من از تنهائی خودم به خدا شکوه می کنم، از اضطراب فکری خودم درباره حمایت دین به خدا شکایت دارم. (سفینه البحار، شیخ عباس قمی، ج 5، ص 73؛ و نیز کافی ، ج 8 ، ص 215).

 

علت این گلایه آن حضرت(ع) این بوده که مردم مدینه از علوم ایشان بهره نمی بردند و کسانی که شاگردان ایشان بودند همه از شهرهای دیگر بودند.

 

آن حضرت(ع) سپس در تبیین علت و چرایی این رفتار اهل مدینه در جایی دیگر به یک نکته روان شناسی آموزشی اشاره می کند و می فرماید دوست داشتم از این شهر مهاجرت می کردم و در جایی دیگر مردم را راهنمایی می کردم؛ زیرا دیگران به سراغ عالم می آیند ولی همشهریان این گونه نیستند: یا لِیتَ هذِهِ الطاّغِیَه اذِنَ لِی فَأتَّخِذُ فِی الطائِفِ قَصراً، فَسَکنْتُ وَ اَسکَنْتُکُمْ مَعِیَ و أضمِنُ له ألا یَجیء مِن ناحیتنا مکروه أبدا ؛ من از اینکه حوزة علمیّة من، من از اینکه دانشگاه الهی من بسته است، شکایت به خدا می برم! ای کاش این طاغوت به من اجازه می‌داد، من در طائف که از آب و هوای خوبی برخوردار است حوزة علمیّه می‌ساختم، و اگر بخواهد تعهّد هم بگیرد من تعهّد می‌دهم که ما کاری به حکومت او نداریم.(کافی ، ج 8 ، ص 215).

 

البته در این مطلب به یک نکته دیگر در روان شناسی آموزشی نیز توجه داده شده است و آن نیز مساله آب و هوا و آرامش و آسایشی که باید استاد و شاگردان داشته باشند.


  
  

خداوند دو وظیفه اصلی و مهم برای مسلمانان نسبت به کتاب الهی بیان کرده است. این که خداوند در آیه 63 سوره بقره می فرماید: «خُذُوا مَا آتَیْنَاکُمْ بِقُوَّةٍ؛ آن چه به شما داده شده را با قوت بگیرد.» این گرفتن باید به دو شکل علمی و عملی باشد. یعنی تدبر و فهم دقیق و عمیق و عمل درست و کامل.

 

از امام صادق(ع) ذیل همین آیه می پرسند: «أقوة فی الأبدان أم قوّةٌ فی القلوب؛ آیا به نیروی تنها یا دلها؟» آن حضرت می فرماید: «فیهما جمیعا؛ به هردو»(بحارالأنوار، ج13، ص226)

 

خداوند در آیه 29 سوره ی ص می فرماید: «کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْکَ مُبَارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ؛ این کتابی مبارک است که به سوی تو فرستاده شده تا در آیات آن تدبر کنید.» و در آیه 24 سوره محمد نیز می فرماید: أَفَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَی قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا؛ را در قرآن تدبر نمی کنند، آیا بر دلهایشان قفل نهاده شده است.

 

این دو آیه وظیفه علمی ما را نسبت به قرآن بیان می کند. اما در باره وظیفه عملی نیز می فرماید که مسلمانان باید این گونه باشند: «بُنْیَانٌ مَرْصُوصٌ»( صف، آیه 4) یعنی مسلمانان باید به گونه ای عمل کنند که دیگر نفوذ ناپذیر شوند و کسی قصد و نیت حمله پیدا نکند. باید اهل استقامت و پایداری در دین باشند: فَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ وَمَن تَابَ مَعَکَ وَلاَ تَطْغَوْاْ إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ؛ پس، همان گونه که دستور یافته‏اى ایستادگى کن، و هر که با تو توبه کرده [نیز چنین کند]، و طغیان مکنید که او به آنچه انجام مى‏دهید بیناست.(هود، آیه 112) مسلمان باید به گونه ای باشد که دشمن وقتی می آید می بیند که نمی تواند نفوذ کند و «وَلْیَجِدُوا فِیکُمْ غِلْظَةً؛ باید در شما غلظت و ستبر و سختی باشد» که کسی دیگر طمع نورزد.(توبه، آیه 123) البته در میدان جهاد باید حمله کرد و غلظت داشت: «جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ؛ با کفار و منافقان جهاد کن و بر ایشان سخت بگیر!(توبه، آیه 73)

 

اما در حالت عادی نمی خواهد این گونه رفتار کنید بلکه باید کسی که از بیرون شما را ببیند دژی استوار و نفوذ ناپذیر ببیند و لازم نیست تا حمله کنید و غلظت و ستبر خود را به حمله به نمایش بگذارید، بلکه همین غلظت و ستبری و سختی را در شما بیابند.

 

پس وظیفه هر مسلمانی نسبت به قرآن این است که در آن تدبر کند و مفاهیم آن را بفهمد و در مقام عمل به شدت بر عمل به آن مراقبت و مواظبت نماید و کوتاه نیاید و از حدود الهی تجاوز نکند و اجازه تجاوز و عصیان ندهد.


93/4/13::: 5:59 ع
نظر()
  
  

فلسفه اجتماعی شیعی بر سه گانه عرفان، فقه اصولی و اصول عملی استوار است. 

 1.      عرفان، معرفتی است که نظریه سیاسی و اجتماعی شیعی بر آن استوار شده است. نظریه اجتماعی شیعی، تابع عرفان است. در عرفان، انسان کامل است که نقش خلافت الهی را به عهده دارد؛ و این انسان کامل، اولیای برگزیده الهی هستند که مظهر تمام اسمای الهی بوده و به همین سبب دارای ولایتی از سوی خداوند هستند. اگر در اندیشه کلامی شیعی مبتنی بر آیات قرآنی، جز خدا، کسی بر کسی دیگر ولایتی ندارد، اما این ولایت برای انسان کامل و مظهر تمام اسمای الهی اثبات می شود؛ چنان که بر اساس همین عرفان قرآنی، انسان کامل مسیر ارتباطی انسان به خدا و تنها راه دست یابی به حب الهی است. یعنی اگر کسی می خواهد محبت الهی را کسب کند و محبوب خدا شود باید از وسایلی بهره گیرد.(مائده، آیه 35) این وسیله و سبب همان انسان کامل است که هم راه و هم مقصد و مقصود است.(علق، آیه 8؛ نجم، آیه 42 و آیات دیگر) پس لازم محبوب خداوند شدن، کسب محبت حبیب الهی یعنی انسان کامل است که این تنها به اطاعت مطلق و بی چون و چرا شدنی است.(آل عمران، آیات 31 و 32؛ احزاب ، آیه 6) انسان کامل، یعنی همان معصومان(ع) این ولایت را به دیگرانی می دهند که همانندی با آنان داشته باشند؛ زیرا شرط خلافت و ولایت و امامت، مناسخت، مشابهت و مناسبت میان خلیفه و مستخلف عنه است که در این میان تعلیم الهی و کسب علم حضوری و شهودی اصالت دارد.(بقره، آیه 31) از این روست که تنها کسانی به عنوان عالم اسلامی از ولایت برخوردار می شود که عنوان نایب الامام را برای خود به کسب عملی و عملی و تقوا به دست آورده باشد و در علم و معرفت و صیانت از نفس و دین به کمالی رسیده و مناسختی با امام معصوم پیدا کرده باشد.

 2.      فقه اصولی: دومین مولفه اصلی فلسفه اجتماعی شیعی را عنصر فقه اصولی شکل می دهد که فقه استدلالی با مفهوم خاصی از اجتهاد است که در کتب اصولی تبیین و تشریع شده است. جواهر الکلام نماد خروجی این فقه اصولی است. از این روست که امام خمینی (ره) بنیانگزار عملی ولایت فقیه بر فقه جواهری در کنار عرفان شیعی تاکید دارد؛ زیرا این مهم ترین عنصر در فلسفه اجتماعی و سیاسی شیعی است. ایشان فلسفه همه فقه را حکومت می داند.

 3.      اصول عملی: در میان اصول فقه که چارچوب فکری و فهم و استنباط فقه شیعی را تعیین و مشخص می کند، اصول عملی نقش کلیدی و اساسی دارد؛ زیرا اصالت اشتغال، اصالت برائت، اصالت تخییر و اصل استصحاب همان مبانی اصلی فلسفه اجتماعی را سامان می دهد. اصول عملی که شاه کلیدهای فقیه برای تعیین تکالیف و مردم برای انجام آن هاست، در هنگام بروز حالت شک به سبب فقدان دلیل اجتهادی و امارات، به مجتهد و مکلف کمک می کند تا حکم شرعی را به دست آورد و بر اساس آن عمل نماید. به اصول عملی، دلیل فقاهتی گفته می شود چنان که به اماره، دلیل اجتهادی گفته می‌شود. این بدان معناست که اگر فقیه در جایی شک کرد می تواند با بهره گیری از اصول عملی راه خویش را بیابد و خود و مردم را از سرگردانی بیرون آورده و حکم شرعی را به دست آورده و بیان نماید. این اصول عملی به فقیه و عالم اسلامی به ویژه کسی که دارای ولایت و نیابت از امام (ع) است کمک می کند هرگز در امراجتماعی با مشکلی به نام فقدان حکم شرعی مواجه نباشد؛ بلکه هماره در هر موضوع جدید و مستحدثی، حکم شرعی را می تواند به دست آورد و بیان کند. عقل سلیم و عقل فطری به مدد، ولی می آید و هماره راهکاری شرعی برای هر موضوعی به دست می دهد. کارکردهای هر یک از اصول عملی در ایجاد اعتدال و تعادل اجتماعی و نیز ثبات از طریق عناوینی چون اشتغال ذمه یقینی مستلزم برائت یقینی است و این که تا یقینی به خلاف حکم الهی نباشد اصل برائت است و همیشه در هنگام شک پس از یقین می توان به استصحاب به عنوان یک اصل پایه و موجب پایداری نگریست و در شرایطی انتخاب و تخییر و اختیار فرصت عبور را به فقیه و مکلف می دهد، همه این ها موجب می شود تا فلسفه اجتماعی شیعی به گونه رقم بخورد ولایت و حکومت ولایی و الهی معنا و مفهوم خود را از دست ندهد و مردم سالاری دینی در همه شرایط ادامه یابد.

 امروز تاکید بر اموری چون عرفان شیعی، فقه جواهری و فقه اصولی مبتنی بر مکاسب و رسائل برای آن است که تا بنیان های فلسفه اجتماعی شیعی هم چنان استوار و محکم حفظ و صیانت شود. هر میزان دوری از این اصول سه گانه فلسفه اجتماعی و بنیان های آن به معنای دور شدن از فلسفه اجتماعی شیعی و در نتیجه صحت و سلامت نظریات اجتماعی چون ولایت فقیه و مردم سالاری دینی و مانند آن است. پس با پاسداری و تاکید بر این عناصر سه گانه مردم سالاری دینی و فلسفه و مشروعیت سیاسی آن تامین و حفظ و صیانت می شود. از این روست که دشمنان انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی هماره بر تضعیف این عناصر تاکید داشته و دارند و امام خمینی(ره) بنیانگذار معاصر این تفکر و مکتب بارها بر صیانت و حفظ آن تاکید داشته است.


  
  
<      1   2   3   4   5   >>   >