سفارش تبلیغ
صبا ویژن
محبوب ترینِ بندگانم نزد من، شخص پرهیزگارِجوینده پاداشِ بسیار، ملازمِ عالمان، پیرو بردباران، و پذیرنده از حکیمان است . [امام سجّاد علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :140
بازدید دیروز :291
کل بازدید :2035905
تعداد کل یاداشته ها : 1984
103/1/30
10:2 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
خلیل منصوری[174]
http://www.samamos.com/?page_id=2

خبر مایه
پیوند دوستان
 
فصل انتظار اهالی بصیرت هزار دستان سرباز ولایت رایحه ی انتظار اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی .:: مرکز بهترین ها ::. نگارستان خیال جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی نگاهی نو به مشاوره پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ... حمایت مردمی دکتر احمدی نژاد آقاشیر کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب صراط مستقیم هم رنگــــ ِ خـــیـــآل جبهه مقاومت وبیداری اسلامی کالبد شکافی جون مرغ تا ذهن آدمیزاد ! تکنولوژی کامپیوتر وبلاگ منتظران سارا احمدی بوی سیب BOUYE SIB رمز موفقیت محقق دانشگاه سرزمین رویا وبلاگ تخصصی فیزیک پاک دیده آدمک ها ✘ Heart Blaugrana به نام وجود باوجودی ... سرباز حریم ولایت دهکده کوچک ما از قرآن بپرس کنیز مادر هرچه می خواهد دل تنگت بگو •.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.• پیامبر اعظم(ص) عطاری عطار آبدارچی ستاد پاسخگویی به مسایل دینی وبلاگ شخصی امین نورا چوبک نقد مَلَس پوست کلف دل نوشت 14 معصوم وقایع ESPERANCE55 قدرت شیطان دنیای امروز ما تا ریشه هست، جوانه باید زد... آواز یزدان خلوت تنهایی کتاب شناسی تخصصی اس ام اس عاشقانه طرحی نو برای اتحاد ایرانیان سراسر گیتی در گوشی با خدا **** نـو ر و ز***** اس ام اس سرکاری و خنده دار و طنز دنیا به روایت یوسف جاده خدا خام بدم ایلیا حرفای خودمونی من بازی بزرگان کویر مسجد و کلیسا - mosque&church دنیای ماشین ها بچه دانشجو ! پژواک سکوت گنجهای معنوی دنیای موبایل منطقه‏ ممنوعه طلبه علوم دینی مسافر رویایی انواع بازی و برنامه ی موبایل دانشجو خبر ورزشی جدید گیاهان دارویی بانوی بهشتی دو عالم سلام

یکی از ضرب المثل های معروف این است: تو را جایی می اندازم که عرب نی می اندازد. دوستی که به کشورهای مختلف جهان برای کارهای تبلیغ دینی می رود، روزی درباره صحرای بزرگ آفریقا سخن گفت. این صحرا میان کشورهای عربی اسلامی شامل آفریقا و آفریقای سیاه حائل است. وی می گفت من در این صحراها در کشورهایی چون نیجر، موریتانی، مالی، چاد و مانند آن رفته ام. این صحرای بزرگ و بی آب و علف بسیار شگفت انگیز و  خیلی هم دیدنی است.

وی می گفت: اصلا شما در بعضی‌ از جاها یعنی در مساحت صدها کیلومتر حتی یک بوته نمی‌بینید. در این منطقه گاه یک درخت پیدا نمی‌کنید. همه صحرای بزرگ این گونه است. توفان‌های شن عجیبی در آن رخ می‌دهد و ریزگردهای آن تا منطقه غرب آفریقا هم می رود و کشورهای ساحل عاج و غنا را گرفتار گرد و غبار شدیدی می کند و زندگی را مختل می نماید. توفان های شن همانند توفان برف در ایران است. در شهرهایی مثل همدان و شهر کرد در ایام زمستان و بارش برف  بلدوزرهایی هستند که برف را جمع می‌کنند و کار برف روبی را انجام می دهند. در کشورهای صحرای بزرگ نیز این گونه است مثلا در موریتانی آن قدر توفان شن می بارد که روی آسفالت را می‌گیرد. شما مثلا در یک مسافتی در جاده می‌روید، ولی وقتی برمی‌گردید، جاده را پیدا نمی‌کنید.

در موریتانی صحراهایی لم یزرع وجود دارد که در آن ها شما نمی‌توانید، جهت خودتان را پیدا کنید. عرب‌های طوارق که خیلی در این صحرا سفر کرده‌اند، همواره یک بار شتر نی همراهشان  است تا در هر مسافت معینی مثلا هر یک کیلومتری یک نی روی زمین به شکل علم می‌گذارند. این ها این نشانه ها را می گذارند و تا مسافتی برای استفاده از معدن نمکی یا چیزی می‌روند و هنگامی که می‌خواهند برگردند طبق این نی‌ها بر می گردند و اگراین نی ها نباشد در صحرا گم می‌شوند و هلاک می شوند. از این جا همان مثال معروف پیدا شده است که می‌گوید، تو را جایی می اندازند که عرب نی انداخته است. یعنی جایی که گم می شوی و نمی توانی برگردی و خود به خود هلاک می شوی.


  
  

جهانی شدن، فرایند طبیعی است که فلسفه تاریخ برای اسلام رقم زده است. به این معنا که بر اساس آموزه های وحیانی قرآنی، آینده برای اسلام رقم خورده است و اسلام تنها دینی است که در پایان تاریخ بشریت به عنوان گفتمان چیره و غالب، تسلط خود را نشان خواهد داد. خداوند در این باره به صراحت و روشنی می فرماید: یریدونَ أن یُطفِؤُا نورَ اللهِ هُوَ بِأفواهِهِم وَ یأبی اللهُ إلاّ أن یُتِمَّ نُورَهُ وَ لَو کَرِهَ الکافِرون الّذی أرسَلَ رَسولَهُ بِالهُدَی وَ دینِ الحَقِّ لِیُظهِرَهُ عَلی الدّینِ کُلِّه ؛می‌خواهند نور خدا را با دهان‌های خویش خاموش کنند،وَ لَو کَرِهَ المـُشرکون ولی خداوند نمی گذارد تا این‌ که نور خود را کامل کند، هرچند کافران را خوش نیاید او کسی است که پیامبرش را با هدایت و دین حق فرستاد تا آن را بر هر چه دین است پیروز گرداند، هرچند مشرکان را خوش نیاید.( توبه، آیات 23 و 33)

از امام کاظم (علیه السلام) درباره ی قول خداوند لِیُظهِرَهُ عَلَی الدّینِ کُلِّه پرسیدم. ایشان فرمودند:«لِیُظهِرَهُ عَلَی جَمیع الأدیانِ عِندَ قِیامِ القائِم (علیه السلام)؛ هنگام قیام قائم (علیه السلام) خداوند دین اسلام را بر همه ی دین ها چیره می‌گرداند.(کلینی ،کافی، ج 1،  ص 432 ، ح 9)

اما اسلام از مومنان می خواهد تا جهانی سازی اسلام را به عنوان یک پروژه شناسایی و برای اجرایی کردن آن اقدام کنند. از این روست که انتظار حکومت مهدوی به معنای فراهم آوری زمینه های اجرا از سوی مومنان است. بر این اساس است که در روایات از جهانی سازی ابلاغ اسلام از قم سخن به میان آمده است، به گونه ای که همگان از اسلام آگاه خواهند شد و اسلام در جهان از قم چون رودی جاری می شود و همگان از فیض اسلام بهره مند می شوند.

اسلام تجرید شده فرهنگی

اما اسلامی که می بایست برای جهانی شدن مورد توجه باشد، نوعی اسلام تجریدی از فرهنگ هاست. البته این بدان معنا نیست که اسلام فرهنگ ها را نمی پذیرد، بلکه به این معناست که اسلام فرهنگ ها را با نگاهی انتقادی مورد توجه قرار می دهد. به این معنا که فرهنگ ها را در چارچوب و قالب خاصی قرار می دهد تا هر آن چه در این چارچوب و ملاک قرار می گیرد، پذیرفته یا تعدیل و یا رد می کند.(حجرات، آیه 13)

بر همین اساس است که خداوند با فرهنگ جاهلی عربی برخورد کرده و هر آن چه را مفید بوده مورد استفاده قرار داده و هر آن چه نیاز به تعدیل داشته، تعدیل نموده و اگر می بایست طرد شود، کنار گذاشته است. توجه به فرهنگ ها از آن روست که فرهنگ با توجه به نیازهای منطقه ای و محیط زیستی سامان می یابد. به عنوان نمونه نوع پوشش و رنگ ها و ضخامت و لطافت آن بر اساس محیط زیست می باشد. اسلام از انسان ها حیا و حجاب را می خواهد که با توجه به محیط زیست مردمان آن را تعدیل کرده است. بر این اساس هر نوع پوشش که بتواند مصداق حجاب باشد، مورد تایید قرار گرفته و شکل خاصی پذیرفته و تایید نشده است. بنابراین، چادر به عنوان یک نماد فرهنگ ایرانی مورد توجه و با نوعی اغماض تایید شده است.(کراهت رنگ سیاه در پوشش)

بنابراین ، وقتی سخن از اسلام می شود، به نوعی اسلام تجرید شده فرهنگی است که مورد توجه و تایید است. اسلامی که فراتر از فرهنگ های عربی و ایرانی و هندی و مانند آن می باشد.

مکتب ایرانی در تقابل با مکتب اسلام

یکی از دوستان که در بسیاری از کشورهای جهان به تبلیغ و دعوت و تدریس مکتب اسلام و اهل بیت(ع) می پرداخت می گفت: از زمانی که مکتب ایرانی مطرح شد، نوع واکنش به ویژه مخالفان و دشمنان اسلام با مبلغان ایرانی و شیعی تغییر کرده است؛ زیرا دشمنان تبلیغ می کنند که اینان می خواهند با ابزار اسلام فرهنگ ایرانی را به جهان برسانند و هدف تسلط فرهنگی ایرانی است و اسلام برای آنان تنها ابزار است.

مشکلی که این تبلیغات را همراهی می کند، فعالیت های رایزنی های فرهنگی ایرانی است که از سوی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی اعزام می شوند. مجالسی که اینان بر پا می کنند، به جای این که اسلام را تبلیغ کند، موسیقی و تاریخ شاهنشاهی و مانند آن را تبلیغ می کند.

دوستی می گفت: پس از پایان یک برنامه فرهنگی از سوی نهادهای ایرانی، یکی از شرکت کنندگان گفت: در عرصه موسیقی شما خیلی ابتدایی هستید؛ چرا اصرار دارید که موسیقی را در برنامه داشته باشید؛ آنهایی که به این مجالس ایرانی می آیند برای درک انقلاب اسلامی و پیام های آن است. ما بهتر از آن چه شما از موسیقی اجرا می کنید، داریم.

مشکلی که ما با مکتب ایرانی انتقال می دهیم، مانند مشکلی است که خوجه های شیعی هندی با امام باره و فرهنگ خاص هندوی خود برای تشیع ایجاد می کنند. اگر بخواهیم اسلام را در قالب های فرهنگی چون عراقی، ایرانی ، هندی و لبنانی و مانند آن ارایه دهیم، این نوع اسلام در جهان نمی تواند راه باز کند، زیرا هر کسی نمادها و آیین ها و مراسم فرهنگی خویش را دوست دارند و به سادگی حاضر نیستند آن را کنار بگذارند. باید اسلام تجرید شده و لخت از لحاظ فرهنگی را ارایه دهیم تا در قالب های فرهنگی بومی، به نوعی بومی سازی شود و این گونه است که اصل اسلام جهانی می شود در حالی که مخالفت های فرهنگی کشورهای هدف را نیز بر نمی انگیزد. اگر بخواهیم عاشورا را در قالب های عزاداری ایرانی و هندی و مانند آن ارایه دهیم ، واکنش های شدید را در برابر خود ایجاد می کنیم و ناخواسته سدی در برابر خود می سازیم.

انتقال مکتب ایرانی از اسلام و تشیع مانند آن سخن مبلغ ایرانی است که می گفت: من در مدت یک ماه در جمعی از برادران اهل سنت آنان را پنجاه درصد شیعه کردم. گفتم: چگونه ؟ گفت: اینان اول وقت نماز می خواندند. گفتم: اوقات نماز موسع است؛ نیازی نیست که حتما همان اول وقت نماز بخوانید هر چند که اول وقت فضلیت دارد، ولی واجب نیست. چرا خودتان را اذیت می کنید و وسط معامله پر سود به دنبال نماز می روید. کارتان را انجام دهید بعد بروید دنبال نماز. پس از مدتی این مردم تغییر کردند و کمی شیعه ایرانی شدند.

سپس به ایشان گفتم: چرا وقتی قرآن می آورم، به احترام قرآن بلند می شوید؟ این یک کتاب است که احترام آن لازم است، ولی نیاز نیست که برای احترام آن بلند شوید. پس از مدتی آنان عادت کردند و وقتی قرآن می آوردند، بلند نمی شدند و تنها آن را می گرفتند و در نهایت بوسه ای می دادند. این گونه شد که در عرض یک ماه این مردم را بر اساس مکتب ایرانی، پنجاه درصد شیعه کردم. اگر کمی دیگر می ماندم با آداب و رسوم ایرانی و مکتب ایرانی همه را شیعه می کردم.

مکتب ایرانی، یا تشیع ایرانی مانند اسلام عربی است که بلای جان اسلام خواهد بود، و اجازه نمی دهد تا اسلام به عنوان یک مکتب جهانی شود. بی گمان نظریه مکتب ایرانی، برای مقابله با جهانی سازی اسلام مورد تاکید قرار گرفته است و نظریه و سیاستی ضد اسلامی است که به نام اسلامی و در تقابل با انقلاب اسلامی و جهانی سازی اسلام شکل گرفته و اجرا و تبلیغ می شود.

 


  
  

مهم ترین محورهایی که امام خامنه ای در حوزه عدالت اسلامی در تاریخ 22/ 2/ 1390 خورشیدی در دومین نشست اندیشه های راهبردی در جمهوری اسلامی، با "موضوع عدالت " در جمع اندیشمندان، متفکران، استادان و محققان دانشگاهی و حوزوی بیان کردند، عبارتند از :

1.        عدالت دغدغه همیشگی بشر؛

2.        عدالت و تحقق کامل آن به عنوان یک ارزش مطلق و همگانی ؛

3.        عدالت، هدف نظام سازی اجتماعی ادیان و حرکت بشر در چارچوب دین؛

4.        تبیین عدالت از سوی پیامبران، همراه با تحقق آن از طریق مبارزه و پیکار عملی با طاغوتها و ستمگران  و حضور در جبهه مظلومان ؛

5.        تبیین نگاه ادیان الهی به مبدأ خلقت هستی و بشر در مسیر حرکت تاریخی ملتها و تاکید دایمی بر پایان این مسیر یعنی معاد، در چارچوب عنصر عدالت

6.        تحقق کامل عدالت و محو هرگونه ظلم

7.        تبدیل عدالت به گفتمانی زنده و همیشه حاضر در صحنه های مختلف کشور( از طریق غرقه سازی و گفتمان سازی)

8.        شناسایی و به کارگیری روشها و راهکارهای جدید و مؤثر برای تحقق عدالت حداکثری،

9.        رسیدن به نظریه اسلامی ناب و خالص در باب عدالت

10.    استخراج نظریه اسلامی خالص در مقوله عدالت با استفاده از متدها و فنون خاص این کار و با مراجعه به منابع اصیل اسلامی،

11.    تعریف عدالت مبتنی بر پایه های هستی شناسی مکتب اسلام

12.    نشات یابی عدالت در اسلام، از حق ؛

13.    عدالت ورزی یک وظیفه الهی ؛

14.    تلاش برای رسیدن به  یک جمع بندی قوی - متقن، مستدل و منسجم و حق و صحیح در باب عدالت در پرتو تضارب آرا و نشاط علمی،

15.    برنامه ریزی درازمدت با اتکاء بر جمع بندی پیشین

16.    انجام پژوهشهای جدید  به ویژه در مباحث کاربردی و روشهای اجرای نظریه با استفاده از تجربیات مفید دیگران

17.    یافتن شاخص اسلامی برای اندازه گیری میزان تحقق عدالت اجتماعی

18.    اجرای عدالت اجتماعی از طریق قانون گذاری و مانند آن

19.    توجه یابی و توجه دهی به نقش اعتقاد به مبدأ و معاد در گرایش های عدالت خواهانه

20.    عبور از عدالت فردی به عدالت اجتماعی از طریق نگاه عادلانه هر فرد به خود که موجب دوری از گناه و ایجاد حالت خضوع و خشوع در مقابل پروردگار شده و این مسئله به ایجاد عدالت اجتماعی نیز کمک می کند.

21.    پیشرفت در محور عدالت

 

 


  
  

تبارشناسی

پروتستانیسم به معنای مکتب اعتراض نسبت به بینش و نگرش کاتولیک در دوره بیداری اروپا ، عبور از واسطه گری کلیسا میان انسان و خدا بود. این عبور در نهایت به جایگزینی انسان به جای خدا انجامید. به این معنا که خداوند دست کم از حوزه ربوبیت انسان بیرون رفت و انسان به جای این که به عنوان خلیفه خداوند در مقام خلافت الهی قرارگیرد و مستولیت خود را در آفرینش به جا آورد، در مقام خدایی قرار گرفت و در این تحلیل و نگرش ولایت طولی و مظهری انسان به تفویض کامل اختیارات از سوی خدا به انسان تبدیل شد.

چنین نگرشی به این معنا بود که قوانین شریعت، از گردونه مدیریت جامعه و انسان خارج شد و قوانین عقلانی و عقل جمعی یعنی احکام عرفی و عقلایی به جای شریعت نشست.

بر اساس این بینش و نگرش، انسان دیگر مظهر ولایت خداوند نیست و اصولا خداوند انسان را به خود واگذار کرده تا هر گونه که خود می خواهد عمل کند. بنابراین، چیزی به نام شریعت الهی و قوانین حاکم الهی بر جامعه انسانی معنا و مفهومی ندارد و همان گونه که شریعت و قوانین الهی حذف می شود، ولایت انسان های کاملی از سوی خداوند بر انسان و جامعه انسانی حذف می شود و همه انسان ها به عنوان انسان کامل در جایگاه خدایی می نشیند. پس جایگاهی برای کلیسا و روحانیت مسیحی به عنوان مفسران یا مبلغان قوانین الهی باقی نمی ماند. این گونه است که خدا و روحانیت و کلیسا حذف می شود و انسان به جای خدا می نشیند و به مرگ خدا به طور رسمی اعلام می شود.

کودتا علیه ولایت فقیه

نوعی تفکر نوین در جامعه شیعی بروز کرده که شباهت بسیاری به مرگ خدا و حذف کلیسا و روحانیت آن دارد. گروهی بر این باورند که تفکر ولایی می بایست جایگزین تفکر ولایت فقیه شود. به این معنا که انسان کاملی به نام امام زمان(عج) در جهان هستی به ربوبیت امور جهان مشغول می باشد. بنابراین،‌ لازم نیست تا نهاد یا نمادی دیگر جانشین ولی الله (عج) شود.

از نظر این دیدگاه، هرگونه قرار گرفتن یا قرار دادن عنصری چون روحانیت یا ولایت فقیه در میان امت و امام(عج) به معنای سرگردان کردن مردم و آمیختن حق و باطل است؛ چرا که توجه یابی مردم به ولایت فقیه و یا دولت اسلامی با خاستگاه ولایت فقیه، به معنای عدم توجه به ولی الله (عج) و عدالت جهانی او خواهد بود. عدم توجه به معنای عدم درخواست برای حضور و ظهور آن حضرت(عج) خواهد بود و دولت اسلامی مبتنی بر ساختار ولایت فقیه، دولتی است که مانع از توجه یابی مردم به ولی الله (ع) و دولت او خواهد بود.

همان گونه که باز کردن درهای خانه های ابوحنیفه و مالک و حنبل، مردم را از مراجعه به خانه های امام صادق(ع) و امام باقر(ع) باز داشت و معارف نیم بند آنان مردم تشنه را به خود مشغول کرد، هم چنین ولایت فقیه و دولت اسلامی مبتنی بر آن، به عنوان یک مانع جدی در توجه یابی مردم به اصل ولایت و دولت ولی الله (عج) عمل می کند و لازم است تا از سر راه برداشته شود.

از این رو، لازم است تا هر مانع توجه یابی ملت ها و مردمان به ولی الله(ع) و دولت عدالت محور جهانی ایشان، حذف و کنار زده شود تا مردمان متوجه اصل شوند. این گونه است که کودتا علیه ولایت فقیه ودولت مبتنی بر آن، به عنوان یک راهبرد مورد تاکید و توجه این جریانی فکری و انحرافی قرار می گیرد.

حذف ولایت فقیه در زمانی که امام زمان(عج) و ولی الله ظهور ندارند و در پرده غیب به سر می برند، به این جریان انحرافی این امکان را می بخشد تا بتواند با قرار دادن صندلی خالی امام زمان(عج) به دور از هر گونه مانع و مقاومتی،‌ قوانین عقلانی و عقلایی خود را به مورد اجرا در آورد و با نام امام زمان(عج) شریعت را کنار زند و حکومت و قدرت را در اختیار گیرد. این گونه است که روحانیت شیعی به عنوان مهم ترین چالش فکری و عملی شناخته می شود و تمام تلاش ها بر این محور صورت می گیرد تا روحانیت شیعی کنار زده شود، زیرا تا زمانی که روحانیت شیعی است، حرکت بر مدار شریعت مورد تاکید امت قرار می گیرد و نمی توان مدیریت جهان را به نام خدا در دست گرفت. همواره خدای مرده بی شریعت و صندلی خالی امام زمان(عج) برای این گروه فکری، زیبا و شیرین بوده است. از این روست که بر عرفان بی شریعت و تصوف بی شریعت تاکید و پافشاری می شود و ولایت فقیه را مانع جدی در سر راه ولایت حقیقی امام زمانی(عج) معرفی می کنند؛ چرا که ولایت فقیه به معنای حکومت قوانین الهی و شریعت بر زمین است که خود آن مانع جدی بر سرراه حکومت خودکامه ایشان است.

در حقیقت مسیری که پروتستانیسم در غرب مسیحی پیمود تا به قوانین عرفی و خدای مرده رسید، اینان با نام ولی الله و صندلی خالی امام زمان(عج) می پیمایند تا پروتستانیسم شیعی را رقم زنند وحکومت عرفی و دنیوی خویش را به نام دین چون آمریکایی ها بر پا کنند و عقل ابزاری را به جای خدا حاکم بر جهانیان سازند و دین را از دنیای مردم جدا کنند.


  
  

مهر و محبت، نشانه های رحمت الهی است. نوازش و عطوفت و رافت، ریشه در رحمت دارد و خاستگاه نیکی و خوشخویی و خوش رفتاری است.

از آموزه های قرآنی به دست می آید که مهم ترین عنصر جلب و جذب دل ها و قلوب، نمایش رحمت در شفقت و رافت است. به این معنا که اگر انسانی بخواهد دل کسی را به دست آورد، می بایست هم چون عسل برای دیگران شیرین باشد تا همگان بر سر سفره او نشینند. اگر کسی بخواهد از دیگران نیز بهره برد می بایست به عنصر رحمت توجه ویژه داشته باشد. گل ها اگر بخواهند پراکنده شوند و امکان لقاح و پرورش را به دست آورند می بایست حشرات را به سوی خویش جلب و جذب کنند تا آنان از شهد گل بهره برند و گل نیز از لقاح سود برد.

جامعه انسانی در رسیدن به وحدت می بایست در محور قطبی چون رهبری گرد آید و بر مدار آن برگردد تا همانند یک واحد بتواند عمل کرده و به اهداف خود برسد. اگر همه افراد جامعه بر محور قطب حرکت نکنند، به تضاد و تقابل گرفتار می شوند و از هم می پاشند. این جاست که نقش رهبری در جامعه انسانی به خوبی نمایان می شود.

البته هر از گاهی، برخی از افراد به هر علتی درونی و بیرونی،‌ خطایی را مرتکب می شوند و اتحاد و وحدت جامعه را دچار اختلال و پریشانی می کنند و به سوی بحران می کشانند، این جاست که مهر و رحمت رهبری در سایه شفقت هر خللی را پر می کند و  هر فتقی را رتق می نماید. پس اگر شکافی است به مهر و شفقت پر می شود و  اگر چالشی بروز کرد به محبت برداشته می شود و رهبری به جاذبه شفقت و رحمت، امت را از بحران به سلامت عبور می دهد.

مهر رهبری است که آرامش را به جامعه باز می گرداند و خانواده انسانی را در مسیر رشد و تعالی و کمال،‌همراه و همدل و هماهنگ می کند.(روم، ایه 21)

مهربانی و شفقت رهبری است که هر فساد را اصلاح و هر گمراهی را به راه می آورد(آل عمران، آیه 159 و یونس ، ایات 84 و 85)چرا که اگر این گونه رفتار نشود، همه افراد جامعه همانند سیارات دور خورشید، چنان دفع می شوند که برای خورشید رهبری ، امتی نمی ماند، چنان که برای امت نیز وجودی باقی نخواهد ماند.

این که در فرمایش امام زمان(عج) بر عدل و شفقت به عنوان دو عنصر اصلی در رهبری تاکید شده ،‌از آن روست که عدل و شفقت همانند قوه دافعه و جاذبه عمل می کند تا امت در مدار درست و دقیق و عادلانه ای بر گرداگرد خورشید رهبری بگردد؛ زیرا فقدان عدل موجب می شود تا جاذبه شفقت رهبری هم را به سوی خود بکشاند و بسوزاند و فقدان شفقت نیز موجب می شود تا قوه دافع عدالت رهبری، همه امت را همانند سیارات از خود دور سازد. بنابراین، عدل و شفقت همانند دو قوه دافعه و جاذبه عمل می کند.

گرایش امت به امام و رهبری، در گرو شفقت مشروط به عدالت است تا تعادل و اعتدال رادر جامعه برقرار کند. از این روست که در آموز های قرانی به عناصر دافعه و جاذبه یعنی عدل و شفقت توجه خاص شده است تا در جایی که شفقت و رحمت زیادی، امتی را گستاخ می کند، دافعه عدالت ایشان را به خط اعتدال بازگرداند و در جایی که عدالت، جایی برای خطاپوشی نگذاشته است، شفقت همانند قوه جاذبه ای خطاپوشی کرده و امت را در مدار صحیح خود نگه دارد.(آل عمران، آیات 159 و توبه، آیه 128 و مریم، آیه 13 و نیز یوسف، ایات 91 و 92 و آیات بسیار دیگر)

البته همان اندازه که عناصری چون شفقت، مهربانی، رافت، محبت و رحمت، در کنار عدالت در رهبری لازم است تا امت در مدار درست و صحیح خود بگردد و به کمال دست یابد، هم چنین لازم است تا امت از دو عنصر اساسی رفتار هنجاری (حسن سیرت و رفتار) و انصاف بهره برد و در رفتارهای اجتماعی از مدار هنجارها و انصاف بیرون نرود. در این صورت است که جامعه اسلامی تحقق خواهد یافت و انسان در یک بستر مناسب و سالم به خدایی وپروردگاری دست می یابد.

رهبری در زمان های دشوار و رفتارهای نادرست امت و به ویژه کارگزاران نظام می بایست خوش خویی و مهربانی را چنان مراعات کند تا عضو گریخته از مدار به مدار بازگردد و اجازه داده نشود تا حتی یکی از اعضای امت به دلیل اشتباه و خطایی از مدار خارج شود. (آل عمران، ایه 159)

در جایی که کارگزاران و یا عضوی از اعضای امت اسلام، به خطا و فتنه یا اشتباه خود یا دیگران، از مدار رهبری بیرون رفته است، می بایست جاذبه ای قوی تر از شفقت و رحمت رحیمی اعمال شود تا عضو گریخته به مدار صحیح و جایگاه پیشین خود بازگردد و زمینه برای تباهی عضو و کارگزار فراهم نیاید که خسران آن دامن گیر رهبری و امت نیز خواهد شد. هر عضو و کارگزاری در امت سازی جایگاه و نقشی دارد که می بایست دانسته و بر پایه آن رفتار شود. البته گاه لازم است تا عضوی قطع شود، ولی این زمانی است که دیگر همه راه های جذب و جلب از مغفرت و رحمت و شفقت رحیمی به بن بست برسد؛ چنان که حضرت موسی(ع) سامری را به سبب گمراه سازی جامعه و تهدید رهبری و خطرانحراف و فتنه از جامعه طرد کرد و پیامدها و درد و رنج این جراحی عظیم را پذیرفت.

به هر حال، مهربانی و شفقت از مهم ترین ابزارهای رهبری و مهم ترین قدرت و قوت جاذبه خورشید رهبری است که می بایست برای همگان به ویژه خطاکاران اعمال شود. این گونه است که جامعه به سلامت از هر گردنه فتنه و آزمون و توطئه ای می گذرد و به ساحل آرامش و امنیت می رسد.

 


  
  

پذیرش فرهنگ های ملی از سوی اسلام

فرهنگ های ملی همواره نمادهایی را با خود همراه دارند که یادآور روزهای تلخ و شیرین ملتی است. اسلام بسیاری از فرهنگ های ملی را تایید و امضا کرده است؛ زیرا ریشه این فرهنگ ها و نمادها و آیین های ملی، رفتاری عقلایی از مردمی خردمند است.

در فرهنگ اسلامی، سیره و رفتار عقلایی، با شرایطی یک منبع استنباط احکام شرعی است. این مساله به ملت های قومی جهان این امکان را می بخشد تا با حفظ فرهنگ های ملی و حتی خرده فرهنگ ها، اسلام را به عنوان سبک زندگی بپذیرند. به عنوان نمونه در اسلام حفظ حجاب امری ضروری دانسته شده است،‌ اما اسلام در جزئیات آن وارد نشده و آن را به فرهنگ های قومی و ملی واگذار کرده است؛ زیرا شرایط آب و هوایی و زیستی متفاوت در جهان، پوشش ها و رنگ های متفاوتی را بر می تابد. مثلا در بخش بزرگ فلات ایران، می توان پوشش ملی چادر را به عنوان حجاب انتخاب کرد که البته رنگ های متنوعی دارد و تنها رنگ سیاه در فرهنگ ایرانی برای چادر نبوده و نیست. در مناطق شمالی ایران، زنان پوشش هایی همسان با طبیعت رنگارنگ و پر گل و بلبل را انتخاب می کنند. همین مساله موجب شده تا در چادرها رنگ های شاد مورد استفاده قرار گیرد.

پوشش سیاه در مناطق استوایی به سبب جذب نور خورشید و افزایش گرما مطلوب نیست؛ از این روست که در بسیاری از کشورهای با آب و هوای گرم و خشک، پارچه و پوشش سفید مطلوب می باشد. پوشش بسیاری از کشورهای عربی واقع در جزیره حجاز و نجد این گونه است.

اسلام این تنوع پوشش برای حجاب را پذیرفته و بر آن مهر تایید گذاشته است؛ هر چند که در ایران اسلامی برخی از جریانات تلاش می کنند تا چادر مشکی را به عنوان هویت ملی همه فلات ایران معرفی کنند و به اجبار و تبلیغ جا بیاندازند، ولی هنوز در روستاها وشهرهای مناطق شمالی و البرز مرکزی و زاگرس می توان مقاومت فرهنگی را به چشم دید؛ زیرا این پوشش نمی تواند به عنوان حجاب برتر در همه مناطق آب و هوایی ایران معرفی و مطرح گردد و هر چه با اجبار وارد شود،‌ به سادگی و آسانی با باد تغییر می رود.

لباس قاسم آبادی

اسلام از همه فرهنگ های بشری خواسته است تا اصولی را مراعات کنند. این گونه است که برخی از سیره خردمندان و عقلا را اثبات و برخی را تخطئه کرده است؛ زیرا این برخی با اصول بنیادین عقل و وحی در تضاد است.

اسلام فرهنگ ملی را پذیرفته است. از این روست که بسیاری از فرهنگ های ملی موجود در فرهنگ نجد و حجاز مورد تایید قرار گرفته و به عنوان احکام امضایی تایید شده است. هنگامی که اسلام با فرهنگ ایرانی و یونانی و مصری و رومی مواجه شد، همین سلوک و رویه را با آن ها در پیش گرفته است.

به عنوان نمونه، فرهنگ ایرانی و آریایی نوروز از سوی اولیای دین و امامان معصوم(ع) مورد تایید و توجه قرار گرفته است و حتی از سوی امامان(ع) برخی از آن ها مورد توجه ویژه قرار گرفته است. آیین پاداش دید و بازدید و ارج و احترام به بزرگ تر و عیدی دادن به کودکان و برگزاری جشن های شاد و سرور، از جمله مسایل آیینی نوروز است که مورد توجه بوده است.

از استقبال از گرما در چهارشنبه سوری تا استقبال از رستاخیز طبیعت در سیزده بدر

هر چند که نوروز از زمان تحویل سال یعنی در آمدن خورشید از برج حمل از بروج دوازدگانه یک سال خورشیدی است، ولی مردم ایران زمین چند روز پیش تر به استقبال آن می رفتند و با فراهم آوردن هیزم و کاه و کلش آتشی در میان برف بر می افروختند تا فضا را چون زمین گرم کنند.

مردم ایران چون با طبیعت بسیار اخت و خو گرفته اند، می دانند که از پانزدهم اسفند زمین جان می گیرد و حرارتش افزایش می یابد و ریشه درختان نفسی می کشند. از این روست که درخت کاری را از نیمه دوم اسفند آغاز می کنند. در مناطق شمالی ایران، کشاورزان برای آماده کردن شالیزارها به شخم زدن زمین می پردازند. عادت در این است که خزینه شالی و برنج را با کودهای گیاهی تقویت کنند. در این هنگام انبوهی از کلش را به آتش می کشند و همراه با گیاهانی چون آقطی(پیلم یا پلهم) زمین را گرم و تقویت می کنند تا خزینه برای شالی چنان مناسب شود که رشد گیاه سرعت بیش تر یابد.

اگر چهارشنبه سوری برای تهرانی ها یا امروزی ها یک تفریح و شادی است، برای بسیاری از مردمان آغاز کار و آبادانی زمین است. آنان همان گونه که برای برداشت محصول جشن و سرور به پا می کنند،‌ برای هر چیز دیگری که با محصول و کشاورزی آنان ارتباط تنگاتنگ و مهمی دارد، جشن و سرور برپا می کنند. جشن آفتاب بهود، یا آفتاب بروت، یا جشن کترا گیشه ، یا جشن نوروزبل، تش بل ( گر گرفتن آتش)، جشن مهرگان، جشن تیرمه سینزه و مانند آن ها، همه این ها ارتباط با طبیعت و کارکشاورزی و دام داری دارد. جشن چهارشنبه سوری، جشن بیداری طبیعت و گرمای زمین است. در این کار هم با برافروختن آتش فضای مناسب برا کشت فراهم می آورند و هم از خاکستر آن برای تقویت زمین بهره می برند.

نوروز بل

شما شاید دیده یا شنیده باشید که هنگام برودت های سخت و برف و بوران شدید، باغداران برای جلوگیری از یخ زدگی درختان، در جاهای مختلف باغ آتش می افروزند تا حرارت و گرمای آن، از یخ زدگی شاخه ها و درختان جلوگیری کند. در شمال برای جلوگیری از یخ زدن درختان پرتقال و محصول آن در فصل بهمن و اسفند، آتش های بسیاری در گوشه و کنار باغ می افروختند. در چهارشنبه سوری، این آتش ها کمک می کرد تا فضای برای درختان گرم و مطبوع شود و شاخه ها همانند زمین گرم شود. این که آتش های در ابعاد گوناگون در چند جا ساخته می شود، همانند آتش های است که در باغ ها در جاهای مختلف ساخته می شد تا شاخه ها از حرارت آن بهره مند شوند و فضای مطبوع ومطلوب گردد.

سیزده بدر نیز برای آنان جشن طبیعت و دوستی با آن است. از این روست که با دیدن سبزه و رویش گل و گیاه به وجد می ایند و سالی خوش و خوب را برای کشت و کشاورزی خویش خواستار می شوند. دیدن رشد سبزه و بودن در میان آن، به معنای شاد زیستن در سالی پر بار و گیاه است.

مردم، از سیزده بدر رستاخیز دوباره طبیعت به یاد می آورند و جان خویش را نیز چون طبیعت رسته از مرگ زمستان و خیز دوباره می دانند. این گونه است که آیین نوروزی با طبیعت و رستاخیز گره می خورد و شادی مردم در زنده شدن طبیعت و کشت و کشاورزی و دام خوب جلوه می یابد.

ما اگر بخواهیم چهارشنبه سوری را به درستی جشن بگیریم و از لغویت و سرگرمی محض خارج کنیم، می بایست به این جشن ها با نگاه دیگری بنگریم و با همان زیبایی گذشتگان خود را با آن گره بزنیم. اگر این گونه رفتار کنیم، دیگر چهارشنبه سوری به یک مصیبت و فریادهای وحشتناک و صداهای رعد و رعب انگیز تبدیل نمی شود و همه جا با گرمای آتش شادی جوانه می زند. باشد درست بیاندیشیم و خردمندانه رفتار کنیم و شادی و سرور خویش را به غم و اندوه بدل نسازیم.


  
  

یکی از ابزارهای شناخت حقایق انسانی که دیریاب و سخت یاب می باشد، بهره گیری از فرهنگ عامه است. مردمان در شرایط گوناگون زندگی، بسیاری از حقایق و واقعیت ها را در قالب های گوناگونی چون داستان ها، قصه ها، ضرب المثل ها ، جوک و طنز منتقل می کنند.

هر چه شرایط زیستی مردم سخت تر و تهدید جدی تر باشد، پناه بردن به ابزارهای فرهنگی بیش تر می شود. در یک جنگ نرم، همواره ابزارهای فرهنگی است که روحیه ساز و مخرب آن بوده است. شاید شما بارها درباره تاثیر شاهنامه فردوسی در بازگشت هویت ایرانی و حفظ فرهنگ فارسی و زبان آن شنیده باشید، ولی این اختصاص به آثار مهم نخبگان جامعه ندارد، بلکه توده های مردم نیز به اشکال گوناگون در جنگ نرم حضور جدی دارند. این گونه است که بسیاری از اشعار عوامانه و داستان و قصه ها و ضرب المثل های ایشان، رنگ و بوی مبارزه دارد.

ملت ها در طول تاریخ به عناصر جنگ نرم به ویژه رسانه فرهنگی توجه خاصی داشته اند. بسیاری از حقایق و واقعیت اجتماعی را می توان از طریق آن ها تحلیل کرد.

گرجی ها در جنگ نرم

یکی از اقوام منطقه قفقاز گرجیان هستند. اینان در طول تاریخ از استقلال سیاسی کامل برخوردار نبوده اند. در حال حاضر نیز همانند گذشته از این فقر رنج می برند. آنان در یک جنگ نرم تلاش کردند تا با حفظ خط و زبان گرجی از اضمحلال و خودباختگی هویتی بگریزند، ولی این همه تلاش ایشان تاکنون نتوانسته است آنان را از نظر سیاسی به استقلال کامل برساند. ریشه این ناتوانی را می بایست در نوع منش رفتاری و خصوصیات قومی این مردم جست. اینان در اشکال مختلف به تحلیل رفتار خود با اقوام دیگر حاکم بر قفقاز پرداخته اند و موقعیت خویش را تبیین و توصیف کرده اند. در این جا به دو نمونه اشاره می شود.

در میان گرجیان این اصطلاح بارها تکرار می شود که " زن و ناموس خود را از ترک ها، پول خود را از آذری ها، جان خود را از روس ها و فکر خودتان را از ایرانی ها حفظ کنید". از نظر گرجیان، اقوام حاضر در منطقه این خصوصیات را دارا می باشند و آنان در تعامل با مردم گرجی این گونه برخورد داشته اند. از نظر آنان هر یک از اقوام خطری نسبت به قوم گرجی ایجاد می کنند که در این ضرب المثل و اصطلاح بیان شده است.

آنان درباره روحیه خود نسبت به دیگران و نیز روحیه دیگران در رفتار، اصطلاح دیگری نیز دارند. گرجیان می گویند: برای این که ارمنی را تنبیه کنید، او را در چاهی بیاندازید و بر آن خاک بریزید و سنگی عظیم بر آن بگذارید، ولی می بایست هوشیار بود، زیرا ارمنی به هر حال روزنه ای می کند و از ته چاه بیرون می آید. برای تنبیه کردن آذری تنها باید چاهی بکنید و او را در آن افکنید، آذری خود دست و پا می زند و خاک بر سرش می ریزد. برای تنبیه گرجی لازم نیست کاری انجام دهید، چاه بکنید و به او نشان دهید،‌ او خودش را در چاه می افکند.

دراین داستان ها، وضعیت اقوام و روحیات و نیز تعامل با اقوام دیگر به خوبی تبیین شده است. توجه به این داستان می تواند در فهم چگونگی رفتار مردم گرجی با دیگر اقوام مفید باشد؛ زیرا آنان با این زاویه دید و روزنه دیگران را تحلیل و توصیف کرده و با آنان تعامل می کنند. در یک جنگ نرم فرهنگی توجه به این افکار و آرای توده های مردم بسیار مفید است. اگر این را ندانیم نمی توانیم بر دیگران تاثیرگذار باشیم و موقعیت درست خود را تحلیل کنیم.


  
  

وقتی یک خانواده در برابر تلویزیون قرار می گیرند واکنشی متفاوت و متضادی در برابر پخش مستقیم یک بازی حساس فوتبال  از خود نشان می دهند. دست کم می توان چهار نوع واکنش را شناسایی و ردگیری کرد. یکی از اعضا ممکن است، به شدت نسبت به آن واکنش نشان دهد و بخواهد برنامه ای دیگر غیر از فوتبال را تماشا کند.

نفر دوم ، به تماشای فوتبال می نشیند و از آن لذت می برد، ولی به تکنیک ها و روش هایی که درفوتبال به کار گرفته می شود، اصلا توجه ندارد و تنها می خواهد وقتش را پر کند و سرگرم شود و تفریحی داشته باشد.

نفر سوم، از تماشای فوتبال لذت می برد و به تکنیک های آن هم توجه دارد، ولی بر این باور است که کلاس تکنیک های آنان بسیار فراتر از آن است که بتوان آموزش دید و انجام داد.

نفر چهارم، نه تنها از تماشای فوتبال لذت می برد و به تکنیک های آن توجه دارد، بلکه چنان به آن تکنیک های اعمال شده در بازی می نگرد که از آن درس بگیرد و در مدرسه فوتبال آن را به کار برد.

کسانی با پیام دین مواجه می شوند، از نظر سطوح انگیزه ای به این چهار دسته بخش می شوند. برخی اصولا با هر آن چه نام دین دارد، مخالفت می ورزند و راه های شنیدن و گوش دادن بر پیام های دین را می گیرند و در مقام انکار و جحد بر می آیند. این دسته کافرانی هستند که اصولا دین ستیزی به هیچ دلیل و انگیزه ای منطقی و عقلانی در آنان اصل عمل و حرکت است.

دسته دوم کسانی هستند که به ظواهر دینی چون مراسم عاشورایی و تسبیح و زیارت و مانند آن که هزینه ای هم ندارد و به زندگی آنان خللی وارد نمی سازد و حتی آنان را سرگرم و اوقات فراغت ایشان را پر می کند، می نگرند و زیارت برای ایشان چیزی جز مفهوم سیاحت را ندارد.

دسته سوم، کسانی هستند که دین را دوست دارند، ولی وقتی به الگوها و اسوه های آن می نگرند، با یک جداسازی منطقی آنان را دایره توان و هدف خویش خارج می کنند و می گویند : فاطمه فاطمه است و علی علی است. ما را چه رسد به اینان. بنابراین، آنان را نه تنها بشری همانند خود نمی دانند که متاله و خدایی شده اند، بلکه معجزه و استنثاهایی می شمارند که از بالا انتخاب شده و از دایره اسوه و الگو خارج می شوند.

دسته چهارم بر این باورند که سبک زندگی آنان همان سبکی است که به عنوان اسوه و الگو معرفی شده است(احزاب، ایه 21) بنابراین، نه تنها به همه جزئیات زندگی و سنت و سیره و آموزه های گفتاری و رفتاری و تقریری آنان توجه دارند، بلکه می کوشند تا آن ها را به عینه در زندگی خویش به کار گیرند.

به نظر می رسد که از نظر قرآن تنها این دسته چهارم هستند که رستگار می شوند و به سبب انگیزه قوی می توانند خدایی و متاله شده و از سبک زندگی رهبرانی چون رسول الله و امامان(ع) سود برند. باشد که با این انگیزه درد دین داشته باشیم نه مانند سه گروه نخست که یا گمراهند یا مغضوب و از دایره هدایت و صراط مستقیم الهی دورند.


  
  

سبک فرانسوی و آمریکایی در نگارش مقاله و پایان نامه ، دو سبک متفاوت است. در سبک فرانسوی هرم در شکل طبیعی آن ساخته می شود. به این معنا که نخست به تبیین موضوع و مساله ، ضرورت ، اهداف و مانند آن پرداخته می شود و هرم  با قاعده ای بزرگ و مناسب ساخته می شود تا راس در نوک آن در جایی خود بروز مناسبی پیدا کند. در حقیقت هدف در هرم آن سطح بالا و راس هرم است و همه قاعده برای تثبیت آن راس است.

در سبک آمریکایی، که از آن به هرم وارونه یاد می شود، راس و قاعده جا به جا می شود و به ظاهر شکل منطقی خود را از دست می دهد؛ زیرا به طور طبیعی می بایست قاعده ساخته و راس بر آن پایه گذاری شود، ولی از ان جایی که هدف گذاری بسیار مهم تر و اساسی می باشد، نخست هدف نهایی معرفی می شود و سپس اندک اندک قاعده ساخته و تبیین می شود.

مقالات و فیلم ها بر اساس هرم وارونه تدوین می شود. این سبک جاذبه هایی نیز دارد، زیرا شخص را در همان وهله اول مجذوب و میخکوب خود می کند. شاید بسیاری از کسانی که فیلم های هالیودی را دیده باشند، در همان پنج دقیقه اول چنان مجذوب می شوند که می خواهند در ادامه داستان فیلم را ببیند.

تفاوت های فکری و عملی

باید دو مقام فکر و عمل را از هم این گونه جدا کرد. در مقام فکر به ویژه در حوزه روشنگری ها ، می بایست هرم وارونه را بهترین شیوه ارایه تفکر قرار داد؛ زیرا بیان راس و هدف نهایی و غایی به شخص کمک می کند تا موقعیت خود را نسبت به هدف دریابد و برای آن برنامه ریزی منطقی داشته باشد.

اما در مقام عمل می بایست از هرم طبیعی مبتنی بر ساخت قاعده جهت رسیدن به راس استفاده کرد. به این معنا آن دورنمایی که در هرم وارونه فکری به نمایش در آمده است، می بایست بر اساس هرم طبیعی در عمل به آن رسید و به راس دست یافت.

تفاوت های مکی و مدنی سوره ها

قرآن نیز از همین تفاوت ها استفاده کرده است. از آن جایی که هدف اصلی و راس هرم اسلام، معرفت الله است تا انسان با شناخت آن، مسیر متاله و خدایی شدن را به عنوان هدف آفرینش خویش بشناسد، آموزه های قرآنی در مکه مبتنی بر تبیین راس هرم بوده است. این گونه است که همه آموزه های آن در چارچوب معرفت شناسی و تبیین و روشنگری آفرینش هستی، انسان و مانند آن بوده است.

هدف اصلی سوره های قرآنی که در مکه نازل شده است، تبیین راس هرم بوده است و کم تر یا اصلا به حوزه قاعده سازی نپرداخته است.

در سوره های مدنی، بیش ترین توجه به قاعده سازی هرم است. از این روست که شریعت در آن اصالت می یابد و فقه و حقوق بیش ترین مباحث آیات را تشکیل می دهد. البته از آن جایی که همه این هرم می بایست راس را مورد توجه قرار دهد، هر بخشی از شریعت که ارایه می شود ناظر به راس اندازه گیری شده و راس به عنوان هدف در آن تبیین می شود تا کسی که سرگرم قاعده سازی است چشم انداز اصلی و راس را فراموش نکند و همه چیز قاعده را بر اساس آن سامان دهی و اندازه گیری نماید.

از این روست که در همه آیاتی که مرتبط با شریعت است، فلسفه آن بیان می شود تا دانسته شود که این شریعت چه نسبتی با راس دارد و تا چه اندازه دست یابی به راس هرم را آسان کرده و تسهیل می بخشد.

آن چه در آیات مکی به عنوان اساس و اصول تبیین و فکر آن ارایه شده است؛ در جامعه مدنی پی ریزی و ساخته می شود. بنابراین، در آیات مکی همواره بر معرفت تکیه می شود و فکر های بلند تبیین و روشن می گردد تا هدف جلوه خوب و کاملی بیابد و در آیات مدنی شریعت با همان توجه به راس هرم تبیین می شود و در مقام عمل پی ریزی می گردد.

تناسب فکر و عمل

در آموزه های قرآنی چون هرم خاصی به عنوان سبک زندگی ارایه می شود تا بشر بر اساس آن خود را متاله سازد، یک دستگاه کامل ارایه شده است.

در این دستگاه که از آن به دین یاد می شود. انسان به عنوان محور قرار می گیرد تا خدا و متاله شود و در مقام خلافت الهی قرار گیرد. برای رسیدن به این مقصد و مقصود آفرینش می بایست از مقام عبودیت به ربوبیت برسد و این عبودیت نیازمند انسان عاقل متفکری است که هدف را به طور کامل بداند و راه را بشناسند و از همه ابزارها بهره گیرد.

از آن جایی که دنیا دارای دو ظرفیت متضاد برای انسان است، لازم است تا حق از باطل باز شناخته شود. این گونه است که تبیین حق از باطل در اولویت قرار می گیرد و همین وضعیت برای ما به عنوان مبلغان دینی تعیین می شود. بنابراین هر کسی در مقام پیامبری لازم است که حق را از باطل باز شناسند. این حق نیز دارای مراتب و سطوح گوناگونی است که از حق به معنای خدا آغاز تا حقوق طبیعی و حقوق عقلایی و اخلاقی ادامه می یابد. آگاه سازی نسبت به حق کاری است که معرفت شناسی انجام می دهد.

در همه بعد شناخت جنبه های ظاهری حق و باطل است که در اشکالی چون ایمان و کفر، استکبار و استضعاف و مانند آن بروز و ظهور اجتماعی می یابد.

آموزه های اسلامی به گونه ای است که هم فکر انسان را روشن می سازد و هم عمل آدمی را به گونه ای سامان می دهد که آن حق شناخته و دریافت شود؛ چرا که اسلام بر این باور است که ارتباط تنگاتنگی میان فکر و عمل است و مناسخت در این دو می تواند انسان را به هدف و راس هرم برساند.

از نظر اسلام، ذکر الهی موجب افزایش ثروت و توانمندی آدمی است؛ چرا که ذکر الهی به معنای شناخت یابی و به یاد آوردن اسمای الهی است که شخص می بایست خود را بدان متخلق کرده و مظهر آن شود. هر اسمی از اسمای الهی موجب می شود تا در زندگی جهت خویش را فراموش نکند.

این که خداوند در شریعتی چون نماز را ذکر الله می داند، از آن روست که اسمای الهی را به یاد آدمی می آورد و او را برای همانند شدن بر می انگیزاند. نماز به عنوان یکی از مصادیق ذکر الله موجب می شود تا انسان در مقام عمل و معاملات و زندگی اجتماعی از فحشاء و منکر باز داشته شود. شخصی که نماز می خواهند به یاد می آورد که خداوند مالک ، رب، محاسب و معاقب است و این زندگی در مسیر هدفی چون آخرت و معاد در حرکت است. چنین شخصی در مقام عمل کار خویش را محاسبه می کند و از هر چیزی که خلاف عدالت و اخلاق و هنجارهای اجتماعی و عقلانی و عقلایی است پرهیز می کند. این گونه است که عبادت وی در زندگی اجتماعی و عمل خودنمایی می کند و او را از زشتی باز می دارد و موجبات جلب رحمت الهی می شود و زندگی اش به تقوای الهی بهبود می یابد.

لزوم توجه به هرم طبیعی و وارونه در مقام علم و عمل

در مقام علم بر ماست که از هرم وراونه استفاده کنیم و اگر می خواهیم بیاموزیم به جای احکام و شریعت نخست به سراغ اصول دین و معرفت برویم و متمرکز در آیات مکی شویم ، و اگر می خواهیم به کسی نیز چیزی بیاموزیم به جای شریعت می بایست به سراغ معرفت برویم.

جوانان ما و همه مردمان جهان اکنون تشنه معرفت اسلامی هستند و می بایست این آموزه های تبلیغ و آموزش داده شود. بنابراین آموزش هایی که در حوزه های علمیه رایج است خلاف این سنت خداوندی و پیامبر(ص ) است ؛ زیرا سال های وقت طلبه خارجی را به احکام بلکه زیر ساخت فهم شریعت چون ادبیات عرب، اصول فقه و فقه استدلالی می گیرند ، در حالی که او و نیز مخاطب خارج از کشورش، تشنه معرفت های اسلامی هستند.

دانشجویان ایرانی و بلکه جامعه ایرانی نیز اکنون تشنه این معارف است و هنوز این معارف را نیاموخته وی را سرگرم احکام و شریعت می کنیم و این گونه است که نمی توانیم مانند بهشتی و یا مطهری باشیم.

در مقام عمل و جامعه سازی می بایست پس تثبیت معارف و ایجاد انگیزه و ارایه چشم انداز بلند متاله شدن و خدایی گشتن فرد و جامعه، شریعت را با تمام زیر ساخت های آن تبیین و ارایه کرد و چون پیامبر(ص)مدنی وار در مدینه به ساخت جامعه اسلامی همت گماشت.

به نظر می رسد که در جهان آموزش و نیز تبلیغ به بیراهه می رویم و آن چه اکنون بدان نیاز داریم هرم وارونه است که بر راس و معارف و معرفت تاکید دارد؛ زیرا کسی که شناختی نسبت به هدف ندارد ؛ هیچ انگیزه ای برای ساخت و عمل یعنی همان شریعت نخواهد داشت.


  
  

شیوه قرآنی بر این است که همواره نقد همراه با طرح باشد؛ چرا که نقد واقعی به معنای جدا سازی سره از ناسره است و شخصی که ناسره چیزی را بیان می کند، می بایست سره آن را نیز به دست دهد. از این رو می بایست گفت که نقد همواره با طرح همراه است و در بطن و جوهره نقد طرح نیز نهفته است.

البته این شیوه اختصاص به حوزه تحلیل و نظریه و ذهن ندارد، بلکه در همه امور از جمله امور عملی نیز مورد توجه قرار گرفته است.

به عنوان نمونه یکی از اصول کلیدی اسلام، مساله نظارت همگانی مبتنی بر ولایت همگانی به نام امر به معروف و نهی از منکر است. برای این نظارت و ولایت شرایطی گفته شده است که از جمله آن ها می توان به شناخت دقیق از معروف و منکر اشاره کرد. به این معنا که شخص می بایست هم معروف و منکر را در حوزه نظریه و مفهومی بشناسد و هم در حوزه مصداقی بتواند معروف را از منکر جدا کند.

افزون بر این، اگر کسی واقعا در مقام ولایت همگانی و نظارت عمومی بر آمده است، باید افزون بر بیان منکر و نهی از آن و معرفی معروف و امر به آن، مصادیق عینی و جایگزین معرفی کرده و طرحی را ارایه دهد که قابل اجرا و انجام باشد.

از جمله در داستان قوم لوط، خداوند گزارش می کند که این قوم به کار زشت و ضد اخلاقی و هنجاری، لواط گرایش داشته و به جای زناشویی و بهره مندی از جنس مخالف، به هم جنس گرایی گرایش داشتند. بر پایه گزارش قرآن، این قوم، نخستین مردمی بودند که به امر شنیع لواط و مساحقه و هم جنس بازی رو آورده بودند و پیشینه ای از آن در گذشتگان از نسل انسانی و یا موجود دیگر وجود نداشته است.(عنکبوت، ایه 28)

حضرت لوط(ع) ماموریت می یابد که به این قوم هم جنس گرا وارد شده و ایشان را به راه فطرت و راست هدایت کند. تلاش آن حضرت(ع) بی نتیجه می ماند، به گونه ای که برای بهره برداری جنسی به سوی فرشتگانی که در شکل جوانانی زیبا برای عذاب ایشان فرود آمده بودند، به خانه حضرت(ع) یورش می آورند. آن حضرت(ع) ضمن نهی از منکر و گفتن این که این عمل فاحشه و نابهنجاری زشت و خلاف فطرت بشری است، از آنان می خواهد که به جای فرشتگان که به شکل پسران زیبا فرود آمده بودند، با دختران ایشان بیامیزند و شهوت طبیعی و غریزه جنسی خویش را ارضا کنند. آن حضرت(ص) ضمن نهی از کار زشت، نه تنها به معروف زناشویی با جنس مخالف اشاره می کند، بلکه دختران خویش را به عنوان مصادیق عینی در اختیار ایشان قرار می دهد که با ازدواج با آنان ، شهوت جنسی خویش را ارضا و خاموش کنند.(حجر، آیه 71)

هم چنین خداوند در آیه 48 سوره قصص به علل مخالفت های اهل کتاب، مشرکان و کافران اشاره می کند و می فرماید که ایشان کتابهای هدایت گر تورات و قرآن را که از سوی خداوند فرو فرستاده شده بود، به عنوان دو کتاب خرافی و سحر معرفی کرده و به انتقاد از آن می پردازند. خداوند در این آیه می فرماید که این شیوه نادرست است و اگر نقدی بر این دو کتاب دارید و آن را سحر می شمارید که سخنان یاوه و باطلی را ارایه می دهد، شما خودتان کتابی را ارایه دهید که هدایتگرتر از این دو کتاب باشد.

بنابراین اگر کسی در باره مساله ای انتقاد دارد می بایست همواره انصاف را مراعات کرده و حق و باطل را مشخص و سره و از ناسره را جدا و به درستی بیان و نشان دهد و تنها به بیان ناسره نپردازد و دیگر آن که اگر نسبت به این کار اشکالی دارد، خود طرحی کامل تر و بهتر ارایه دهد.

بنابراین، هر انتقادی می بایست همراه با طرح و پیشنهادی بهتر باشد تا به عنوان جایگزین مطرح شود. این شیوه ای است که خداوند می پسندد و عقل و خرد در پیش می گیرد و بدان عمل می کند.


  
  
<      1   2   3   4   5   >>   >