سفارش تبلیغ
صبا ویژن
در کتاب نخستین نوشته شده است : ای پسرآدم! رایگان یاد ده؛ همان گونه که رایگان یاد گرفتی . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :109
بازدید دیروز :329
کل بازدید :2036203
تعداد کل یاداشته ها : 1984
103/1/31
10:53 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
خلیل منصوری[174]
http://www.samamos.com/?page_id=2

خبر مایه
پیوند دوستان
 
فصل انتظار اهالی بصیرت هزار دستان سرباز ولایت رایحه ی انتظار اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی .:: مرکز بهترین ها ::. نگارستان خیال جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی نگاهی نو به مشاوره پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ... حمایت مردمی دکتر احمدی نژاد آقاشیر کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب صراط مستقیم هم رنگــــ ِ خـــیـــآل جبهه مقاومت وبیداری اسلامی کالبد شکافی جون مرغ تا ذهن آدمیزاد ! تکنولوژی کامپیوتر وبلاگ منتظران سارا احمدی بوی سیب BOUYE SIB رمز موفقیت محقق دانشگاه سرزمین رویا وبلاگ تخصصی فیزیک پاک دیده آدمک ها ✘ Heart Blaugrana به نام وجود باوجودی ... سرباز حریم ولایت دهکده کوچک ما از قرآن بپرس کنیز مادر هرچه می خواهد دل تنگت بگو •.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.• پیامبر اعظم(ص) عطاری عطار آبدارچی ستاد پاسخگویی به مسایل دینی وبلاگ شخصی امین نورا چوبک نقد مَلَس پوست کلف دل نوشت 14 معصوم وقایع ESPERANCE55 قدرت شیطان دنیای امروز ما تا ریشه هست، جوانه باید زد... آواز یزدان خلوت تنهایی کتاب شناسی تخصصی اس ام اس عاشقانه طرحی نو برای اتحاد ایرانیان سراسر گیتی در گوشی با خدا **** نـو ر و ز***** اس ام اس سرکاری و خنده دار و طنز دنیا به روایت یوسف جاده خدا خام بدم ایلیا حرفای خودمونی من بازی بزرگان کویر مسجد و کلیسا - mosque&church دنیای ماشین ها بچه دانشجو ! پژواک سکوت گنجهای معنوی دنیای موبایل منطقه‏ ممنوعه طلبه علوم دینی مسافر رویایی انواع بازی و برنامه ی موبایل دانشجو خبر ورزشی جدید گیاهان دارویی بانوی بهشتی دو عالم سلام

 مشروعیت سیاسی به معنای توجیه اقتدار و قانونی کردن اعمال زور از سوی بخشی از جامعه به عنوان دولت است‌‌. کسی را بر دیگری هیچ گونه ولایتی نیست مگر آن که این ولایت به هر گونه‌ای که باشد به دلایل قانونی (در این جا شریعت را هم شامل می‌شود) توجیه‌پذیر باشد‌‌. هر شخصی از نظری حقوق طبیعی و فطری آزاد است و کسی نمی‌تواند بر او اعمال زور نماید‌‌. با این همه از آن جایی که یک مرتبه از مراتب وجودی انسان جامعه‌پذیری است( حال فرقی در این معنا نمی‌کند که منشا و خاستگاه این جامعه‌پذیری فطرت انسان و یا مدنی بالطبع بودن و یا به قول علامه طباطبایی مستخدم بالطبع بودن انسان باشد.)‌‌ یعنی همان طور که انسان در مرتبه‌ای و آن هم در مراتب نخستین، موجودی فردی است (و از این رو، مباحث روان‌شناختی بر جامعه‌شناختی وی مقدم است) در مرتبه‌ای دیگر موجودی اجتماعی است‌‌. به معنای این که هر چه بیشتر رشد می‌کند و به بلوغ عقلی (نه جسمی) می‌رسد جامعه پذیری در او تقویت می‌شود‌‌.

حضور در اجتماع و پذیرش نقش‌های اجتماعی نیازمند چیزی است که قانون نامیده می‌شود‌‌. فرد برای این که از مواهب اجتماعی بودن بهره‌مند گردد، ناچار است تن به این قوانین بدهد‌‌. اصولا به نظر می‌رسد که قانون چیزی جز تحدید نیست ‌‌. این باید و نباید‌های قانونی مانند باید و نباید‌های اخلاقی نقشی جز تحدید ندارند‌‌. از هر سو آدمی‌ را محدود می‌کنند و دامنه و گستره تحرک وی را تنگ می‌سازند و توان آزادی عمل را از وی می‌گیرند‌‌. با این حال آدمی ‌همراه با نوعی میل و گرایش خودآگاهانه به این محدودیت‌ها تن می‌دهد‌‌. پذیرش این محدودیت‌ها که لازمه‌ی تحقق وجودی اجتماع است، تنها از این رو انجام می‌گیرد که در ترک آزادی عمل منافع مهم‌تر و ضروری‌تر نصیب انسان می‌شود‌‌.

قانون‌های اخلاقی(اخلاق اجتماعی) نخستین محدودیت‌بخش‌هایی است که انسان اجتماعی بدان تن می‌دهد‌‌. دیگر قوانین محدودیت‌ساز آنهایی است که سوی بخشی از جامعه به عنوان رهبران و سران و در شکل پیشرفته و سازمان یافته‌تر آن به عنوان دولت، اعمال می‌شود‌‌. انسان به جهت منافع بسیاری که از پذیرش قانون نصیب وی می‌گردد، حاضر می‌شود تن به چیزی دهد که از آن در اصطلاح خودش، به زور تعبیر می‌کند‌‌. انسان سیاسی گاه برای جداسازی این زور مشروع و قانونی از زور غیر قانونی از آن به اقتدار یاد می‌کنند‌‌. قدرت و زور قانونی که اقتدار نام دارد، همان چیزی است که از سوی دانشمندان علوم سیاسی به مشروعیت سیاسی قدرت و دولت از آن یاد می‌شود‌‌. مشروعیت سیاسی دو جنبه دارد: یکی اعمال زور قانونی از سوی بخشی از جامعه است که از آن به دولت یاد می‌کنند؛ و دیگر پذیرش و التزام زور مشروع است که از آن به اطاعت، جامعه پذیری و مانند آن یاد می‌شود‌‌.

اما نماز جمعه چیست؟ نماز جمعه‌، نوعی مناسک و آیین عبادی جمعی است که در روز آدینه و جمعه از سوی مومنان برای تقرب به خدا انجام می‌شود و مولفه اساسی و اصلی تحقق آن غیر از دیگر اجزا و شرایط عمومی‌ و خصوصی نماز، وجه الله بودن آن است‌‌.

اکنون این پرسش رخ می‌نماید که چه ارتباط منطقی و معقولی میان مشروعیت سیاسی و نماز جمعه است؟

نماز جمعه در اسلام بر خلاف دیگر مراسم و آیین عبادی از یک ویژگی برجسته‌ای برخوردار است که می‌توان همانند تعبیر امام خمینی که درباره حج و مناسک آن بیان کرده است، از آن، به مراسم عبادی و سیاسی یاد کرد‌‌.

در اسلام برخی از مناسک و اعمال عبادی دو وجه دارد که وجه دوم آن سیاسی و اجتماعی بودن است‌‌. به این معنا که این گونه از اعمال و مناسک و مراسم تنها عبادیات محض و صرف نیست، بلکه از وجه و چهره‌ای مهم‌تر برخوردارند که همان  وجه سیاسی و اجتماعی آن است‌‌.

در حقیقت می‌توان گفت که نماز جمعه در اسلام نوعی معاهده و پیمان هفتگی سیاسی با رهبری و دولت اسلامی‌است‌‌. از ویژگی‌های برجسته آن بیان دو سخنرانی به عنوان خطبه است که در خطبه نخست آن به مباحثی فردی و عبادی و آموزش هفتگی مسایل دینی و مهم‌تر از همه تقوای الهی پرداخته می‌شود‌‌. در بخش دیگر آن نیز مسایل روزمره مطرح و تحلیل و تجزیه می‌شود تا مردم دیدگاه رهبران سیاسی و اجتماعی جامعه را درباره آن موضوعات و مسایل ابتلایی بدانند و موضع‌گیری و ایستارهای خود را با آن هماهنگ سازند‌‌. جالب آن که خطیب جمعه در این مراسم بر خلاف همه مراسم عبادی دیگر، اسلحه در دست می‌گیرد تا بر نقش دفاعی و نیز حاکمیت مشروع زور و اعمال آن که در اسلحه خودنمایی می‌کند، تاکید شده باشد‌‌. اسلحه نشانگر اعمال سلطه‌، زور و قدرت است که تنها در دست خطیب است‌‌. این خطیب در دیدگاه فقه سیاسی اسلام می‌بایست امام معصوم (ع) و یا نایب خاص و یا نایب عام او باشد‌‌. در حقیقت تنها نماینده سیاسی دولت اسلامی‌است که این حق را دارد تا نماز جمعه را بر پا دارد‌‌. حضور در نماز جمعه به معنای پذیرش زور مشروعی است که هر هفته به شکل نمایشی و نمادین به مردم نشان داده می‌شود و مردم نیز آن را به شکل التزام عملی و حضور نمادین در آن نمایش می‌دهند‌‌. از این رو گفته شده است که عدم حضور مومنان در سه هفته متوالی به معنای نفاق است‌‌. نفاق به معنای عدم پذیرش واقعی زور مشروع دولت اسلامی‌است‌‌. در زمانی که شخصی، دولت اسلامی ‌و حاکمیت آن را نمی‌پذیرد، این وازنش و فقدان مشروعیت را به اشکال گوناگونی نشان می‌دهد که یکی از آن اشکال‌، عدم حضور در نماز جمعه است‌‌. نفاق در صورتی پدید می‌آید که فرد‌، مبانی و اصول ارزشی اسلام را نپذیرد و تنها به جهت حاکمیت مقتدر دولت و فرار از پیامدهای اجتماعی آن خود را مسلمان معرفی ‌کند تا از منافع آن بهره‌مند گردد و از آسیب‌های احتمالی بروز کفر در امان ماند؛ به ویژه آن که کافران در نظام سیاسی اجتماعی اسلام هیچ گونه جایگاه و نقش قانونی ندارند و در حوزه عمل سیاسی از شهروندی کامل برخوردار نمی‌باشند‌‌.

بنابراین حضور شخص در نماز جمعه به عنوان بیعت مجدد و هفتگی با دولت اسلامی ‌و پذیرش مشروعیت قانونی وسیاسی آن مطرح است‌‌. از این رو‌، برای انتخاب و گزینش افراد برای مسئولیت‌های اجتماعی و مدیریتی شرط حضور در نماز جمعه به عنوان و معنای تحقق عملی عدالت در فرد مطرح و در فقه و شریعت اسلامی‌ بیان شده است‌‌. به این معنا که یکی از روش‌های شناخت عدالت اشخاص حضور شخص در نماز جماعت و جمعه است‌‌.( به ویژه که نماز جماعت نیز در دولت اسلامی‌در مساجدی بر پا می‌شد که امامان جماعت آن از سوی دولت معرفی می‌شد و در حقیقت نمایندگان دولت بودند.) در حقیقت تنها را شناخت عدالت اجتماعی افراد و تایید و پذیرش عدالت وی، حضور در این مراسم عبادی و سیاسی بود؛ زیرا نماز جماعت نیز یک نماز صرفا عبادی نیست و مانند نماز جمعه از آثار اجتماعی و سیاسی برخوردار بوده و دارای وجهی سیاسی است. هر چند که این وجه در نماز جماعت روزانه کم رنگ‌تر است، ولی نمی‌توان به جهاتی که بیان شد از نقش سیاسی و اجتماعی آن غافل شد‌‌.

از مطالبی که گفته شد این مطلب به خوبی روشن می‌شود که چرا امامان معصوم(ع) در دوران خود، نماز جمعه را یا تحریم کرده و یا واجب ندانسته‌اند‌‌. در زمانی که حاکمیت و حکومت در دست افراد و اشخاصی است که از نظر امامان(ع) آنان اشخاصی غاصب و به تعبیر قرآنی ظالم هستند، حضور در نماز جمعه به معنای پذیرش حاکمیت آنان و مشروعیت‌بخشی به دولتی نامشروع و زوری باطل است که به نام دولت قانونی بر جامعه و شهروندان اعمال می‌شود‌‌. عدم حضور شیعیان به معنای نفی مشروعیت دولت ظالم و خلفای غاصب بود‌‌. از این رو حضور در نمازهای جماعت در مساجد دولتی و نمازجمعه‌ها جز برای تقیه ( که این نیز نوعی دیگر از فرار از اعمال زور نامشروع در زمان قدرت و نفوذ زور دشمنان است ) جایز شمرده نشده است‌‌. در نامه‌هایی که کوفیان به امام حسین(ع) می‌فرستند به این نکته اشاره می‌کنند که آنان در نماز جمعه امیر وقت کوفه شرکت نمی‌کنند تا بنمایند که مشروعیت امیر و دولت وقت را نپذیرفته‌اند و با آن مخالفت می‌ورزند.

اما در زمانی که حاکمیت و اقتدار در دست نواب عام امام معصوم(ع) و فقهیان جامع الشرایطی است که امام زمان (عج) آنان را نصب نموده است، آیا حضور در نماز جمعه لازم و واجب است یا نه؟ به نظر می‌رسد که در این دوره نه تنها عدم حضور حرام و در حقیقت وازنش و رد حاکمیت حق است بلکه نوعی نفاق است‌‌. حضور در نمازجمعه به معنای پذیرش مشروعیت حاکمیت دولت و نوعی بیعت مجدد هفتگی است‌‌.

در عصر خلافت از جمله نشانه‌های عمومی خلافت خطبه به نام خلیفه در منبرها و مساجد در هنگام نماز، به ویژه نمازجمعه‌ها و عیدین(فطر و قربان) بود. اصل این بود که خلیفه امامت نماز جماعت روزانه را در مرکز خلافت و مسجد جامع آن به عهده داشت و خطبه‌ها را می‌خواند. عیدین را خلیفه اعلام می‌کرد و به عنوان یک حکم حکومتی به جامعه ابلاغ می‌شد. در دیگر شهرها، نمایندگان دولت و خلیفه به عنوان حاکمان و امیران و والیان، امامت نماز را به عهده می‌گرفتند و برای استمرار سلطه و خلافت وی دعا می‌کردند که نشانه‌ای از پذیرش مشروعیت سلطه قانونی خلیفه وقت بود. بنابراین در درک درست مساله نمازجمعه و نماز عیدین بلکه حتی نمازهای روزانه جماعت که در مساجد بر پا می‌شد باید به نقش مشروعیت‌بخشی آن توجه داشت. نمازهایی از این دست تنها یک عبادت صرف نیست بلکه نقش سیاسی آن پر رنگ‌تر از نقش عبادی آن است. البته اگر از زوایه دیگر نگریسته شود که این درست‌تر است، نمازها عموما چیزی جز پذیرش قدرت و عبودیت در برابر آن نیست؛ چه این قدرت مستقیم از سوی خداوند اعمال شود و یا از طریق خلفای الهی؛ زیرا در نگرش و اندیشه و فقه سیاسی اسلام منشا مشروعیت قدرت و دولت خداست و پذیرش مشروعیت دولت در حقیقت چیزی جز پذیرش قدرت مشروع الهی نیست. به هر حال خلیفه مشروعیتش ادامه و استمرار قدرت الهی است. بنابراین نماز در هر شکل آن نشانگر و بیانگر پذیرش قدرت از سوی نمازگزار است. در مساله وازنش ابلیس از سجده به انسان همین مطلب آشکار می‌شود. سجده ابلیس به معنای پذیرش قدرت آدم بود. وی با وازنش آن کوشید تا خود را از سیطره و سلطه آدم رهایی بخشد. از آن جایی که وازنش قدرت آدم از سوی ابلیس چیزی جز وازنش قدرت و سلطه خداوند نبود ابلیس به عنوان مستکبر و وازنش قدرت الهی از درگاهش رانده شد. به هر حال میان عبودیت و عبادت و سجده و نماز و پذیرش مشروعیت قدرت به شکل آشکاری رابطه اعمال قدرت و التزام به آن مطرح است.