سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرکه پیش از آن که از او بخواهند ببخشد، بزرگوارو محبوب است . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :130
بازدید دیروز :366
کل بازدید :2031611
تعداد کل یاداشته ها : 1984
103/1/10
9:33 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
خلیل منصوری[174]
http://www.samamos.com/?page_id=2

خبر مایه
پیوند دوستان
 
فصل انتظار اهالی بصیرت هزار دستان سرباز ولایت رایحه ی انتظار اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی .:: مرکز بهترین ها ::. نگارستان خیال جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی نگاهی نو به مشاوره پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ... حمایت مردمی دکتر احمدی نژاد آقاشیر کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب صراط مستقیم هم رنگــــ ِ خـــیـــآل جبهه مقاومت وبیداری اسلامی کالبد شکافی جون مرغ تا ذهن آدمیزاد ! تکنولوژی کامپیوتر وبلاگ منتظران سارا احمدی بوی سیب BOUYE SIB رمز موفقیت محقق دانشگاه سرزمین رویا وبلاگ تخصصی فیزیک پاک دیده آدمک ها ✘ Heart Blaugrana به نام وجود باوجودی ... سرباز حریم ولایت دهکده کوچک ما از قرآن بپرس کنیز مادر هرچه می خواهد دل تنگت بگو •.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.• پیامبر اعظم(ص) عطاری عطار آبدارچی ستاد پاسخگویی به مسایل دینی وبلاگ شخصی امین نورا چوبک نقد مَلَس پوست کلف دل نوشت 14 معصوم وقایع ESPERANCE55 قدرت شیطان دنیای امروز ما تا ریشه هست، جوانه باید زد... آواز یزدان خلوت تنهایی کتاب شناسی تخصصی اس ام اس عاشقانه طرحی نو برای اتحاد ایرانیان سراسر گیتی در گوشی با خدا **** نـو ر و ز***** اس ام اس سرکاری و خنده دار و طنز دنیا به روایت یوسف جاده خدا خام بدم ایلیا حرفای خودمونی من بازی بزرگان کویر مسجد و کلیسا - mosque&church دنیای ماشین ها بچه دانشجو ! پژواک سکوت گنجهای معنوی دنیای موبایل منطقه‏ ممنوعه طلبه علوم دینی مسافر رویایی انواع بازی و برنامه ی موبایل دانشجو خبر ورزشی جدید گیاهان دارویی بانوی بهشتی دو عالم سلام

در روایات از امیرمومنان امام علی(ع) از پیامبر(ص) نقل شده که فرمود: من عرف نفسه فقد عرف ربه؛ هر کسی خود را شناخت پروردگارش را شناخت.( شرح غررالحکم و دررالکلم، عبدالواحد بن محمد تمیمى، ص 232)
معرفت نفس یعنی شناخت حضوری انسان به ذات خویش به طوری که همه جزئیات را بداند، به معنای شناخت پروردگارش است.
نکاتی در این عبارت است که باید توجه شود:
1. معرفت نفس غیر از علم نفس است که یک دانش عام و شناخت قوانین کلی حاکم بر نفس به عنوان یک ماهیت یا مفهوم است؛ در حالی که معرفت و شناخت دریافت های شخص است. اگر ما نسبت به نفس زید و عمرو دانشی را کسب کنیم به یک قاعده و یا قانون کلی دست یافته ایم که می تواند ما را به حقیقتی آشنا کند. این ها همان علم النفس و دانش روان است؛ اما در معرفت نفس ما به وجود حقیقی توجه می یابیم و از آن جایی که وجود در تشخص است، پس شخص حقیقی مورد نظر شناخت ماست. پس هر کسی به تشخص وجودی خود معرفت می یابد و شناخت او نسبت به خود همانند شناخت وجود خود، درد خود، شادی و غم خود و مانند آن هاست که گاه حتی از مصادیق«یدرک و لایوصف ؛ درک و دریافت می شود ولی به توصیف در نمی آید»؛ چون حقیقتی بسیط است که قابل تعریف به جنس و فصل نیست.
2. از آن جایی که ماهیت هر چیزی همان حدود آن چیز است؛ می توان گفت که ماهیت امری اعتباری است که در خارج وجود و اصالتی ندارد و این ذهن است که آن را اعتبار می کند؛ ماهیت در حقیقتی مرزهای وجودی یک چیز و موجود متشخص است. اگر فرض کنیم که در هستی یک وجود داریم، ماهیت مانند مرزها و حدودی است که آن را قطع می کند. اگر وجود صد صفت بسیط را در خود دارا است، هر ماهیتی همان نداشته هایش از صد است. به عنوان نمونه انسان یکی از صد را ندارد و انسان شد، جن دو از صد را ندارد و جن شد، و فرشته سه از صد را ندارد و فرشته شد و هم چنین تا دیگر ماهیاتی که ما می شناسیم و به عنوان اسم از آن ها یاد می کنیم. در حقیقت وجود یکی است و آن چه از ماهیات می شناسیم، همان اسماء و نام هایی است که برای مرزها و حدود وجود قرارداده ایم. از این روست که همه ماهیات به تعبیر قرآن« أَسْمَاء سَمَّیْتُمُوهَا أَنتُمْ وَآبَآؤکُم مَّا نَزَّلَ اللّهُ بِهَا مِن سُلْطَانٍ ؛ نام هایی است که شما و پدرانتان نام گذاری کرده اید و خداوند برای آنها هیچ سلطان فرونفرستاده است».(اعراف، آیه 71) آن چه در هستی است همان وجود الله است و آن چه به چشم می آید تنها حدود و مرزهایی است که برای آنها اسم گذاری کرده ایم. از این روست که خداوند انسان را دانا به کل اسماء یعنی مرزها و حدود وجود معرفی می کند؛ زیرا همه مرزها و حدود وجود را می شناسد و برای آن ها اسم هایی از ماهیات می گذارد؛ در حالی که دیگران این گونه نیستند. از همین روست که فرشتگان نمی توانند این اسماء را بشناسند و با آن ارتباط برقرار کنند؛ زیرا آنان ماهیات و مرزها و حدود وجود را درک نمی کنند و نمی توانند با اعتباریات ارتباط برقرار کنند؛ از همین روست آنان با انباء و اخباری از این اسماء می توانند ارتباط برقرار کنند و نمی توانند مانند انسان تفکیکی میان اسمای اعتباری وجود ایجاد کنند. این گونه است که تحمید آنان چیزی جز تقدیس و تسبیح نخواهد بود و انباء حضرت آدم(ع) نیز تغییری در آنان از نظر علم ایجاد نمی کند و همان طور تنها از آن اسماء آگاه و با خبر می شوند نه آن که تعلیم ببیند و عالم و دانا شوند.(بقره، آیات 31 تا 33)
3. از آن جایی که هر وجودی تشخص خودش و نیز مرزها و حدود خاص خودش را دارد، ارتباطی که با وجود مطلق و بسیط و بی کران یعنی خداوند برقرار می کند در همان دایره تشخص و مرزها و حدود خودش است. از این روست که وقتی انسان مرزهای وجودی خودش را می شناسد و به علم حضوری آن را در می یابد، با پروردگار خودش ارتباط برقرار می کند نه با پروردگار رب العالمین؛ از این روست که در این عبارت بیان می شود که غایت معرفتی که برای عارف به نفس ایجاد می شود، معرفت به رب خودش است. این گونه است که الصادقین(ع) می فرمایند: کُلَّ مَا مَیَّزْتُمُوهُ بِأَوْهَامِکُمْ فِی أَدَقِّ الْمَعَانِی فَهُوَ مَخْلُوقٌ مَصْنُوعٌ مِثْلُکُمْ مَرْدُودٌ إِلَیْکُمْ؛هر آن چیزی که شما با عقول و اوهام خود در لطیف و دقیق ترین معانی از خداوند تمییز می دهید پس همان خدا مخلوق و مصنوع همانند شماست و به شما برگردانده می شود. (بحارالانوار، ج66 ،ص293) زیرا انسان نمی تواند با وجود مطلق بسیط که همه هستی را پر کرده و صمد است، در حالی که متشخص به حدود و مرزها است ارتباط کامل برقرار کند. پس هر آن چه در می یابد، همان خدایی است که در خودش تشخص یافته است. این گونه است که معرفت نهایی هر کسی از خدا همان معرفتی است که از نفس خودش به دست می آورد.
4. آن کس که دارای شرح صدر و انشراح آن  است، از نظر تشخص وجودی می تواند در حد و اندازه کامل تری آیینه کل وجود باشد. از این روست که حقیقت محمدی(ص) در قاب قوسین او ادنی(نجم، آیه 8) می تواند آینه معرفتی خدای رب العالمین باشد.
5. آینه بودن حقیقت محمدی نیز در دایره «الله» است که ظهور آن وجود بسیط مطلق است که خدا از آن به نور السموات و الارض(نور، آیه 35) تعبیر می کند. بنابراین در خارج از این دایره که مناطق ممنوع ذات و صفات عین ذات است، نه شناختی برای حقیقت محمدی (ص) است و نه اصولا مدرک خواهد بود؛ زیرا بروز و ظهوری ندارد تا دیده شود و بر چیزی نیافتاده تا بازتاب دهد. بنابراین حقیقت محمدی(ص) تجلی اسم اعظم الله است و این خود مرتبه فعلی آن حقیقت وجود بسیط است نه مرتبه ذاتی یا صفاتی آن. بنابراین در مقام احد و واحد یعنی یکتایی و یگانگی که بسیط محض است دیده و شناخته نمی شود. از این روست که پروردگار پیامبر(ص) همان رب العالمین یعنی الله نورالسموات و الارض است. این نهایت سیر موجودات ممکن فقری است که می تواند معرفت و شناختی پیدا کند.
6. هر کسی وقتی خودش را شناخت و مرزها و حدود وجود را در خود دریافت و درک کرد، آن جا خداوند خودش را می بیند و که پروردگارش است؛ یعنی در همان محدود تشخصات وجود و مرزها و حدود وجودی اش او را می پروراند. این گونه است که خداوند از این مقام خود می فرماید: إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ ؛ و خداوند بر هر چیزی مشهود است. (حج، آیه 17) و در جایی دیگر نیز آمده است: وَأَنتَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ؛ و توی خدا بر هر چیزی مشهود و شاهد هستی(مائده، آیه 117)  و در جایی دیگر می فرماید: وَأَشْهَدَهُمْ عَلَی أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قَالُوا بَلَی؛ و آنان را بر خودشان گواه گرفت که آیا پروردگارتان نیستم؟ گفتند: بله.(اعراف، آیه 172) پس هر کسی خودش را دید پروردگارش را دید؛ زیرا الله که اسم اعظم است بر هر چیزی مشهود است. البته هر کسی به میزان تشخص وجودی اش از آن الله که ظهور کل است دریافت می کند نه آن که خدا را با تمام خدای اش ببیند، بلکه با وجه پروردگاری اش نسبت به خود می بیند؛ مگر آن که پیامبر(ص) باشد که خود آینه تمام نمای آن الله و تجلی گاه آن است.
7. به هر حال، همه هستی آینه و مرآت خداوندی است، با این تفاوت که هر موجودی تشخص می یابد و مرزها و حدودی دارد که او را محدود می کند. این گونه است که صورت الله را تنها در محدود آینه وجودش بازتاب می دهد که همان صورت ربوبیت و پروردگاری خدا نسبت به اوست. پس هر کسی چون آینه است اگر خم شود و در خودش بنگرد، می بیند که پروردگارش در او مشهود است. پس هر کسی به همان میزان مرات و آینه بودن و حجم و انشراحی که دارد صورت الله و درجه ربوبیت خدایی را نشان می دهد و به همان میزان می شناسد. اگر انسانی به کمال برسد و آینه از الله و ربوبیت او شود که کامل باشد، آن موقع است که این دل منشرح و شرح صدر یافته عرش الله می شود و تمام حقیقت خدای تجلی یافته را به نمایش می گذارد، چنان که پیامبر(ص) و مومنان به تعبیر قرآن یعنی اهل بیت عصمت(ع) این گونه بودند.
8. الله نام جامع همه صفات الهی است که ظهور یافته است. هر کسی به میزان حدود تشخصی خودش نام یا نام هایی را از خداوند تجلی می دهد. این اسمایی که شخص مظهر او می شود همان پروردگار او خواهد بود که مسئولیت باغبانی او را نیز به عهده می گیرند. پس هر کسی با شناخت از نفس خودش همان باغبان خودش را می شناسد نه باغبان دیگری را و نه باغبان کل که رب محمدی (ص) است. از این روست که سخن از رب موسی(اعراف، ایه 122؛ شعراء، آیه 48)، رب هارون(همان) و ربکم (بقره، آیه 21) به میان می آید و تنها در باره برخی است که پروردگار آنان رب العالمین است.(بقره، آیه 113؛ نمل، آیه 44) پس هر کسی رب و پروردگار خودش را می پرسد که تجلی همان حقیقت کل در آینه وجود و تشخص خودش است نه رب العالمین و الله را؛ هر چند که آن نیز تجلی از آن کل است، ولی کل نیست. هر چه انسان دارای معرفت کامل تری شود و به اسمای الهی آگاه تر و در خودش آن را بیش تر بیابد یعنی با عبودیت این پرده ها را از دلش کنار زند به همان میزان با خدای کل ارتباط نزدیک تر و بهتری پیدا خواهد کرد. پس پرده و حجاب های تشخص خود را کاهش داده و یا بالکل کنار زنیم تا با الله و رب العالمین ارتباط برقرار کرده و به او نزدیک تر شویم. پس تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز.


94/3/27::: 5:45 ع
نظر()