سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و ابو جحیفه گوید از امیر المؤمنین ( ع ) شنیدم که مى‏گفت : ] نخست درجه از جهاد که از آن باز مى‏مانید ، جهاد با دستهاتان بود ، پس جهاد با زبان ، سپس جهاد با دلهاتان ، و آن که به دل کار نیکى را نستاید و کار زشت او را ناخوش نیاید ، طبیعتش دگرگون شود چنانکه پستى وى بلند شود و بلندیش سرنگون زشتیهایش آشکار و نیکوییهایش ناپدیدار . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :36
بازدید دیروز :366
کل بازدید :2031517
تعداد کل یاداشته ها : 1984
103/1/10
2:9 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
خلیل منصوری[174]
http://www.samamos.com/?page_id=2

خبر مایه
پیوند دوستان
 
فصل انتظار اهالی بصیرت هزار دستان سرباز ولایت رایحه ی انتظار اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی .:: مرکز بهترین ها ::. نگارستان خیال جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی نگاهی نو به مشاوره پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ... حمایت مردمی دکتر احمدی نژاد آقاشیر کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب صراط مستقیم هم رنگــــ ِ خـــیـــآل جبهه مقاومت وبیداری اسلامی کالبد شکافی جون مرغ تا ذهن آدمیزاد ! تکنولوژی کامپیوتر وبلاگ منتظران سارا احمدی بوی سیب BOUYE SIB رمز موفقیت محقق دانشگاه سرزمین رویا وبلاگ تخصصی فیزیک پاک دیده آدمک ها ✘ Heart Blaugrana به نام وجود باوجودی ... سرباز حریم ولایت دهکده کوچک ما از قرآن بپرس کنیز مادر هرچه می خواهد دل تنگت بگو •.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.• پیامبر اعظم(ص) عطاری عطار آبدارچی ستاد پاسخگویی به مسایل دینی وبلاگ شخصی امین نورا چوبک نقد مَلَس پوست کلف دل نوشت 14 معصوم وقایع ESPERANCE55 قدرت شیطان دنیای امروز ما تا ریشه هست، جوانه باید زد... آواز یزدان خلوت تنهایی کتاب شناسی تخصصی اس ام اس عاشقانه طرحی نو برای اتحاد ایرانیان سراسر گیتی در گوشی با خدا **** نـو ر و ز***** اس ام اس سرکاری و خنده دار و طنز دنیا به روایت یوسف جاده خدا خام بدم ایلیا حرفای خودمونی من بازی بزرگان کویر مسجد و کلیسا - mosque&church دنیای ماشین ها بچه دانشجو ! پژواک سکوت گنجهای معنوی دنیای موبایل منطقه‏ ممنوعه طلبه علوم دینی مسافر رویایی انواع بازی و برنامه ی موبایل دانشجو خبر ورزشی جدید گیاهان دارویی بانوی بهشتی دو عالم سلام

شاید استاد محمد رضا حکیمی ابعادی از مکتب تفکیکی به ویژه جنبه ضد صدرایی آن را به خوبی نمایانده باشد، اما بی گمان ابعاد به ویژه بعد ولایتمداری و سیاسی آنان هرگز یا کم تر واکاوی شده است.

مکتب تفکیکی هایی چون آیت الله سید موسی زر آبادی و آشیخ علی اکبر الهیان و مانند آنان همان اندازه که گرایش ضد مکتب حکمت متعالی صدرایی داشتند، گرایش به منطق و فلسفه مشایی داشتند. از این روست که آیت الله شیخ علی اکبر الهیان نه تنها شفا می خواند، بلکه آن را تدریس می کرد.

اصولا مکتب تفکیکی ها بر این باور بودند که هر حوزه ای از حوزه های معرفتی نیازمند ابزار خاص خودش است. همان طوری که حوزه عقلی و تجریدی به عنوان یک غیب برای حوزه حسی و تجربی مطرح است و دانشمندان علوم تجربی حق ندارند با ابزارهای حسی هر چند دقیق و پیشرفته  وفن آوری های نوین، به نفی و اثبات حوزه عقلی بپردازند، حوزه عقلی و تجریدی و دانشمندان آن حق ندارند در حوزه علوم شهودی و حضوری اظهار نظر به نفی و اثبات نمایند.

شاید علت مخالفت شدید مکتب تفکیک با مکتب صدرایی در همین امر باشد، زیرا ملا صدرا به خود اجازه داده است تا بدون ملاحظه مرزها و ابزارها و روش ها، همه آن ها را در هم آمیزد و با روش عقلی و فلسفی در حوزه شهودی و عرفانی اظهار نظر کند و به نفی و اثبات بپردازد. کاری بس خطرناک که گاه ثمره آن نفی و یا تردید افکنی در آموزه های صریح وحیانی یا تبیین و تحلیل نارسا و سست و بی پایه ای باشد که به عنوان دفاع بد از حمله بد دشمن نیز آسیب زاتر بوده است.

مکتب تفکیک با هیچ یک از علوم مشکلی ندارد و نداشته است و بر این باور است که عالم شهادت خود ابزارهای حسی و روشی دارد که می توان گفت که روش حقیقت است و آن چه از این طریق به عنوان دانش کسب می شود خود عین حقیقت است نه تصویر و یا ترسیمی نارسا از حقیقت. بنابراین دانش ها و معلوماتی که از روش تجربی کسب می شود به عنوان حقیقت می پذیرد و اما و اگری درآن نمی کند.

هم چنین آن چه با روش عقلانی و تجریدی به عنوان معقولات استنباط برهانی می شود، به عنوان حقیقت می پذیرد و با آن به عنوان حقیقت صادق تعامل می کند و استفاده می کند.

چنان که در حوزه شهودی آن چه که با تقوای الهی به عنوان علم الهی و علم ارثی و علم لدنی(بقره، آیه 282؛ انفال، آیه 29؛ طلاق، آیات 2 و 3 و آیات دیگر) تعلیم می شود و به عنوان رویت و علم الیقین، عین الیقین(تکاثر، آیات 5 تا 7) و حق الیقین(واقعه، آیه 95؛ حاقه، آیه 51) می شناسد و می پذیرد و معلوم آن را حقیقت محض و ملکوت حق و مانند آن دانسته و با آن تعامل می کند. اما اجازه نمی دهد که روش عقلانی در حوزه اظهار نظر کرده و به نفی و اثبات آن بپردازد. در حالی که مکتب صدرایی این مرزها نادیده گرفته و به هم ریخته و مشکلاتی را برای معارف ناب وحیانی موجب شده است؛ زیرا در حوزه ای وارد شده که با پای چوبین عقل نمی توان در آن جا گام برداشت.

به نظر مکتب تفکیکی ها، اگر حوزه متافیزیک و فلسفه و معقولات برای ابزارهای علم تجربی و حسی، حوزه بی معنایی است و ورود در آن موجب بی معنایی (به تعبیر قرآن اسماء سمیتوها؛ نام های پوچ و تهی از معنا و محتوا: اعراف، آیه 71؛ یوسف، ایه 40؛ نجم، آیه 23) می شود و برای یک دانشمند علوم تجربی متافیزیک نمی توان حقیقت باشد؛ زیرا دستگاه ها و ابزارها و روش هایش نمی تواند آن جا را نفی و یا اثبات کند؛ هم چنین حوزه علم لدنی و حضوری و شهودی برای یک فیلسوف با روش تجریدی و عقلانی یک حوزه بی معنایی است و ورود در آن نه تنها با یک روش عقلی نمی تواند مفید باشد بلکه بسیار زیانبار است و نه تنها اعتباری به فلسفه نمی دهد یا عرفان و شهود را تقویت نمی کند، بلکه به هر دو حوزه علوم عقلی و شهودی آسیب جدی وارد می کند.

تفکیکی ها سیاسی ترین و ولایتی ترین ها

با این همه باید گفت که تفکیکی با کمی روحیه اخبارگری و اصولی گری خود، یکی از بزرگ ترین و فعال ترین افراد در حوزه سیاسی و ولایتمداری هستند؛ زیرا اقتضای آیات و روایات آنان را به یک تعبد عقلانی سوق می دهد که تقلید بی چون و چرا از ولایت را برمی تاباند و هر گونه عملی به دور از تقلید را نمی پذیرند و بر نمی تاباند.

آنان بر این باورند حتی در امور دارای نص صریح که اما و اگری نیست، اگر عمل به احکام بر اساس تقلید و اتباع نباشد، آن عمل بی اثر و بی فایده است. آن چه که یک نماز دو رکعتی صبح را که همه به آن فتوا می دهند و هیچ کس در آن اشکال و اما و اگری ندارد، مقبول الهی می کند، نمازی است که بر اساس تقلید و اتباع و اطاعت باشد. به این معنا که حتی در بدیهیات احکام اسلامی تقلید است که آن را مقبول می کند حتی اگر در واقع آن عمل مطابق حکم الهی باشد نمی شود بدون اتباع و تقلید پذیرفته شود؛ زیرا که این عمل مصداق اطاعت نیست که در آیات بسیاری از جمله آیات 31 و32 و 132 سوره آل عمران شرط پذیرفتن و قبولی عمل دانسته شده است.

با نگاهی به زندگی آشیخ علی اکبر الهیان می توان دریافت که ایشان تا چه اندازه بر اساس همین عناصر پیش گفته و غیر آن سیاسی و ولایتمدار بوده است، به طوری که مبارزه با طاغوت و اطاعت محض از ولی فقیه و حاکم شرع را فرض می دانسته و حتی در وجوهاتی که خود به عنوان آیت الله و فقیه در آن حق تصرف داشته کوچک ترین تصرفی نمی کرد. به این معنا که اگر اذن ولی فقیه و حاکم شرع زمان حضرت آیت الله بروجردی نبود در مالی تصرف نمی کرد.

حضرت آیت الله شیخ علی اکبر الهیان، همیشه آرزوی حاکمیت اسلام را داشته و با هر شکلی با طاغوت مبارزه می کرده است. ایشان آرزو داشت تا با نواب صفوی علیه شاه مبارزه و جهاد کند.

یکی از شاگردان ایشان حضرت حجت الاسلام شرقیان حکایت های چندی را درباره تفکر مشایی و نیز سیاسی و اجتماعی و نیز ولایت مداری ایشان بیان کرده است که در کتاب آیت عرفان گوشه هایی از آن بیان شده است.

حجت الاسلام والمسلمین شرقیان برای نگارنده(خلیل منصوری) نقل کرد که: در زمان حکومت پهلوی، قدرت اسلام و مسلمین از میان رفته بود و اسلام و مسلمین دستشان در اجرای حدود و احکام اسلامی به ویژه در بخش اجتماعیات بسته بود. در همین دوره به شدت به احکام و برخی از شعائر و اعقادات اسلامی حمله می شد. این حمله گاه از سوی کسانی بود که خود لباس و جامه حمایت از دین را پوشیده بودند و خود را روحانی و عالم دین می نمودند.

روزی آشیخ علی اکبر الهیان با یکی از این روحانیون که سخنان و نوشته هایی در باره مسائل اسلامی داشت، در خیابانی برخورد می کند. شیخ که از دست ایشان به شدت عصبانی بودند و از سویی قدرت اسلام و مسلمین کاسته شده بود، در حالی که عصای خود را به سوی ایشان تکان می داد، گفت: اگر اسلام در این زمان قدرت داشت، می دادم تا تو را مانند گوسفند سر ببرند.

حضرت آیت الله شیخ محمد ابراهیم اعرافی یکی دیگر از شاگردان مکتب تفکیکی های مشهد است. ایشان شاگرد آیت الله میرزا حبیب گلپایگانی شاگرد آیت الله نخودکی اصفهانی است. نامبرده هر چند با مکتب صدرایی میانه خوبی نداشت ولی با مکتب مشایی برخوردی نداشت. ایشان کسی است که به تعبیر شهیدان اول و دوم، حاکم شرع منطقه خود بوده و اعمال ولایت می کرد و در سال های 30 تا 57 یعنی پیش از انقلاب ولایت فقیه منطقه بوده است. از همین روست که مردم را از مراجعه به دادگاه های دولتی باز می داشت و خود را به مرافعات مردم می پرداخت. از نظر ایشان مراجعه به دادگاه های طاغوت گناه و احکام صادر آنها باطل است. ایشان همان طوری که مردم از رفتن به سربازی منع می کرد و کمک می کرد تا جوانان از سربازی فرار کنند، هم چنین به ازدواج شرعی دعوت می کرد و بر خلاف قوانین دولتی عمل می نمود. قبالجات می نوشت و علیه ظلم دولتی ها و خوانین منطقه مبارزه می کرد. اوقاف منطقه را در دست گرفته و برای هر کدام سندی تهیه کرده بود تا درآمدها جمع آوری و در موارد و مصارف خودش هزینه شود.

علل افراط گرایی در نوتفکیکی ها

آیت الله شیخ علی اکبر الهیان تنکابنی، یکی از ارکان مکتب تفکیک است. ایشان با آن که خود به خواندن شفا تشویق می کرد و فلسفه مشایی را می پسندید، اما این گونه نبود که شان و منزلت ملاصدرا را نگه ندارد. شاگرد ایشان حجه الاسلام و المسلمین شرقیان که فلسفه را در دانشگاه نیز ادامه داده است می گفت که شیخ نسخه ای از حکمت متعالی و اسفار اربعه را در اختیار داشت. ایشان بخشی از اسفار را برای نامبرده تدریس می کند. این نسخه مدتی در اختیار شرقیان قرار می گیرد. ایشان می گفت که شیخ علی اکبر در حواشی آن نکاتی را به نقد نگاشته بود.

خواهرزاده شیخ علی اکبر الهیان ، حضرت آیت الله مجتبی قزوینی تنکابنی نیز در مشهد شفا تدریس می کرد. با آن که ایشان نیز مکتب تفکیکی و اهل معارف بودند.

اما پرسش این است که مکتب تفکیکی هایی که اخلاق مدار، تکفیک گرا، دارای گفتمان انتقادی، اهل ادب و احترام نسبت به بزرگان و عالمان حتی عارفان و فیلسوفان به نام بودند و کتب ایشان را می خواندند و تدریس می کردند، چگونه و چرا به دام افراط افتاده و فراتر از نقد عالمانه به اهانت و دشنام و ناسزا گویی حتی نسبت به علامه طباطبایی صاحب کتاب تفسیر ارزشمند المیزان رو آورده اند و در مجالس و محافل خصوصی و گاه عمومی بدگویی کرده و با القاب زشت مومنان را می خوانند که در قرآن حرمت آن به صراحت بیان شده است؟

علت گرایش نوتفکیکی ها به این نوع رویه و رفتار چیست؟

دفاع تفکیکی ها از مرجعیت سیاسی امام(ره)

امام خمینی(ره) در جهاتی چند مشهور و معروف است. پیش از این که امام خمینی شهره در آفاق به عنوان عالم سیاسی شود و اسلام سیاسی را مطرح کند، به عنوان عارف و حکیمی از حکمای مکتب صدرایی و علاقه مند به شیخ اکبر محی الدین ابن عربی صاحب فصوص و فتوحات مکیه بود. ایشان پیش از آن که فقه بگوید و فقاهت ایشان زبانزد عام و خاص شود، به تدریس اسفار می پرداخت و کتب عرفانی آموزش می داد.

مکتب تفکیکی ها هر چند که با مشی عرفانی و فلسفی امام (ره) مخالفت داشتند، ولی به شدت گرایش به اندیشه های سیاسی ایشان یافته و از او در برابر حاکمیت طاغوت حمایت می کردند؛ چرا که همانند شیخ علی اکبر الهیان خواهان برقراری حکومت و حاکمیت اسلام بودند و می خواستند که همه فلسفه فقه یعنی حکومت و حاکمیت آن در جامعه و جهان تحقق یابد.

استاد حیدر رحیم پور ازغدی نقل می کند که پس از رحلت مرجع عالی قدر جهان تشیع، آیت الله آیت الله مجتبی قزوینی به کسی دیگر تمایل داشت تا به عنوان مرجع تقلید مطرح شود. اما با اعلام نام امام خمینی برای مرجعیت عامه شیعیان جهان، ایشان بر آن شدند تا در عمل بیعت با ایشان را به نمایش بگذارد.

آیت الله قزوینی  فرمودند: قبل از این که من بمیرم از من نقل کنید و بگویید از آقای خمینی تقلید کنید.

استاد حیدر رحیم پور ازغدی می افزاید: قرار بر این شد تا آیت الله قزوینی با گروهی از طلاب مشهد به قم عزیمت کرده و با آقای خمینی بیعت کنند. پس من (استاد حیدر رحیم پور) با استاد محمد رضا حکیمی برای زمینه سازی به قم عزیمت کردیم تا طلاب مشهد را برای استقبال از آیت الله قزوینی و همراهان آماده سازیم.

پس از آن که این گروه با آیت الله قزوینی به قم رسیدند با طلاب مشهدی به خدمت امام رهسپار شدیم. زمانی که هیات به یخچال قاضی محله سکونت امام رسید، امام خمینی در حال رفتن برای تدریس بود. آیت الله قزوینی وقتی با امام در کوچه مواجه می شوند پیش می روند و هر دو یک دیگر را در آغوش می گیرند و بی هیچ سخنی می گریند.(درباره این واقعه از استاد حیدر رحیم پور استفسار شود. البته این جانب خود از فردی «ثقه ثقه » نقل می کنم که خود ایشان از استاد شنیده اند.)

اسماعیل فرودسی پور این ملاقات را این گونه شرح می دهد:

مرحوم اسماعیل فردوسی پور در خاطرات خود نقل می کند: بعد از اینکه امام آزاد شدند و به قم رفتند اردوهایی از سراسر کشور من جمله از مشهد مقدس برای زیارت امام به قم مشرف شدند. مرحوم آیت‌الله میرزا احمد مدرس یزدی که از مدرسین مشهد مقدس بود از طرف مرحوم آیت‌الله العظمی میلانی به نمایندگی از ایشان به قم مشرف شد و خدمت امام رسید. در معیت ایشان حضرت حجت ‏الاسلام و المسلمین آقای طبسی هم بودند و ایشان وقتی به قم می‏آیند و خدمت امام می‏رسند آنجا یک سخنرانی بسیار تندی می‏کنند. در مراجعت در ایستگاه قطار آقای طبسی را دستگیر و بازداشت کردند ولی مرحوم آقای مدرس مراجعت کرد. بدنبال آن بازاریهای مشهد خدمت مرحوم حاج شیخ مجتبی قزوینی آمدند و گفتند که: ما می‏خواهیم قم برویم و خدمت امام برسیم و دلمان می‏خواهد که در خدمت شما باشیم. ایشان هم موافقت کردند. در حدود 40 نفر از انقلابیون مشهد، آنهایی که افراد فعالی بودند بلیط قطار گرفتند من هم در خدمتشان بودم ابتدا تهران آمدیم و حدود یک هفته در تهران بودیم و بعد از یک هفته عازم قم شدیم و خدمت امام مشرف شدیم. نزدیک قم که رسیدیم یکی از همراهان از حاج شیخ سؤال کرد که آقا اول می‏رویم خدمت امام یا زیارت حضرت معصومه(س)؟ ایشان گفت: اول هدف ما زیارت حضرت معصومه(س) است بعد خدمت امام می‏رویم. در بین راه توقفی کردیم تا اینکه اتوبوس بازاریها هم برسد و همه با هم به شهر قم برسیم. به محض ورود این هیأت، قم به هم ‏خورد و تعطیل شد. یک عده فکر کرده بودند که آیت‌الله العظمی میلانی آمده است و استقبال خیلی گرمی از ما کردند.

 

1226

حاج شیخ هم پیرمرد بود و هم مریض احوال، مجبور بودیم ایشان را تا منزل امام با ماشین ببریم. ماشینی تهیه کردند و آمد و ایشان سوار شدند منتهی گفتیم ماشین را خاموش کن. ماشین خاموش بود و با دنده خلاص حرکت می‌کرد البته با دست ماشین را هل می‏دادند تا به خانه امام رسیدیم. وارد منزل امام که شدیم آنجا مجلس خیلی جالبی شد برای اینکه بهترین مداحان مشهد مقدس آمده بودند و از آن جمله، من لازم است یاد کنم از مرحوم حاجی غنیان و همچنین آقای اکبرزاده که الآن حیات دارد. در اتاق امام که نشسته بودیم، از آن اتاق یک پنجره‏ای به حیاط باز می‏شد؛ امام جوری نشسته بودند که هم از حیاط و هم از سالن و هم اتاق دیده بشوند؛ یک طرف پنجره امام نشسته بودند و یک طرف پنجره هم مرحوم حاج شیخ مجتبی قزوینی که عکسشان در این حالتی که روبروی هم نشسته بودند هست؛ یک عکس خیلی جالبی عکاس گرفته است که مرحوم حاج شیخ مشغول صحبت با امام می‏باشد. آنجا مرحوم حاجی غنیان بلند شد و اشعار بسیار تند و انقلابی خواند و بعد هم گفت من دنباله صحبت را به برادر ارجمندم مداح اهل بیت آقای اکبرزاده واگذار می‏کنم. حاج آقا اکبرزاده هم بلند شد و اشعار انقلابی که خودش جمع کرده بود درباره امام حسین(ع) خواند، بطوریکه واقعاً آن مجلس را گرم کرد. مداحی این دو تا که تمام شد امام رو کردند به آقایانی که آنجا بودند، مثل آیت‌الله خزعلی، آقای شیخ علی‏ اصغر مروارید و فرمودند که شما از آقایان تشکر کنید. آیت‌الله خزعلی بلند شدند و صحبت کردند، سخن بسیار ادبی و جالبی کردند. فرمودند که عده ‏ای از مشهد بر باد و آتش نشستند و به قم مشرف شدند و قم ما را هم آتش زدند. بعد ایشان توضیح داد که مراد من از باد، باد لاستیکهای ماشین است و آتش هم گرمای ماشین است، قم را هم که آتش زدند شما ببینید مجلس ما را به چه حالتی درآوردند. بعد توصیف مجلس و اوصاف امام و زندان ایشان را بیان کردند. بعد از آیت‌الله خزعلی امام به آقای مروارید رو کردند و گفتند: شما از مردم تشکر کنید. ایشان هم بلند شد و تشکر کرد و این مجلس اینجا ختم شد. این طور ملاقات 10 تا 15 روز بعد از آزادی امام بود، بعد از آن مجلس امام مردم را بدرقه کردند ما هم خداحافظی کردیم و به مشهد مراجعت نمودیم. آیت‌الله حاج شیخ مجتبی قزوینی فرمودند من در منزل آیت‌الله خزعلی می‏مانم. همراهان ایشان گفتند آقا شما منزل آیت‌الله گلپایگانی، شریعتمداری، مرعشی نجفی، منزل بقیه آیات نمی‏خواهید بروید؟ ایشان فرمود که من آمده‏ ام زیارت حضرت معصومه(س) و دیدار حضرت امام (حاج آقا روح‏الله) و این کار را هم انجام دادم، اگر آقایان از من دیدن کردند که برای من، بازدید از ایشان وظیفه می‏شود اما اگر دیدن نکردند من وظیفه ‏ای ندارم که از آقایان دیدن کنم. حاج آقای غنیان گفت آقا به ما اجازه می‏دهید که ما دیدن آقایان برویم؟ گفت شما بروید. آقایان برای دیدن سایر مراجع رفتند اما از بعضی از ملاقاتها خیلی ناراحت بودند، از بعضی‏ها هم کم و بیش راضی بودند. مثلاً از یک ملاقات وقتی پرسیدیم چرا این قدر ناراحت هستید گفتند: ما فکر می‏کردیم که حالا مثلاً آقا برای ما صحبت می‏کنند و ما را تشویق می‏کنند و تشکر می‏کنند که این همه راه از مشهد بلند شدید و قم آمدید ولی ایشان شروع کرد و گفت: بسم‌الله الرحمن الرحیم. عرب بر جست که سوار اسب بشود افتاد آن طرف، بلند شد و لباسش را تکان داد و خاکش را ریخت، بعد گفت رجعت الاول. اینها از این مثالی که ایشان زده بود خیلی ناراحت شده بودند یعنی امام را گرفتند و به زندان بردند حالا هم همان جای اول برگشته. بعدازظهر که شد خراسانیها پشیمان شده بودند که چرا آنجا رفته‌اند. تا اینکه در یک بعدازظهری آقایان علمای آن روز قم از مراجع و غیر مراجع و مدرسین به دیدن مرحوم حاج شیخ در منزل آیت‌الله خزعلی آمدند. اول کسی که آمده آیت ‏الله العظمی سید شهاب الدین محمدحسین مرعشی نجفی بود، همینطور آیت‏ الله سید کاظم شریعتمداری آمد، البته آیت ‏الله سید محمدرضا گلپایگانی مریض بود، و نیامد، بقیه مدرسین آمدندو آنجا من یادم هست که آیت ‏الله ناصر مکارم شیرازی و آیت ‏الله محمدمهدی ربانی املشی و بعضی دیگر از آقایان، سخنرانی کردند.

 

604619_342

دیدارامام از حاج شیخ مجتبی قزوینی

در همین روزها امام نیز از حاج شیخ بازدید کرد. از ایشان دم در، موقع ورودشان یک عکسی گرفتند که عکس بسیار جالبی بود. وقتی امام می‌خواست از پله ها بیاید پایین مثل شیری بود که می‏خواهد وارد بشود. این مجلس خیلی جالبی بود، این دیدارها باعث شد که مرحوم حاج شیخ مجتبی قزوینی هم از مراجع و علما بازدید کند. یک جلسه خصوصی محرمانه با خود امام، برگزار کردند. یکروز قبل از ظهری بود که ما با آقازاده ایشان در خدمتشان بودیم منزل رفتیم منتهی داخل اتاق نرفتیم، آنجا فقط مرحوم حاج شیخ و امام، دونفری بودند. این دیدار حدود یک ساعت طول کشید. بعد از یک ساعت ملاقات که بیرون آمد، پسر ایشان سؤال کرد که چگونه یافتید آقا را؟ مرحوم حاج شیخ فرمود: سید کامل است. ایشان سؤال کرد حتی از آن جهات؟ منظورش از آن جهات یعنی اطلاع از علوم غریبه ‏ای بود که مرحوم حاج شیخ مجتبی قزوینی داشت. یک سلسله مطالبی را مرحوم حاج شیخ بلد بود که کمتر کسی از آنها اطلاع داشت. ایشان گفت حتی از آن جهات هم کامل است. بعد از این ملاقات حاج شیخ یک ملاقات خصوصی با آقای شریعتمداری داشت. در آن ملاقات هم ما در حضورشان نبودیم. توی اتاق انتظار نشستیم، ایشان رفت آن ملاقات دو ساعت طول کشید. وقتی مرحوم حاج شیخ بیرون آمد، پیر و خسته و کوبیده مثل اینکه از یک حوض آب جوش بیرون آمده باشد، عرق کرده و ناراحت. گفتیم: آقا چه شده است؟ فرمود بروید، ننشینید قضیه تمام است. یعنی چه تمام است، چه شده است؟ ایشان فرمود دو ساعت ما بحث کردیم، بر ادامه مبارزه استدلال کردیم، آخرین جوابی که ایشان داد این بود که من و حاج آقا روح‌الله با هم شروع کردیم اما الآن او جلو افتاده و من عقب مانده‏ام، دیگر من حاضر نیستم بیایم.

اینجا یک داستانی از ابوجهل در تاریخ آورده‏ اند که ابوجهل با یکی از دوستانش به جنگ با پیامبر اکرم(ص) می‏رفتند در بین راه رفیق ابوجهل از او پرسید که تو محمد(ص) را چگونه می ‏بینی؟ گفت پیغمبر خداست، فرستاده خداست. گفت که اگر می‏دانید که رسول‌الله است چرا ایمان نمی‏ آوری؟ گفت من و محمد(ص) مثل دو اسب مسابقه هستیم اگر من به او ایمان بیاورم عقب می‏ مانم و من هیچ وقت ایمان نمی‏ آورم برای اینکه هیچ وقت عقب نمانم. خوب وقتی یک کسی می‏گوید ما با هم شروع کردیم، او جلو افتاده و من عقب مانده ‏ام این همان حرف است.اگر برای اسلام است جلو رفتن و عقب ماندن معنی ندارد، با هم حرکت کنید و بروید. بالاخره مرحوم شیخ مجتبی قزوینی از همان جا از آقای شریعتمداری مأیوس شد و ایشان را شناخت و فرمود این سید را رها کنید. سپس به دیدار بقیه آقایانی هم که آمده بودند رفتند و بعد از یک هفته اقامت در قم به مشهد مقدس مراجعت کردیم. البته رفت و آمد اردوها تا مدتها به قم ادامه داشت.

منبع:خاطرات مرحوم اسماعیل فردوسی پور، صص63-70


 

این که یک مکتب تفکیکی چون آیت الله قزوینی از طلاب خویش می خواهد تا از امام خمینی که اهل مکتب صدرایی و با ذائقه عرفان ابن عربی است تقلید کنند و آنان را به ایشان ارجاع می دهد، می توان مطالب بسیاری استنباط و استفاده کرد که یکی از کوچک ترین آن ها، ارزش تکریم و احترام به مراجع و علما و فقها به اختلاف در مذاق فلسفی و عرفانی و مانند آن است.


93/6/4::: 5:24 ع
نظر()