سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر که بى محابا به مردمان آن گوید که نخواهند ، در باره‏اش آن گویند که ندانند . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :214
بازدید دیروز :283
کل بازدید :2031329
تعداد کل یاداشته ها : 1984
103/1/9
3:19 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
خلیل منصوری[174]
http://www.samamos.com/?page_id=2

خبر مایه
پیوند دوستان
 
فصل انتظار اهالی بصیرت هزار دستان سرباز ولایت رایحه ی انتظار اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی .:: مرکز بهترین ها ::. نگارستان خیال جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی نگاهی نو به مشاوره پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ... حمایت مردمی دکتر احمدی نژاد آقاشیر کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب صراط مستقیم هم رنگــــ ِ خـــیـــآل جبهه مقاومت وبیداری اسلامی کالبد شکافی جون مرغ تا ذهن آدمیزاد ! تکنولوژی کامپیوتر وبلاگ منتظران سارا احمدی بوی سیب BOUYE SIB رمز موفقیت محقق دانشگاه سرزمین رویا وبلاگ تخصصی فیزیک پاک دیده آدمک ها ✘ Heart Blaugrana به نام وجود باوجودی ... سرباز حریم ولایت دهکده کوچک ما از قرآن بپرس کنیز مادر هرچه می خواهد دل تنگت بگو •.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.• پیامبر اعظم(ص) عطاری عطار آبدارچی ستاد پاسخگویی به مسایل دینی وبلاگ شخصی امین نورا چوبک نقد مَلَس پوست کلف دل نوشت 14 معصوم وقایع ESPERANCE55 قدرت شیطان دنیای امروز ما تا ریشه هست، جوانه باید زد... آواز یزدان خلوت تنهایی کتاب شناسی تخصصی اس ام اس عاشقانه طرحی نو برای اتحاد ایرانیان سراسر گیتی در گوشی با خدا **** نـو ر و ز***** اس ام اس سرکاری و خنده دار و طنز دنیا به روایت یوسف جاده خدا خام بدم ایلیا حرفای خودمونی من بازی بزرگان کویر مسجد و کلیسا - mosque&church دنیای ماشین ها بچه دانشجو ! پژواک سکوت گنجهای معنوی دنیای موبایل منطقه‏ ممنوعه طلبه علوم دینی مسافر رویایی انواع بازی و برنامه ی موبایل دانشجو خبر ورزشی جدید گیاهان دارویی بانوی بهشتی دو عالم سلام
نفس در واژه شناسی ارتباط تنگاتنگی با دم دارد. در کاربردهای تازی از همین واژه نفس است که تنفس به معنای نفس کشیدن به کار رفته است. به نظر می رسد که شناخت نفس به جهات مختلف و متعددی ضروری باشد؛ زیرا شناخت نفس به معنای شناخت خویشتن خویش است و انسان برای این تعامل سازنده ای با خود داشته باشد و بتواند از ظرفیت و امکانات و محدودیت های اندیشه ای و عملی خویش آگاه شود می بایست نخست خود را بشناسد. این نگرش هر چند بسیار محدودساز می نماید ولی حتی اگر انسان به جهان فرامادی و یا خدا و آخرت باور نداشته باشد، برای زندگی در این دنیا نیازمند آن است که خود را بشناسد و بر پایه ظرفیت ها و محدودیت ها اهداف خود را برای زندگی سعادت مند در دنیا سامان دهی نماید. به این معنا که اگر حتی سعادت را به معنای برخوردار بیش تر از دنیا و زندگی مادی آن بدانیم، شخص می بایست با توجه به نیازهای خویش اهداف را سامان دهی و بر پایه ظرفیت ها و محدودیت ها آن را مقصد و مقصود خود قرار دهد.
هر شخصی هنگامی که ابزاری جدید می خرد می کوشد تا از امکانات و ظرفیت ها و محدودیت های آن آگاه شود تا بهتر از آن بهره گیرد. از این رو شناخت نفس برای زندگی سعادت مند دنیوی و دست یابی به آن امری لازم است.
افزون بر این مطلب خدا پرستان و اهل رستاخیز و قیامت، شناخت نفس را شناخت آفریدگار و پروردگار خویش بر می شمارند؛ زیرا هنگامی که انسان به پیرامون و خود می نگرد، موجودی برتر از خود را نمی یابد. از این رو شناخت خود را راهی به سوی شناخت آفریده خویش می یابد.
از سوی دیگر نفس انسانی به عنوان بخشی از وجود انسان است که می توان گفت بخش اصلی انسان می باشد. شناخت این بخش اصلی به انسان کمک می کند تا وی با آگاهی و دانش بیش تری با خود و امکانات و محدودیت هایش مواجه شود.
نکته مهم دیگری که ما را وا می دارد تا در باره نفس تحقیق کنیم، مساله مدیریت نفس است که به نظر می رسد وجود انسانی را از درون مدیریت و کنترل می کند و وی را به هر سوی که می خواهد می کشاند. از این رو بسیار شنیده می شود که شخص نفس خویش را سرزنش می کند که وی را به سویی کشاند که مطلوب و مقصد وی نبوده و یا در بحران و چالشی افکند که نمی خواست وارد آن شود. به نظر می رسد که این گونه سرزنش ها، توجیه عمل کرد نامطلوب شخص است که می کوشد به هر گونه ای که شده از خود سلب مسئولیت نماید. آیا واقعا چنین است. به این معنا که القای معاذیر و بهانه تراشی از این دست درست است و یا راه گریزی است که برخی به خود باز گذاشته اند.
در این نوشتار کوشش می شود تا بر پایه آموزه های قرآنی شناخت اندکی با این مفهوم پیدا کنیم به ویژه که تاثیر مهم و شگرفی در زندگی بشر به جا می گذارد.
معانی نفس در آموزه های قرآنی
نفس در آموزه های قرآنی آفریده ای است که در انسان و کالبد بشری وی دمیده می شود و با روح و جان و روان و مفاهیم آن ها مرتبط می شود. طبرسى در تفسیر مجمع البیان در ذیل آیه (وما یخدعون الا إنفسهم؛ درباره معناى واژه نفس مى نویسد: واژه نفس سه معنا دارد: روح, تإکید, ذات و اصل چیزی (طبرسى, مجمع البیان, ج 1, ص 46) در صحاح اللغه دو معنا براى واژه نفس بیان شده است: یکى به معناى روح مانند این که گفته می شود: خرجت نفسه, یعنى: روحش خارج شد. و دیگرى به معناىخون مانند تعبیری فقهی که گفته می شود: نفس سائله که به معنای خون جهنده است( صحاح اللغه ذیل واژه نفس) این واژه در قرآن کاربردهای چندی دارد از جمله به معنای روح چنان که در آیه : الله یتوفی الانفس حین موتها (بقره آیه 42) به این .معنا به کار رفته است. معنای دوم آن همان ذات و شخص است که در عبارت : واتقوا یوما لاتجزی نفس عن نفسا شیئا(بقره آیه 48) به این معنا به کار رفته است. معنای سوم آن بخشی از وجود انسانی است که گرایش به غرایز و تمایلات نفسانی دارد. این معنا در آیه : ما ابری نفسی ان النفس لاماره بالسوء الا رحم ربی (یوسف آیه 53) به کار رفته است. معنای چهارم آن همان معنا بشر و انسان را می رساند که در آیه : یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحده (نساء آیه 1) به کار رفته و به ظاهر مراد از آن حضرت آدم (ع)است. معنای پنجمی که قرآن نفس را در آن به کار برده است قلب و باطن شخص است که در آیه 25 سوره اسراء به این معنا به کار برده است، چنان که می فرماید: ربکم اعلم بما فی نفوسکم.
با دقت در معانی و کاربردهای یاد شده و نظایر آن می توان گفت که واژه نفس در قرآن به معنا به کار رفته است.
معنای نخست به معنای گرایش های غریزی و تمایلات نفسانى است که اشاره به جنبه حیوانی و غرایز طبیعی نوع بشردارد. معنای دوم همان حقیقت انسان است که کاربردهای یاد شده غیر از کاربرد سوم را می توان با اندکی تسامح به آن معنا بازگرداند. بنابراین نفس در این کاربردها به وجود و حقیقت انسانی اشاره دارد.
در آیات قرآنی نفس انسانی آفریده و پدیده ای غیر از تن و جسم اوست که به حکم الهی در هنگام مرگ گرفته می شود و در حقیقت به معنای روح و جان انسان می باشد که می تواند از تن جدا شود و زیست نماید.(انعام آیه 93)
به نظر می رسد که نفس پدیده ای است که در یک فرآیند در تن دمیده می شود و انشا و خلقی دیگر است. شاید عناصر خاکی در زمانی این امکان را می یابند که به شکل دیگری تبدیل شوند و به نفخه الهی دگر دیسی ایجاد می شود. این روح که در انسان دمیده می شود در آغاز نمی تواند بدون تن زیست کند و نیازمند تن است. با او یا همو رشد و بالنده می شود و این استعداد را می یابد که بی تن زیست کند. نخست کرمی را می ماند که در دوره کمون خویش در میان خاک می لولد و سپس رشد و نمو می کند و در هنگام کمال خویش چون پروانه ای پر پرواز می یابد.
نفس در ذات و ماهیت خویش موجودی معتدل است؛ اما استعداد و ظرفیت آن را دارا می باشد که به اشکال مختلف تغییر شکل و ماهیت دهد. از این رو هنگامی که ما از اقسام نفس در قرآن سخن به میان می آوریم در حقیقت به شاکله هایی اشاره داریم که نفس به آن تغییر ماهیت می دهد..
اقسام نفس در آموزه های قرآنی
چنان که گفته شد، هنگامی که از اقسام نفس سخن گفته می شود، مراد بیان دگردیسی و تغییر ماهیت و شکلی است که نفس در بستر و فضایی به آن تبدیل و دگرگون می شود. این تغییرات و صورت یابی های جدید را به اقسام نفس تعبیر کرده اند. از این رو می توان نفس معتدل و مستوی را که خداوند در تن آدمی دمیده و یا آفریده و پدیدار کرده است را تحت تعلیم و تربیت به اشکال و اقسام چند تبدیل کرد. هر یک از این اشکال بیانگر ماهیت جدیدیابی نفس است.
بنابراین نخستین حالتی که برای نفس می توان تصور کرد، حالت اعتدال و استواست که قرآن درباره آن می فرماید: و نفس و ما سویها؛ سوگند به نفس و آن چیزی که او را در حالت استوا و اعتدال قرار داد (شمس آیه 7) این چیزی را که موجب استوا و اعتدال نفس است همان الهام تقوایی و الهام فجوری است که بر او وارد می شود( شمس آیه 8)
حالت دومی که قرآن برای نفس تصور می کند، حالت گرایش به فجور و تمایلات غریزی و افراط و زیاده روی در حوزه مشتهیات است که از آن به هوای نفسانی تعبیر می شود. در این حالت که قرآن از آن به نفس مسول یاد می کند، برای ترغیب و تشویق بشر به کارهای زشت و ناپسند اقدام به نیکو جلوه دادن بدی ها می کند. (یوسف آیه 18 و آیه 83 و طه آیه 96)
این همان حالتی است که می توان آن را به شکلی حالت سوم دانست که از آن به وسوسه گری نفس یاد می کنند. نفس مسوم و مسول می کوشد تا با تغییر در زاویه نگرش و بینش انسانی حقایق را باطل و باطل را حق جلوه دهد. زشتی ها و بدی ها را به شکل خوبی و زیبایی بنمایاند تا انسان فریفته شود؛ زیرا نفس انسانی که در حالت تسویه و اعتدال است خود به خود گرایش به زشتی ها و بدی ها نمی یابد؛ از این رو با فشار های درونی و بیرونی می بایست او را از اعتدال بیرون برد. وسوسه شیطانی و الهامات فجوری موجب می شود که نفس اندک اندک در دام افتد و حقایق را باطل یابد. دشمن برای رسیدن به مقصد خویش می بایست با روکشی از حقایق باطل را به انسان تحمیل کند. این گونه است که نخست به تسویل می پردازد و سپس وی را وسوسه می کند که کار خوب و زیبایی است.(ق آیه 16)
حالت دیگری که قرآن برای نفس تصویر و ترسیم می کند، حالتی است که قرآن از آن به نفس اماره یاد می کند. در این حالت که فرد گرفتار شهوات شده و دیگر باطل برای او جلوه گری می کند و در دام وسوسه هاست دیگر نفس حتی می تواند به صراحت و روشنی بدی ها را به او فرمان دهد و نیازی نمی بیند تا به صورتی زیبا و حق، بدی ها و زشتی ها را جلوه و جلا دهد.(یوسف آیه 53)
این ها دو حالت و یا سه حالت شری است که نفس انسانی آدمی را گرفتار می کند. در برابر این دو حالت قرآن دو حالت دیگر را تصویر و ترسیم می کند.
حالت چهارم آن است که نفس معتدل هر گاه با الهامات فجوری مواجه شد و کاری زشت انجام دهد و یا متمایل به آن شود با نفس لوامه و وجدان بیدار وی را سرزنش می کند تا گرایش به زشتی و یا عمل به آن پیدا نکند.(قیامت آیه 2)
حالت پنجمی که برای نفس قرآن بیان می کند حالتی است که نفس با گرایش شدید به تقوا و الهامات تقوایی و با بهره گیری از نفس لوامه و وجدان بیدار و سرزنش گر خویش به نفسی دست می یابد که از آ« به نفس مطئمن و آرامش و ثابت یاد می شود. ( بقره آیه 265 و فجر آیه 27)
در تصویر قرآنی دو حالت نفس اماره و نفس مطئمنه که در برابر هم قرار دارند، به نوعی از ثبات و استقرار برخوردار می باشند و در حقیقت انسان شاکله و ماهیت وجودی خود را شکل داد و قالب بندی کرده است. از این رو دو حالتی است که می توان گفت که دیگر کم تر می توان این حالت ها را که به مقام تبدیل شده اند از میان برداشت. نفس در حالت اطمینان از ثبات در راه حق و در حالت اماره از ثبات در باطل و فجور قرار می گیرد که کم تر امکان تغییر شکل و ماهیت برای او فراهم است. این گونه است که تنها راه نجات شخص گرفتار در نفس اماره رحمت خداوندی است و گرنه هرگز از این حالت بیرون نخواهد آمد. در حقیقت معجزه ای می بایست تا شاکله وجودی او را دگرگونه سازد که آن به استغفار و توبه بسیار و تمسک به اهل بیت (ع) و شفاعت و توسل به رسول و اهل بیت (ع) است.(یوسف آیه 53)
این ها حالاتی است که قرآن برای نفس بر می شمارد که شناخت هر یک از حالات و آثار آن می تواند ما را در مسیر زندگی خویش یاری رساند.