انسان وقتی به کاری اقدام می کند، باید از دو منظر دارای «إذن» باشد؛ یعنی هم مأذون تکوینی و هم مأذون تشریعی باشد.
إذن تکوینی به معنای ایجاد قوت و قدرت در چیزی است تا بتواند با آن قوت تصمیم گیری کرده و آن را انجام دهد. به عنوان نمونه دست انسان کاره ای نیست، بلکه آن که همه کاره است، نفس انسانی است. این حرکت دست و انجام کارها به اذن تکوینی نفس انجام می گیرد و دست خود به خود کاره ای نیست و هیچ قوت و قدرتی ندارد.
در عالم هستی نیز هر کاری که انجام می شود می بایست اذن تکوینی الهی باشد؛ یعنی قوت و قدرت را خدا به چیزی می دهد تا آن کاری را انجام دهد. بر همین اساس، وقتی پیامبران از جمله حضرت عیسی(ع) می فرماید: وَأُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْیِی الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ؛ و به اذن خدا نابیناى مادرزاد و پیس را بهبود مى بخشم و مردگان را زنده مى گردانم.(آل عمران، آیه 49) مراد و منظورش همان اذن تکوینی است؛ زیرا اذن تشریعی در این امور نقشی ندارد.
کسی که مأذون به إذن تکوینی است، همه هویت او به دست صاحب إذن است؛ زیرا مثلا دست کاره ای نیست؛ هم چنین پیامبران مأذون در کاری، خودشان کاره ای نیستند؛ زیرا قبض و بسط و فعل و ترک کار همان خدایی است که به پیامبری إذن تکوینی می دهد؛ برای همین هیچ پیامبری نمی تواند خودش معجزه ای بیاورد، بلکه آن را می آورد که ماذون است؛ از همین روست که پیامبر(ص) در پاسخ پیشنهادهای قریش برای آورده معجزه ها می فرماید: قُلْ سُبْحَانَ رَبِّی هَلْ کُنتُ إِلَّا بَشَراً رَسُولاً؛ بگو پاک و منزه است پروردگارم، من جز بشر رسول نیستم(اسراء، آیه 93)؛ یعنی من رسولم و منتظر اذن تکوینی الهیام.
البته درخواست ها و پیشنهادهای کافران و مشرکان در اعجاز یکسان نیست؛ زیرا برخی درخواست غیر معقولی چون آمدن خدا و رویت او را داشتند و خدا پاسخ داد سبحان ربی، برخی دیگر سخن معقولی داشتند، ولی پیامبر(ص) به اذن تکوینی ماذون نبود که مثلا هم چون فرشتگان ترقی کند یا معجزه ای بی اذن الهی بیاورد؛ زیرا در اذن تکوینی، حقیقتا ماذون مانند دست کاره ای نیست، بلکه خدا همه کاره است، چنان که در بدن ، نفس همه کاره است.
اما اذن تشریعی به معنای این است که انسان مأذون به تصرف در مال خویش یا ماذون به تصرف در مال دیگری با اذن دیگری و طیب خاطر اوست.(عوالی اللئالی، ج 1، ص 222)