انسان نوع اخیر منطقی نیست؛ از این روست که می تواند با توجه به قلب ماهیت انسانی در چهره ها و سیمای چندگانه در آید:
سیمای درندگی و سگی: کسی که گرفتار قوه غضب است و قوه دافعه او بر نفس وی غلبه کند، در مرتبه درندگان سقوط می کند؛ خدا می فرماید: کَمَثَلِ الْکَلْبِ اِن تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ اَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ؛ مانند «مثل» سگ است اگر بر او حمله شود زبان درآورد و اگر رها شود باز زبان در آورد.(اعراف، آیه 176) این فرد ممکن است عالم باشد، اما عاقل نیست؛ زیرا امارت نفس خویش را به دست غضب از قوای نفسانی داده و بی عقلی و جهالتش علمش را به محاق برده است؛ زیرا به دانسته های یقینی خویش تصدیق قلبی ندارد.(نمل، آیه 14) امیرمومنان درباره این افراد می فرماید: رُبَّ عَالِمٍ قَدْ قَتَلَهُ جَهْلُهُ عِلْمُهُ مَعَهُ[لَمْ یَنْفَعْهُ] لَا یَنْفَعُه؛ چه بسا عالمی که بی خردی و بی عقلی موجب قتل او شده و علمش سودی برایش نداشته است.(نهج البلاغه، دشتی، ج 1، ص 333)
سیمای شهوترانی و خری: کسی که گرفتار قوه شهوت و جاذبه است، در مرتبه چارپایانی است که شهوت و نفهمی بر او مسلط است. خدا می فرماید: کَمَثَلِ الْحِمَارِ یَحْمِلُ اَسْفَاراً، او مانند «مثل» خری است که کتبی را حمل می کند.(جمعه، آیه 5؛ اعراف، آیه 179)
سیمای شیطانی: برخی از افراد در زندگی چنان گرفتار اختیال می شوند که به مرتبه شیطان سقوط می کنند و خدا از ایشان به شیاطین الانس و الجن یاد کرده است. پس همان طور که ابلیس به مرتبه شیطنت سقوط کرده تلاش می کند تا انسانها و جنیان دیگر را نیز به این مرتبه ساقط کند. خدا می فرماید: کَمَثَلِ الشَّیْطانِ اِذْ قالَ لِلْاِنْسانِ؛ او مانند «مثل» شیطان است که به انسان می گوید کافر شو!(حشر، آیه 16)
سیمای گیاهی: برخی از مردم به مرتبه گیاه بلکه گیاه خشک و چوب و هیزم سقوط می کنند؛ چنان که خدا درباره آنان می فرماید: وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَکَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبًا؛ و اما سهم خوران که سهمیه دیگران را می خورند پس برای دوزخ هیزم خشک هستند.(جن، آیه 15)
سیمای سنگی و جمادی: برخی در مرتبه سنگ سقوط می کنند و از انسانیتی آنان جز همین مرتبه جماد چیزی باقی نمی ماند؛ زیرا حتی حواس گیاهی را ندارند. برخی از این ساقطین به تعبیر قرآن نه سنگ بلکه سنگ سیاه زغال سنگ می شوند که سوخت دوزخ است: إِنَّکُمْ وَمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنْتُمْ لَهَا وَارِدُونَ ؛ در حقیقت شما و آنچه غیر از خدا مى پرستید سنگریزه های زغالی سیاه دوزخ هستید، شما در آن وارد خواهید شد.(انبیاء، آیه 98)
سیمای فرشتگان: برخی در جهت مخالف این در مراحل صعود چنان بالا می روند که همتراز با فرشتگان می شوند؛ چنان که علمای عاقل و عامل قایم بالقسط این گونه هستند؛ زیرا همراه با فرشتگان این گونه بر وحدانیت و توحید شهادت می دهند: شَهِدَ اللَّهُ اَنَّهُ لا اِلهَ اِلاَّ هُوَ وَ الْمَلائِکَةُ وَ اُولُوا الْعِلْمِ قَائِماً بِالْقِسْطِ.(آل عمران، آیه 18)
سیمای متاله و خدایی: برخی نیز به جایی می رسند که رنگ خدایی گرفته و متاله می شوند و در مقام خلافت الهی در مظهریت ربوبیت و جلوس می کنند؛ چنان که خدا می فرماید: صِبْغَةَ اللَّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً ؛ این است صبغه الله و نگارگرى الهى و کیست خوشنگارتر از خدا .(بقره، آیه 138) و نیز می فرماید: کُونُوا رَبَّانِیِّینَ بِمَا کُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْکِتَابَ وَبِمَا کُنْتُمْ تَدْرُسُونَ؛ به سبب آنکه کتاب آسمانى تعلیم مى دادید و از آن رو که درس مى خواندید، ربانی باشید و ربوبیت کنید.(آل عمران، آیه 83) این مرتبه همان مرتبه خلافت الهی است؛ زیرا شخص همه اسما و صفات الهی را در خود بروز و ظهور داده و مظهر الله یعنی متاله شده است و می تواند خلیفه الله باشد و در ربوبیت مظهریت نماید.(بقره، آیات 30 و 31)