در اصطلاحات قرآنی، هر واژه دارای بار معنایی خاصی است که توجه و اهتمام در آن می تواند نسبت انسان به خدا و انسان به انسان را تبیین کند.
یکی از اصطلاحات قرآنی، غنی است. غنی کسی است نیازی ندارد تا تامین شود؛ زیرا دارایی او ذاتی است و از کسی یا چیزی وام نگرفته است. در مقابل غنی، فقیر است. فقیر کسی است که ندارد و عامل رفع نیاز نیز در اختیار او نیست. پس ندار و ناتوان است. از نظر قرآن خدا غنی بالذات است و نیازی ندارد تا آن را برطرف کند.
اما مستغنی همان فقیر و نداری است که نیاز به چیزی دارد، ولی چیزی را دارد که نیازش را برطرف می کند. این که خدا خود را گاه به استغناء توصیف کرده و فرموده است: وَاسْتَغْنَى اللَّهُ وَاللَّهُ غَنِیٌّ حَمِیدٌ(تغابن، آیه 6) به این نکته توجه داده است که این استغنای الهی برخاسته از نیاز نیست؛ از این روست که به دنبال آن از غنی حمید بودن خود سخن به میان می آورد تا معلوم شود که این استغنای الهی ذاتی است، نه این که از جایی دیگر فقر خویش را برطرف کرده و به غنا رسیده است. پس میان استغنای الهی با استغنای موجودات و آفریده های دیگر فرق است؛ استغنای الهی به غنایی بیرون از ذات نیاز ندارد، در حالی که موجودات دیگر نیازمند به دیگری هستند. البته همه صفات الهی این گونه است؛ زیرا صفاتی چون حیات و قوامیت و مانند آنها ذاتی اوست: هو الحی القیوم.
از نظر قرآن انسان موجودی فقیری است که می تواند مستغنی به غنای الهی شود؛ زیرا خدا غنی حمید است و به گونه ای به دیگران می دهد بی آن که نیازی به ستایش داشته باشد؛ از این روست که خدای غنی هم چنین حمید و ستوده است؛ زیرا کسی که می بخشد اگر به قصد ستایش باشد، فقیر به ستایش است، در حالی که خدای تبارک و تعالی، بخشنده ای است که نیاز به ستایش ندارد، از این روست که خدا در قرآن با وصف حمید غنای خود را توصیف می کند تا دانسته شود، این بخشش از روی غنای مطلق است نه بخشش برای ستایش که خود نیازی است: أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ.(فاطر، آیه 15)