در طول تاریخ هماره جریانی در کنار شرایع اسلامی به وجود آمده که به سبب تندرویی و کندرویی از جاده راست دور شده اند. برخی برای خودشان مسلک رهبانیت را بدعت گذاشتند که بر اساس آموزه های شرایع اسلامی نبوده است؛ ولی همان که خود وضع کرده بودند، مراعات نکردند و بیراهه رفتند؛ زیرا سرکوب فطرت معنوی و بدنی هر دو موجب می شود که سالک راه به جایی نبرد. خداوند می فرماید: وَرَهْبَانِیَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا کَتَبْنَاهَا عَلَیْهِمْ إِلَّا ابْتِغَاءَ رِضْوَانِ اللَّهِ فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَایَتِهَا؛ ترک دنیایى که از پیش خود درآوردند ما آن را بر ایشان مقرر نکردیم مگر براى آنکه کسب خشنودى خدا کنند با این حال آن را چنانکه حق رعایت آن بود منظور نداشتند.(حدید، آیه 27)
این در حالی است که وسطیت امت(بقره، آیه 143) و تشیع نسبت به اولیای الهی(صافات، آیه 83؛ احزاب، آیه 21) موجب می شود تا از این راه انحرافی مصون بماند. امام سجاد در دعای شعبانیه می فرماید: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ شَجَرَةِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعِ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفِ الْمَلائِکَةِ وَ مَعْدِنِ الْعِلْمِ وَ أَهْلِ بَیْتِ الْوَحْیِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الْفُلْکِ الْجَارِیَةِ فِی اللُّجَجِ الْغَامِرَةِ یَأْمَنُ مَنْ رَکِبَهَا وَ یَغْرَقُ مَنْ تَرَکَهَا الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مَارِقٌ وَ الْمُتَأَخِّرُ عَنْهُمْ زَاهِقٌ وَ اللازِمُ لَهُمْ لاحِقٌ؛ خدایا! بر محمّد و مخاندان محمد درود فرست، درخت نبوت، و جایگاه رسالت، و محل آمد و شد فرشتگان، و معدن دانش، و خانواده وحى، خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، کشتى روان در اقیانوس هاى عمیق، هرکه به آن توسّل جوید ایمنى یابد، و هرکه آن را رها کند غرق شود، پیش افتاده از آنها از دین خارج است و عقب مانده از آنان نابود است، و همراه آنان ملحق به حق است.
اسلام و آموزه های وحیانی آن در قالب شریعت پیامبر(ص) در سنت و سیره تنها راهی است که سالک می تواند مطابق با فطرت و بدون سرکوب معنویت یا مادیت و بهره گیری از حسنات دنیا و آخرت مسیر کمال را بپیماید.
اما در طول تاریخ برخی از پشت بام دنیاگریزی افتادند و برخی دیگر از پشت بام دنیاگرایی سقوط کردند. امام محمد غزالی در باره اهل تصوف در دوران خویش می نویسد: دسته ای صوفیان مغرور به هیات و سخنان صوفیانه اند که نفس های بلند می کشند؛ دسته ای دیگر، بر سجاده های رنگین می نشینند و از تصوف به رنگ و جامه بسنده کرده اند؛ و دسته ای دیگر حلال و حرام را طلاق داده اند و به تفقد احوال قلب مشتغل شده اند و ادعای رسیدن به مقامات زهد و توکل و رضا و حب می کنند؛ و فرقه دیگر، چندان در طلب قوت حلال خالص دویده اند که از تفقد قلب و جوارح بازمانده اند؛ و دسته دیگر، متکبرانه اظهار تواضع و ریاکارانه خدمت صوفیان می کنند؛ و فرقه دیگر به جای مجاهده عملی با نفس و تطهیر آن به بحث و فحص لفظی و علمی از عیوب و آفات نفس مشغول شده اند.(نگاه کنید: احیاء علوم الدین، ج 3؛ ربع مهلکات ، کتاب ذم الغرور، صص 404 تا 407)