سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دل، دفتر اندیشه است . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :391
بازدید دیروز :418
کل بازدید :2038071
تعداد کل یاداشته ها : 1984
103/2/6
5:26 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
خلیل منصوری[174]
http://www.samamos.com/?page_id=2

خبر مایه
پیوند دوستان
 
فصل انتظار اهالی بصیرت هزار دستان سرباز ولایت رایحه ی انتظار اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی .:: مرکز بهترین ها ::. نگارستان خیال جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی نگاهی نو به مشاوره پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ... حمایت مردمی دکتر احمدی نژاد آقاشیر کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب صراط مستقیم هم رنگــــ ِ خـــیـــآل جبهه مقاومت وبیداری اسلامی کالبد شکافی جون مرغ تا ذهن آدمیزاد ! تکنولوژی کامپیوتر وبلاگ منتظران سارا احمدی بوی سیب BOUYE SIB رمز موفقیت محقق دانشگاه سرزمین رویا وبلاگ تخصصی فیزیک پاک دیده آدمک ها ✘ Heart Blaugrana به نام وجود باوجودی ... سرباز حریم ولایت دهکده کوچک ما از قرآن بپرس کنیز مادر هرچه می خواهد دل تنگت بگو •.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.• پیامبر اعظم(ص) عطاری عطار آبدارچی ستاد پاسخگویی به مسایل دینی وبلاگ شخصی امین نورا چوبک نقد مَلَس پوست کلف دل نوشت 14 معصوم وقایع ESPERANCE55 قدرت شیطان دنیای امروز ما تا ریشه هست، جوانه باید زد... آواز یزدان خلوت تنهایی کتاب شناسی تخصصی اس ام اس عاشقانه طرحی نو برای اتحاد ایرانیان سراسر گیتی در گوشی با خدا **** نـو ر و ز***** اس ام اس سرکاری و خنده دار و طنز دنیا به روایت یوسف جاده خدا خام بدم ایلیا حرفای خودمونی من بازی بزرگان کویر مسجد و کلیسا - mosque&church دنیای ماشین ها بچه دانشجو ! پژواک سکوت گنجهای معنوی دنیای موبایل منطقه‏ ممنوعه طلبه علوم دینی مسافر رویایی انواع بازی و برنامه ی موبایل دانشجو خبر ورزشی جدید گیاهان دارویی بانوی بهشتی دو عالم سلام

   مامان ! بابا برایم توضیح نمی دهد!  این گونه است که خیلی زود تسلیم می شوم. یک روز جمعه آدم می خواهد استراحت کند و یک فیلم سینمایی ببیند این بچه ها نمی گذارند. اگر زیاد مقاومت کنم و بی حوصله گی به خرج دهم خانم داد می زند: اگر یکی دیگر بود یک ساعت سرش را می خوردی . حالا بچه ازت یک چیزی می پرسد جوابش را نمی دهی؟! برای این که کم تر توبیخ و سرزنش شوم از همان اول تسلیم می شوم.

با بی حوصلگی می پرسم : چیه؟ باز داد می زنه: مامان! ناچارم کوتاه بیایم. با کمی اخم و تخم می گویم: نگفتی؟ با نوعی موذی گیر و علایم پیروزی در چهره و سخن  می پرسد : عدالت چیست؟

 این آقای احمدی نژاد این سوال را به عنوان سوال مهر مطرح کرده است. نمی دانم چگونه شروع کنم. گفتم : طرحت چیست؟ گفت: می خواهم یک داستان بنویسم و در آن داستان حرفهایم را بزنم. ولی مساله این است که اصلا این عدالت چیست؟ معنای آن را می گویم که همان داد مقابل بی داد است. یک چیزی تو مایه برابری و مساوات. ولی این جواب نه تنها مشکل را حل نکرد تا بتوانم به ادامه فیلم سینمایی توجه کنم بلکه بر مشکلات افزود. گفت : خوب! این را که خودم می دونم. یک چیزی بگو که بتونم در داستان بیاورمش . خواستم از ادبیات بالاتری استفاده کنم. البته این بچه ها با آن عادت دارند. از همان کوچکی با این ادبیات سنگین من آشنا شدند. گفتم : هر دوره ای یک گفتمانی در جامعه حاکم می شود. این را شرایط جامعه می سازد. بستر های روحی و روانی در جامعه پدیدار می شود که جامعه در برابر یک کنش سخت اجتماعی یک واکنش گاه تند رفتاری و یا گاه دیگر ( البته ان هم کم تر ) عقلانی می دهد. این طبیعی است . مثلا یک وقت کشور مورد تهاجم قرار می گیرد. آن وقت است که ملی گرایی به عنوان یک واکنش خود را نشان می دهد و در همه جا خودنمایی می کند از خانه تا محیط علمی و دانشگاهی‏  و حتی در پوشاک و خوراک و یک دفعه می بینی همه جا این بحث ملی گرایی خودش را نشان می دهد. مثل دوره خاتمی که مساله اصلاحات گفتمان حاکم شد. الان هم به خاطر یک شکاف طبقاتی عمیق میان دارا و ندار این گفتمان در جامعه حاکم شده است. اگر احمدی نژاد هم نبود و هر کس دیگربه جایش بود باید خودش را با این گفتمان هماهنگ می کرد. البته فرهیختگان جامعه در تحریک و جهت دهی آن نقش دارند ولی این حالتی روانی  و طبیعی برای یک ملت است؛ و می توان به عنوان یک واکنش طبیعی نسبت به این فاصله طبقاتی آن را تحلیل و توجیه کرد.

گفت : خوب! این شکاف طبقاتی از چه جهت پدید آمده که حامعه چنین واکنش تندی نشان می دهد. و همه یک دفعه خواهان عدالت می شوند. مگر این عدل و داد را فقط در این موقع می خواهند؟ مگر انسان هماره خواهان عدالت نیست؟ گفتم  : انسان هماره خواهان عدالت و حتی اصلاحات و آزادی و مانند آن است. ولی چیزی که است در یک مقطع تاریخی نیازی به یک چیزی را در خود بیشتر نشان می دهد.

اصولا انسان چیزی را که ندارد می جوید. اگر در بیابان باشی و آب گیرت نیاید آن وقت است که در پی آب می روی . وقتی چیزی را داری دیگر برای به دست آوردنش تلاش نمی کنی. جامعه هم این چنین است وقتی چیزی را ندارد می کوشد تا آن را به دست آورد. همین است که هرگاه در جایی زیاد از عشق و محبت صحبت شد بدان که یک بحرانی در این باره وجود دارد. کسی که زیاد از دمکراسی حرف می زند بدان که یا آن را ندارد و یا با مشکلی درباره مواجه است.

گفت: عدالت را به چه تعریف کرده اند؟ گفتم: تعاریفی چند درباره اش کرده اند. یکی این است هر چیزی را بر سر جایش قرار دهیم . این تفسیری مبهم و گنگ است . چون ما نمی دانیم در چه موقع ای هر چیزی سر جایش قرار می گیرد. باید حالت و وضعیت واقعی اش را بدانیم بعد بگوییم اگر این چیز در این حالت قرار گرفت در سر جایش قرار گرفته است.

برخی یک تفسیر علمیاتی می دهند و می گویند عدالت یعنی ایجاد فرصت برابر برای رشد و بهره مندی همگان از امکانات . به این معنا که از امکانات عمومی از تولید و توزیع گرفته تا آموزش و پرورش و بهداشت و ... در اختیار همگان قرار بگیرد تا هر کس بتواند به   رشد واقعی خود دست یابد.

گفت: آن کس که به جهاتی از نظر بدنی و یا فکری ناتوان است. در باره آن چه باید کرد؟ گفتم : فرصت برابر نه مانند روش لیبرالی که به همه فرصت می دهند ولی به توانایی و ناتوانی جسمی و فکری برخی توجه نمی کنند. باید یک محدودیت برای برخی ایجاد کرد تا نتوانند از آن سوء استفاده کنند. باید از دارا یک چیزهایی را گرفت و به ندار داد. این ظلم و بیداد نیست. اصولا در اسلام عدالت یک چیزی مثل قسط است یعنی سهم . وقتی وام می گیری و می گویی قسطی می دهم یعنی تقسیم برابر تا راحت تر بتوان وامت را بر گردانی . این جا ست که برای هرکسی یک قسطی مشخص شده است. و موجب می شود تا محدودیت پدید آید. همین دکتر سروش اول طرفدار آزادی بود ولی وقتی خوب دقت کرد دید که نمی توان همه مسایل را با آزادی حل کرد. رفت سراغ عدالت و گفت عدالت است که پایه همه چیز را تشکیل می دهد. آزادی در زیر عدالت معنا و مفهوم واقعی خودش را می یابد. می بیند که اگر آزادی را اصل و عدالت را فرع قرار دهد به اکثریت عادی جامعه ظلم کرده است. چون در آزادی لیبرالی هر چند فرصت برای همگان برابر است ولی توانایی و استعداد انسان ها برابر نیسیت. این جاست که تیز هوشان و توانمندان به سرعت امکانات را قبضه می کنند و اکثریت جامعه که معمولی هستند از امانات محروم می شوند و در حقیقت فرصت برابر نتیجه ای جز نابرابری و بیداد نمی دهد. از این رو می رود دنبال عدالت تا مساله اش را حل کند.  عدالت می آید و برای آزادی محدودیت ایجاد می کند . این همان چیزی که می خواهم بگویم. عدالت پایه است ولی این را هم بگویم همان طور که آزادی مهم و پایه است ولی این عدالت هم به تنهایی نمی تواند مشکل را حل کند یک چیزی دیگری هم می خواهد و آن انصاف و احسان است. زن و شوهر با عدالت نمی توانند زندگی کننداین جاست که پای احسان و محبت و عشق و انصاف مانند آن باز می شود. در عدالت تنها قسط ها مشخص می شود ولی این نمی تواند زندگی انسان ها را سامان دهد.

مشکل دکتر سروش و امثال ایشان که حق طلب هستند این است که همه جانبه نگر نیستند. هر چیزی را باید در یک شبکه تصویر و ترسیم و توجیه کرد. اگر همین مساله  اختلاف ارث پسر و دختر را به تنهایی و جداگانه بخواهی حل کنی نمی توانی این را باید در یک شبکه ببینی . مثل مسئولتی که بر عهده مرد است از نفقه و مانند آن  . مشکل با این حل نمی شود که ما باید تکلیف گرایی را بگذاریم کنار و برویم حق محور شویم چنان که غربی ها کردند. این خودش مشکل ساز است. باید میان حق و تکلیف جمع کرد . مگر نه این است که هر جا تکلیفی است حتما حقی هم هست و یا بر عکس. این مسایل مانند عدالت و آزادی و اصلاحات مساله امروز و فردای ما نیست. تا مردم خودشان همگی به پا نخیزند  به هیچ یک نخواهند رسید. هر چه است فکر جمعی است و عمل جمعی که همان امت را می سازد.

 


84/12/28::: 10:50 ص
نظر()